خفگی خفگی خفگی

در این اتاق تاریک،

فرش تن را بی جهتی خاص بر زمین گسترانیده ام…

نگاه تار، هیچ نمی نمایدم،

و پود احساس گره نمی خورد.

دیدگاه‌ها

  1. مه مطهر

    سلام آرش جان
    فکر کنم بچه ها ایمیلشون رو چک نمی کنند چون ازشون خواستم آخرین اخبار پخش پوسترها رو برام ایمیل کنن هنوز جواب ندادن .لطفا با آقای اکبری و ساغر تماس بگیر و بگو برای من گزارش آخرین وضعیت پخش پوستر رو بفرستن
    ممنون
    ………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. حتما.

  2. مريم

    سلام،

    اتاق، تاریک، تار با تکرار به نفی میرسیم که از ایده تاریکی، نبود نور، به بی جهتی، استفاده از پیشوند، و سپس به هیچ میرسیم انگار نویسنده میخواهد آرام آرام پیش برود اما نهایتا به جایی میرسد که انگار از ابتدا نادرست است “و پود احساس گره نمیخورد” انگار تمامی پیش فرضها قرار به نادرستی دارند. اما شاید برای من بخشی که گویای همه چیز بود و هیچ نبود از همین جا آغاز میشود از هیچ . از نگاه تار که ایهامی است که میتواند به تاریکی اتاق برگردد و تار فرش و هیچ انگار در این میانه با تار حلقه ای زده و نگاه با نمی نمایدم حلقه ای دیگر شکل داده. و تن انگار در نگاه و احساس خلاصه شده، نگاهی که به هیچ رسیده و احساسی که گره نمیخورد.
    نهایتا اینکه در این متن از عینیت به انتزاعی میرسیم یعنی از اتاق تاریک ، کاملا تجسم یافته، و فرش که خود با آرایه تشخیص اتاق تاریک را به تن و بقیه متن ربط میدهد به کلماتی انتزاعی میرسیم به هیچ و احساس در این میان نگاه تار خود هم عینیت و هم انتزاعی است زیرا که بنا به ایهام به کار رفته هم تاریکی است و هم تار و نگاه است که میشود نگاهی انتزاعی بدان داشت، و نهایتا پود با کلمه ای کاملا انتزاعی آمیخته و در این میان با چنان نفی از پود روبروییم، گره نخوردن پود، که نفی احساس را هم در همان جا در پی دارد.
    ………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از وقت و فکری که برای نقد و تحلیل گذاشتید.

  3. نازي

    سلام آرش خان به علت مشغله زیاد چند وقتی بود به شما سر نزدم ولی امیدوارم اتاقت هیچ وقت تاریک نباشه وهمیشه روشنایی همه جا بتابد.
    ………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس.

  4. شيدا

    مریم جان بنظرم خود نویسنده اصلا از فکرش خطور نکرده که همچین تفلسفهاو تفسیراتی راکه شما کردین با نوشتش برسونه !!
    ………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  5. کوروش اسفندیار

    درود
    با خواند اشن شعر به یاد شاعر محبوبم سهراب افتادم که گفته:
    ” اتاق خلوت پاکی است. برای فکر چه ابعاد ساده ای دارد! دلم عجیب گرفته است….

    ضمنا برداشت خواننده از شاعر لزوما قرار نیست همان برداشتی شود که شاعر به دنبال آن بود . . .
    شاد باشید
    …………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس.

  6. مريم

    سلام

    شیدا جان دقیقا موضوع همین جاست که کوروش هم اشاره ای به آن کرده است: اصلا ما به عنوان حواننده چقدر به این موضوع اهمیت میدهیم که نویسنده چه گفته است. وقتی مولانا و حافظ را میخوانیم آنچه که خود میخواهیم را برداشت میکنیم اما آیا خود نویسنده هم همین فکر را در پس آن اشعار داشته است؟ به همین دلیل است که نقدهای مختلف شکل میگیرند. بدم نمی آید نقد شما یا افراد دیگر را هم بخوانم تا ببینیم و بدانیم که هر اثری در هر بازخوانی و بسته به زمان و مکان معنایی متفاوت میدهد. ضمنا آنچه که من نوشتم نقد نیست نگاهی دقیقتر به متن است به ساختار . راستش را بخواهی من به عنوان خواننده این شعر را بیشتر را از اشعار عرفانی مولانا درک میکنم مولانا آنقدر انتزاعی میگوید که من خواننده در عرفان باید حل شوم تا او را درک کنم و آنقدر کلمات در هم فرو رفته اند که متوجه نمیشوم موضوع در اصل چه بوده و این کلمات چه ارتباطی با هم دارند. اگر بخواهم فلسفی به آن نگاه کنم باید به نظریه مرگ نویسنده رولان بارت برگردم گو اینکه نظریه ای است مدرن اما هنوز هم مورد توجه است: براساس این نظریه متوجه میشویم که اثر را باید از نویسنده جدا کنیم و بدانیم هر بخشی از اثر چندین لایه و معنا در خود فرو داده. به قول استفان مالارمه ربان است که صحبت میکند.
    …………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس از این توضیح.

  7. حامی

    ۱۱۰ نوشته کم نیست برای آنکس که چشم دلی دارد برای دیدار از روح انسانی ات …
    شاید تو ,فیلسوفی باشی که شاعر نیست , یا شاعری که فیلسوف نیست …. اما انسانی هستی که انسان است.
    ………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام و سپاس از تو.

  8. لیلا

    سلام
    نوشته هایت را که میخوانم تازه میفهمم از زمان و مکان جلوتری…
    …………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. لطف دارید.

  9. Masi

    ولی امید دارم
    بافتن خیال های خوش باشد، در ادامه ….

    و شکوفه ها و کتاب ها، این دو چاره ی اندوه و تاریکی اند!
    ………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *