این طرفها خیلی وقت است عقرب دیده نشده، چراغ راهنمایی و رانندگی از دور سوسو میزند، آن روسپی پشت پنجره ایستاده، به آسمان که نگاه کنی یادت میآید صحنهی قربانی شدن گوسفندهای زیادی را به تماشا نشسته ای، این همان مردی است که فکر میکنم دزد باشد، دورترک کودکان دست میزنند، برگها میسُرایند، گربه پی شکار شبانه است، یادم هست وقتی عاشق بودم، قدم میزدم و فحش میدادم، این دفعه مردی صندلیاش را بر دوش گرفته، هدایت چرا خودش را کشت؟، پشه روی گردنم نشسته، سرهایمان را از پنجره بیرون کرده بودیم هنگام عشقبازی، فکر میکنم کسی به این دو غنچه تازه آب داده،
دیدگاهها
سلام
🙂
…………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام مینا. خوبی؟
تو را چه می شود ارش؟؟ یعنی ما را چه می شود؟
…………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خوبید؟
سلام
متن رو که خوندم انگار در تأتر نشسته ام و تماشگر صحنه ای بوده ام با اجرائی پست مدرن: با بهره مندی از زندگی روزمره و آمیختن آن با عنصر تخیل.
که در آن زبان دیگر دستمایه رئالیست ها و سورآلیست ها نیست تا فقط داستانی خطی روایت شود بلکه وسیله ای است برای فضاسازی، برای در هم آمیختن صداها، رنگها ( هرچند صحنه در تاریکی فرورفته) و سکوت و شاید جملاتی بدون ارتباط منطقی. پس دیگر شخصیت پردازی اهمیتی ندارد بلکه با ساختارشکنی، زبان تأثیر خود را از دست داده است. دیگر بازیگر و متن و قهرمانی نیست بلکه جملاتی است که انگار با کلمات بیرون آمده از ناخودآگاه ذهن شکل گرفته اند مانند دادائیست ها نه با ارتباط داستانی که با ارتباط زمانی.
این متن برای من مثل کولاژ بود متنی لایه لایه که در آن جملات بدون ارتباط منطقی کنار هم قرار گرفته اند. البته ارتباطی که در میان بی منطقی به منطق میرسد.
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. فقط می تونم بگم خوشحالم. نوشتن بیش از این واژه (خوشحالی)، دور شدن از محتوا و فحوای کلام رو در پیش داره که اصلا دلم نمی خواد این اتفاق بین شما و بنده بیفته. سپاس.
سلام. فحش برای چی می دادی ،در کل با حال نوشتی.
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
سلام ,
در عین اینکه جملات با هم بی ارتباط هستن ولی مفهوم شان نزدیک به هم .
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. جالبه.
.salam,rastesh ro bekhayn be shekle kolli nafahmidamesh,vali jomle be jomle,doosesh dastam
man baraye khodam az har jomle yek bardasht kardam,khosh be haletoon,chon in taraf ha kheili vaghte ke zamine bi aghrab dide nashode,omidvaram hamisheye hamishe,delshad,khandoon lab&khoshbakht bashid. : )
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از شما.
KHODAISH KHODET FAHMIDI CHI GOFTI
MARTIKKE KOS MOTOR
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
KOS SHER HAM AKHE HADDI DARE
KOS MOTORE AVAZI
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
سلام
با مریم موافقم . نمایشنامه ی پر مفهومیه , توی ذهنم ساختمش ,
با برداشت خودم صحنه هایی رو بهش اضافه کردم کار جالبی شد. مثلا :
دورترک کودکان دست میزنند، برگها میسُرایند،(و معشوقه ام را در این شکار
شبانه با هلهله های حیوانی به شوی می برند)، یادم هست وقتی عاشق بودم،
قدم میزدم و فحش میدادم، …..فکر میکنم کسی به این دو غنچه تازه آب
داده (راست می گویی , موعد شکفتن بارداری اشان نزدیک است)،
تلفیق دو تا برداشت متفاوت هم گاهی تجربه جالبی می شه . ازش خوشم اومد.
…………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. هوم.
راستی فکر می کنی هدایت چرا خودش را کشت؟
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. به نظرم امروز دیگه، فقط سوالش مهمه، نه جوابش.
سلام
هنر در تو نهادینه شده. چه با شعر چه با عکس چه با سفرنامه و طرز نوشتنت
اما
اون دوتا سلام به اون … «عقل لازم» خیلی شاعرانه است. از هر کسی این جور سلام کردن بر نمی آد.
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از تو. خوبی؟
تمام این پراکندگی، چه انسجامی داره
یک صحنه ی نمایش ِ کامل هست……
عالیه .
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. لطف دارید.