در سایه‌سار قصه

متن زیر را برای «خبرگزاری میراث فرهنگی» در مدت زمان کوتاهی (حدود ۳ ساعت) نوشتم. وقتی از بنده خواستند تا مطلبی بنویسم که به نوعی با باغ ایرانی در ارتباط باشد، فکر کردم از چه زاویه‌ای به این موضوع توجه کنم که نو باشد. بعد، ایده‌ای که در زیر می‌خوانید، به ذهنم خطور کرد و آن را نوشتم. اما در تمام مدتی که این مطلب را مینوشتم با خودم می‌گفتم “اگر وقت بیشتری داشتم متن جالبی از آب درمی‌آمد”. 

یکی از مضرات روزنامه‌نگاری این است که مثلا به تو می‌گویند در رابطه با رنگ زیرپوش رییس جمهور آنگولا مطلب بنویس، و تو باید توانایی نوشتن آن را بدون این‌که فرصت داشته باشی کتابی را ورق بزنی داشته باشی. و این است که گاهی مطالب ناقص و دم‌بریده می‌شوند.

از این که این ایده را زخمی کردم، ناراحتم، اما امیدوارم بعدها کسی بتواند این متن تحقیقی را به نحو شایسته‌تری بنویسد.

 

پژوهشگران و کارشناسان بسیاری، باغ ایرانی را از منظر‌های مختلف مورد بررسی قرار داده‌اند و به نتایج جالب توجهی رسیده‌‌اند که مطالعه‌ی هر یک، به نحوی دانش و اطلاعات ما را درباره‌ی این عنصر فرهنگی افزایش می‌دهد. با این‌حال هنوز زوایای مختلفی وجود دارند که می‌توان از طریق آن‌ها به باغ ایرانی توجه کرد و درک بیش‌تر و درست‌تری از آن به دست آورد.
در این نوشتار، قصد داریم تا باغ ایرانی را به عنوان لوکیشن اتفاقات قصه‌ها و افسانه‌ها و همچنین ارزش این قصه‌ها در رونق گردشگری، مورد ارزیابی قرار دهیم.

موضوع مورد بحث را با یک مثال آغاز می‌کنیم:
باغ «یو» (Yu Yuan) به معنای «باغ شادی»، یکی از مقاصد محبوب گردشگران در شهر شانگهای و کشور چین است. وقتی بازدیدکننده وارد باغ «یو» می‌شود از روایت‌ها و افسانه‌هایی لذت می‌برد که مربوط به بناها، سنگ‌ها، درختان و نمادهای به کار رفته در این باغ است. بگذارید چند مورد از آن‌ها را ذکر ‌کنیم.
۱- نزدیک ورودی باغ «یو» تندیس دو شیر برنزی وجود دارد که یکی نر و یکی ماده است. زیر پای شیر ماده، یک بچه شیر و زیر پای شیر نر، یک گوی قرار دارد. این دو شیر از نمادهایی هستند که جلوی ورودی بسیاری از معابد و کاخ‌های سلطنتی دیده می‌شوند و تفسیر اسطوره‌ای دارند.
گردشگران مدتی جلوی این دو شیر می‌ایستند، آن‌ها را لمس می‌کنند و با آن‌ها عکس می‌گیرند.
۲- بر روی بخشی از دیوار باغ، یک اژدهای دراز سنگی لمیده است که چهره‌ی قابل توجهی دارد. اژدها در چین نماد امپراطور بوده و هیچ کس دیگر حق نداشت از آن استفاده کند. از طرفی باغ «یو» متعلق به امپراطور نبوده و در عین حال از نماد اژدها در آن استفاده شده است. حال برای این‌که اژدهای باغ «یو» با اژدهای امپراطور متفاوت باشد، تعداد چنگال‌های دست اژدهای باغ «یو» سه‌تاست، در حالی‌که تعداد آن‌ها در اژدهای نماد امپراطور، پنج‌تاست.
گردشگران به این روایت گوش فرامی‌دهند و لبخندی بر لبانشان نقش می‌بندد.
۳- در بخشی از این باغ، بنایی خانه مانند وجود دارد که معتقدند مرتفع‌ترین بنای دنیاست. این در حالی است که این بنا حداکثر ۷ متر از سطح زمین ارتفاع دارد. اما به خاطر این‌که کمی پایین‌تر از آن، سنگ صخره‌ای بزرگی قرار دارد که شبیه یک تکه ابر است و این بنا بر فراز آن قرار گرفته، این‌گونه عنوان می‌شود که این خانه بالاتر از ابرهاست و به همین دلیل مرتفع‌ترین بنای دنیاست.
گردشگران روبروی این بنا می‌ایستند و به نقش زیبای سنگ می‌نگرند و به آن می‌‌اندیشند.
۴- در باغ «یو» یک تکه سنگ وجود دارد که دو سوراخ در آن تعبیه شده است. معتقدند هر زنی دو دستش را داخل این سوراخ‌ها بکند و از داخل بتواند دستهایش را به هم برساند، دارای زیباترین دست‌هاست.
گردشگران زن جلوی این سنگ می‌ایستند و زیبایی دستانشان را امتحان می‌کنند.
۵- هنگامی‌که در باغ «یو» قدم می‌زنیم، با یک تکه سنگ بزرگ روبرو می‌شویم. روایت می‌شود این سنگ دارای ۷۲ سوراخ است که اگر در هر یک آب بریزیم یا دود وارد کنیم، از ۷۱ سوراخ دیگر آب و دود بیرون می‌آیند. برای این سنگ داستان‌های دیگری هم نقل می‌شود.
گردشگران همگی مشتاق هستند که از این سنگ عکس بگیرند و داستان آن را در یادهایشان نگه می‌دارند.
۶- در این باغ، درختانی هست که عمر طولانی دارند. سن این درختان بر روی تابلویی نوشته شده و در جلوی دید گردشگران قرار می‌گیرد و آنان ناخودآگاه برای درختان حرمت قائل می‌شوند.

مواردی از این دست که در باغ «یو» می‌توان ذکر کرد بیش از این‌هاست که گفته شد. اما هدف این بود که بگوییم، دیدار از باغ «یو» با روایت این قصه‌ها و افسانه‌ها، از جذابیت دوچندان برخوردار می‌شود. بد نیست بدانیم که باغ «یو» باغ بزرگی نیست و اگر گردشگر با روایت این داستان‌ها سرگرم نشود، شاید یک‌سوم زمانی را که حالا در باغ می‌گذراند، به دیدار از آن اختصاص می‌داد.
در پکن هم یک باغ چینی به نام «کاخ تابستانی» وجود دارد که برای هر تپه و دریاچه‌ و صخره‌ای که در این باغ دیده می‌شود، نام جالبی گذاشته‌اند و انواع داستان‌های مربوط به بانو «سی‌شی» در آن روایت می‌شود.

اکنون وقت آن رسیده که بگوییم هدف ما از معرفی باغ «یو» و «کاخ تابستانی» چیست؟
 
همان‌طور که گفته شد، باغ ایرانی یکی از عناصر مهم فرهنگ ایرانی محسوب می‌شود که توجه بسیاری از پژوهشگران دنیا را به خود جلب کرده است. درضمن کارشناسان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری معتقدند و در تلاشند که مجموعه‌ای متنوع از باغ ایرانی را در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت برسانند. اما بگذارید به باغ ایرانی از یک منظر دیگر توجه کنیم.
وقتی گردشگران خارجی به ایران می‌آیند، معمولا سعی می‌شود که از یک یا چند باغ ایرانی دیدار کنند. این باغ‌ها معمولا باغ گلستان تهران (کاخ گلستان)، باغ فین کاشان، چهل‌ستون اصفهان، ارم شیراز، شازده ماهان و دولت‌آباد یزد هستند. علاوه بر این‌ها، باغچه جوق ماکو، ایل‌گلی تبریز، قدمگاه نیشابور و دیگر باغ‌های شهر شیراز گاهی مورد بازدید گردشگران خارجی قرار می‌گیرند.
یک ویژگی همه‌ی باغ‌هایی که برشمردیم، کوچک بودنشان است. به واقع چهل‌ستون اصفهان به عنوان یکی از زیباترین باغ‌های ایران در مقابل کاخ تابستانی پکن و باغ انگلیسی (Englidh Garden) مونیخ وسعت قابل توجهی ندارد و گردشگر اگر فقط قصدش دیدار از باغ باشد، زمان زیادی را در آن صرف نخواهد کرد. شاید توجه به این نکته بد نباشد که گردشگر  هنگامی‌که از چهل‌ستون دیدار می‌کند، خاطره‌ای از یک باغ ایرانی در ذهنش حک نمی‌شود، بلکه خاطره‌ی بنای چهل‌ستون را به ذهنش می‌سپارد.
شاید خواننده‌ی محترم سوال کند که ایراد این قضییه کجاست؟ خیلی ساده باید جواب داد که در این‌صورت در ذهن یک گردشگر، عنصر باغ ایرانی به عنوان یک سبک منحصربه‌فرد باغ‌آرایی، حک نخواهد شد و تنها از معماری بنا لذت خواهد برد.

اما چاره‌ی کار در چیست؟ شاید راه‌های بسیاری باشد که بتوان باغ ایرانی را در ذهن گردشگران، زیبا و باارزش جلوه دهیم که نگارنده یا از آن‌ها اطلاعی ندارم یا جای بحث در مورد آن‌‌ها را در این نوشتار جایز نمی‌دانم. اما به یک موضوع می‌توان توجه کرد:

هنگامی‌که به ادبیات فارسی رجوع می‌کنیم، آن را پر از داستان‌ها و قصه‌ها و اسطوره‌های پر رمز و راز شیرین می‌یابیم که یکی از ویژگی‌های اصلی آنان این است که محل اتفاقشان در باغ است. این گفته حتی تا جایی درست است که سعدی نام دو اثر بزرگ خود، گلستان و بوستان را با مضامین باغ پیوند می‌دهد.
بسیاری از بزم‌های شاهانه که شاعران از آن‌ها یاد کرده‌اند در باغ اتفاق می‌افتند. عشق‌ها در باغ رخ می‌دهند. گل و بلبل و پروانه و سرو و چمن همه از عناصر باغ ایرانی هستند که در ادبیات ما نقش بسزایی دارند. در بسیاری از باغ‌های ایرانی از جمله فین کاشان، نقاشی‌های دیواری دیده می‌شوند که محیط باغ را نشان می‌دهند و از اتفاقات درون باغ پرده برمی‌دارند. علاوه بر این، وقتی به مینیاتورها نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که بیشترشان قصه‌ای را شرح می‌دهند و تواما منظره‌ی یک باغ را به تصویر کشیده‌اند.
باید گفت که در باغ ایرانی، درختان سرو و چنار و صنوبر و شمشادی هست که قصه‌ی خودشان را دارند و حوض آبی هست که داستان‌های شیرینی از آن‌ها نقل می‌‌شود (همچون حوض ماهی موجود در باغ سعدیه‌ی شیراز) و مرغی هست که قافیه‌سنج است و بذله‌گوی (مصرع از حافظ).

حال سوال این است که آیا هیچ یک از این قصه‌ها را نمی‌توان برای گردشگر روایت کرد و این‌گونه باغ ایرانی را در ذهن او به صورت یک نوستالژی درآورد و زمان بیشتری او را در باغ نگه داشت تا او بیشتر لذت ببرد.

ما هنوز از هندسه و معماری باغ ایرانی و ارتباط میان این باغ و بهشت سخن نگفته‌ایم و چنین قصدی هم نداریم، بلکه سخن این است که در سایه‌سار درختان بلند باغ ایرانی می‌توان قصه‌های ناشنوده‌ای را روایت کرد که جایشان هم‌اکنون بسیار خالی است.

آرش نورآقایی

دیدگاه‌ها

  1. پسر ایران

    ایده هات کاملا بکر و بی نظیره . اما پایه و اساس گردشگری بر گردشگر استواره که در ایران باید چراغ برداری دنبالش بگردی تا برایش شاهنامه بخوانی.بعضی وقتها فکر میکنم شاید ما تصور میکنیم کشورمان جذابه؟؟؟

  2. محجوب

    سلام آرش جون
    متاسفانه مدتی به علت مشغله کمتر میتوانم نوشته هایت را بخوانم . مطلب مرتبط باغ ایرانی ات را ابتدا در سایت میراث خواندم بعد اومد اینجا. مانند بیشتر نوشته هایت جذبم کرد. دوستت دارم و دوست دارم که دوستی مانند تو دارم
    پیروز باشی

  3. ماندانا خرم

    .سلام اقای نوری اقایی.مطلب را خواندم واقعا جالب بود.با شما کاملا موافقم.یادم هست یک بار به باغ دولت اباد یزد رفتم در هنگام بازگشت به همراهانم گفتم”تعجب می کنم،ما که در یک اپارتمان ۳۰۰ متری زندگی می کنیم کلی ماجرا و حکایت خاطره از محل زندگیمان داریم.چگونه است که در این باغ با این وسعت این همه قدمت تاریخ هیچ ماجرایی رخ نداده است که برای گردشگران تعریف شود.هیچ گیس گیس کشی.عاشقی.قرارداد تاریخی هیچ …”حال امروز شما حرف دل من را زدید.این بر می گردد به انجایی که در کشور ما به تاریخ شفاهی هیچ توجه نمی شود

  4. مسعود

    خیلی وقت بود به مدیریت وبلاگم سر نزده بودم و به همین دلیل نظرترونو ندیده بودم. امروز دیدم و هرچند دست به قلم خوبی ندارم ولی بازم سعی کردم حداقل به طریقی آپ کنم.
    به امید دیدار

  5. بهنام ممی زاده

    سلام
    جای اینگونه داستان پردازی در مکان های تاریخی مثل باغهای ایرانی و … خالی اما یک رسال مهم بر عهده راهنمایان محترم است تا با یادگیری و مطالعه بتوانند برای گردشگر تشنه و مشتاق این جاذبه را ایجاد کند تا گردشگر از ایتادن در برابر المانهای موجود در آن محل خسته نشده و برعکس بیشتر مایل به شنیدن و دلسپردن به مفاهیم ناب فرهنگ ایران زمین گردد
    البته این گفته ها شما بهتر میدانید
    ولی : مثلا میتوان در مورد آب و درخت و معماری و … رابطه آنها به هم و فرهنگ ایرانی و … بیشمار مطالب ارزنده در این مورد ساعتها ( البته اگر مطالعه راهنمایان و حوصله آنها و صبر گردشگران اجازه بدهد) سخن گفت
    ولی متاسفانه چیزی که باعث تاسف است راهنمای محترم در مواردی به رساندن گردشگر تا درب محل مورد نظر اکتفا کرده و در مواردی به بیان تاریخ ساخت و سازنده که پرواضح است که فقط حفظیات وی است بسنده میکند ،
    که خود بهتر از هرکس میدانی که ارزشمندترین آثار تاریخی بدون دانستن مفاهیم و ریشه های فرهنگی بانیان آن فرهنگ مقداری سنگ و خاک و…. بیش نیستند و این داستانها ها هستند که ارزش بی مثال به آنها میدهد
    به امید آن روز که راهنمایان محترم این مرزو بوم برمطالعات خود بیافزایند تا گردشگران کم علاقه نیز از دیدن و دیدن و دیدن و دیدن و ساعت ها دیدن ارضا نشود

  6. آزاده

    سلام آقای نورآقایی عزیز
    در وبلاگ شما من یه خواننده ام و نه نویسنده اما این مطلب باعث شد که این اجازه رو به خودم بدم که درددلی با شما بکنم.
    من یه راهنمای کوچولو ام بین هزاران راهنمای بزرگ . همیشه تمام تلاشم رو کردم تا بتونم هر بار بازدید متفاوتی با دفعه های قبل داشته باشم با اینکه تمام ویترین های ایران باستان رو از برم اما هر بار قبل از هر بازدید باز یه سرکی تو اینترنت و کتاب ها می کشم تا مطلب جدیدی برای نقل قول داشته باشم. هر بار که به تخت جمشید میرم یا برای خونه ستوده مسافر میبرم به خودم نهیب میزنم که مغرور نشو که دفعه پنجمه که میای یا دفعه هزارم. متفاوت باش و پویا اما مشکل اساسی جای دیگه ست. نمیخوام گله گذاری کنم که مردم نمی فهمند یا نمیخوان برعکس هم می فهمند و هم میل به یادگیری دارند و اتفاقا میخوان از هزینه ای که بهم می پردازند حداکثر استفاده رو بکنند مشکل یه جایی اینور قضیه ست اینجا که اگه من بخوام مثلا در مورد شیطان کوه برای مسافرم صحبت کنم تو کتاب ها و اینترنت چیز زیادی نمیشه پیدا کرد و اطلاعات محلی ها هم از حد یه افسانه عجیب و بی سر وته فراتر نمیره…مشکل همین جاست. مشکل اینجاست که یه لوکال گاید چینی در مورد جایی که متخصصه در موردش چند ساعت میتونه حرف بزنه اما شما چد نفر رو تو همین ایران میشناسی که بشه بهشون گفت متخصص تا من راهنما با خیال راحت مسافرم رو برای چند ساعت بهش بسپارم و مطمئن باشم که هر اطلاعاتی که لازمه به مسافرم ارائه میکنه؟
    میدونم که شما نه مسئول تربیت راهنما های متخصصید و نه حال و حوصله کلنجار رفتن با مسافرایی رو دارین که تو پاسارگاد از دور بودن سرویس بهداشتی گله میکنن. اینقدر از شما شناخت دارم که میدونم حداقل خوب شنونده ای هستین برای درد دلای یه راهنمای کوچولو. این نظر رو برای انتشار ننوشتم . فقط برای درد دل بود و بس. ممنون بابت وقتی که گذاشتین و تا همین جا رو خوندین. سفر به خیر و سلامت
    ……………………………………………………………
    جواب: سلام. با اجازه‌، کامنت شما رو نمایش دادم و به نظرم باید نمایش داده می‌شد. من یک چیز رو می‌دونم که راهنماهای ایرانی فوق‌العاده نیستند اما از چینی‌ها بهترند. دیگه این‌که شما حق دارید و سپاس از لطفتون.

  7. الهه معروضی

    یک قصّه مربوط به باغ شازدۀ ماهان: صاحبکار این باغ گویا چندان بامروّت نبوده و عمله بنّا را با قلدری بکار می گرفته و حقّ آنها را به درستی نمی داده است. روزی که خبر مرگش می آید آجرکار که اندکی از کارش باقی ماتده بود ماله و آجر را از دست می اندازد و بشکن زنان از باغ خارج می شود و دیگر برای اتمام کار مراجعت نمی کند. برای این که ماجرا عبرت سایرین شود دیگران هم آجرکاری آن دیوار را به اتمام نمی رسانند. چون این قصّه از خاستگاه شنیداری نقل شده کسریهای آن را ببخشید. امّا همین قصّۀ ناقص کافیست که یک دیوار ناقص را از جذّابترین دیوارها نماید.بدرود
    ……………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس.

  8. الهه

    ممنون استاد عزیز
    لذت بردم از خواندن مطلب
    ……………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس از توجه شما.

  9. Masi

    باغ ایرانی و قصه و ادبیات
    بنظرم یکی از ماندگارترین پیوندها میشن!

    عنوان این نوشته همه چیزه…..
    خیلی نوشته ی پر نکته ایی بود.
    …………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *