خودم هم نفهمیدم چه گفتم

این بار من تهی نیستم، اما یک تهی معلق چنبره زده بر من.

احساس حواس‌پرتی می‌کنم.

کسی آیا دروغ می‌گوید این اطراف؟

وقت‌هایم منبسط شده، اضافه می‌آیند.

شاید اتفاق بیفتد، اما انگار آرام است و سوگی ندارد به همراه.

دیدگاه‌ها

  1. مریم

    سلام
    انگار حال و احوالت خوش نیست باید بری فکر کنم دکتر! نه برو سفر حالت خوب میشه.
    وقت هایت هم که اضافه میاید بده من قرض من وقت کم می آورم.
    شاد و سرحال باشی

  2. مثلث

    عباس عزیز
    در انسیکلوپدی لاروس برخوردم به این استدلال ِعجیبِ عمر درکتاب سوزی ِ کتابخانهٔ عظیم اسکندریه:
    ا”ین کتابها یا موافق قرآن اند و یا مخالف قرآن. در صورت اول همانحرفی‌ را می‌‌زنند که قرآن می‌‌زند، پس زائد و دست و پا گیرند، و در صورت دوم خطرناک اند، پس در هرصورت باید سوزانده شوند”
    گفتم که بربریت، سبعیت وبی‌رحمی که درایران ِ اسلامی، و یا اسلام ِ ایرانی‌ می گذرد پس چیزی از مفاخرخود با خود دارد، چیزی از ذوالفقار و چیزی از ذوالجناح، از خون
    وازخشم
    گفت این کتابخانه اگربود امروز، خون و خشم و خرافه درحوالی اسلام کمتر بود
    گفتم امروز این کتابخانه اگر بود بربریت حوالی نداشت. بربریت بشریت بود

    تا وقت دیگر قربانت-یداله رویایی

    نوشتم که شاید جالب باشه.

  3. شهرام

    این حس ، حس سرزمین قشنگی است که به دست نامردان افتاده بعد که می بینی هر روز گوشه ای خراب میشه و کار ینمی تونی براش کنی می شی تهی و وقت هم که ………

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *