در اشعار فارسی بارها عبارت «سَرو سَهی» آمده است. سرو سهی را هم یکی از نغمههای «باربد» دانستهاند و هم به معنای درخت سرو راستقامت و برافراشته یاد کردهاند.
سرو را میتوان یکی از نمادهای گیاهی ایران دانست و میتوان در رابطه با آن کلی مطلب بیان کرد.
اما یک موضوع جالب در شاهنامه وجود دارد که دانستنش خالی از لطف نیست:
نخست اینکه عبارت «سرو سهی» در شاهنامه بارها ذکر شده است، از طرفی «سهی» نام دختر پادشاه یمن است که ازقضا اسم این پادشاه «سرو» است. یعنی سرو و سهی اینجا نام یک پدر و دختر است.
موضوع وقتی جالبتر میشود که بدانیم سهی به ازدواج «ایرج» درمیآید که نام پسر مورد علاقهٔ فریدون است و او را فرمانروای ایران میکند.
از طرفی نسبت نام ایرج با ایران هم کاملا قابل درک است؛ معنی ایرج را، «منسوب به ایران» دانستهاند، چنانکه معنی تورج «منسوب به تور» (توران) است.
………………………………………………………………………
موضوعات میان ایران و توران در شاهنامه بسیار جالب توجه است و این اندیشه را به ذهن میآورد که گویی جایگاه این دو سرزمین گاهی
با هم عوض میشود. یعنی آنچه در شاهنامهٔ سرودهشده در ۱۰۰۰ سال پیش ذکر شده با باورهای امروزی ما تفاوتهایی دارد.
مثلا:
نام همسر «تور» در شاهنامه «آزادهخوی» است. این در حالیست که آزادگی را به ایرانیان نسبت میدهند و یکی از معانی نام «ایران» را «سرزمین مردمان آزاده» (گاهی هم سرزمین مردمان نجیب و شریف) میدانند.
دیگر اینکه اخترشناسان در زمان فریدون، طالع تور را «اسد» با «خورشید» میدانند. اسد واژهٔ عربی معادل «شیر» در فارسی است. یعنی طالع تور «شیر و خورشید» است در شاهنامه.
این در حالیست که به باور امروزی ما ایران سرزمین شیر و خورشید است و میتوان نقشهای شیر و خورشید را حداقل تا ۶۰۰ سال پیش ردیابی کرد.
………………………………………………………………………
البرز در شاهنامه، «جایگاه» است:
هم جای زندانی کردن ضحاک است، هم پرورشگاه فریدون، هم لانهٔ سیمرغ است، هم پناهگاه خاندان شاهی.