عرفان، پاییز، باران

زمین ملالت می‌کشد زیر این آسمان قلندر،
تنها به امید شطحیات باران.

………………………….

مرید
آن درخت است که رخت برگ برگرفت از تن
در پی پاییز سالک.

دیدگاه‌ها

  1. نگار

    در ساحت بی‌ریای پائیز
    در میان نعره مستانه رعد
    در هیاهوی حق‌ حق باران و هو هوی باد
    صوفی برگ، بی‌خود از خویش، در سماعی لرزان،
    تا وصال آستان خاک هبوط می‌کند
    ………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. زنده باد.

  2. Masi

    چون فقط از بارون برمیاد ….

    این ظرافت قلم فقط در دستان شماست استاد…عالی بود.
    …………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. محبت دارید.

  3. لیلا

    سلام
    چیزی به‌سان شراب در این حال‌وهواست
    خراب می‌کند انسان را خراب
    اورهان ولی
    …………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. دقیقا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *