انگیزه‌های سفر به ایران؛ دیروز و امروز

این متنی است که چندی است وظیفه‌ی خود می‌دانستم در رابطه با گردشگری ایران بنویسم.

هنگامی که یکی از سرداران کوروش، «هارپاگ» به شهرهای متحد یونانی آسیای صغیر حمله برد و آن‌ها را تسخیر کرد، نخستین تماس ایرانیان و یونانیان یا به عبارتی شرق و غرب، به این شکل، حاصل شد. از آن روزگاران تا به این روزگاران حدود ۲۵۰۰ سال می‌گذرد و در این قرن‌ها مغرب زمین همواره به ایران نظر افکنده و این نظر به قول «لارنس لاکهارت»، گاهی آمیخته با مهر و ستایش و زمانی برعکس بوده است.

در آن زمان، یونانیان کوروش را با دیده‌ی احترام و ستایش آمیخته به ترس می‌نگریستند و دولت‌های کوچک و خودمختار خودشان را با امپراطوری بزرگ و هماهنگ ایران مقایسه می‌کردند.
با این‌که شهرها و پایتخت‌های ایران آن قدر دور بودند که برای یونانیان غیرقابل دسترس به نظر برسند، اما از طرفی چنان شهرت افسانه‌آمیزی داشتند که بتوانند تاریخ‌نگاران و ماجراجویان را به سمت خود بکشانند. چنین بود که یونانیان با نوشته‌های «هرودوت» و «گزنوفون» و «استرابو» و نمایش‌نامه‌های «فرونیکوس» و «آیسخلوس» با ایران و جامعه‌ی ایرانی آشنا شدند. و احتمالا پاسخ این سوال که “چرا ایرانیان برای یونانیان قابل بررسی و مهم بودند”، این است که تا آن زمان هیچ یک از ملت‌های آسیایی بر یونان حکومت نکرده بود.
«تورات» هم منبع دیگری بود که بخش‌های متعدد آن راجع به کوروش و برخی دیگر از شاهان هخامنشی مطالب در خور توجهی داشت و جامعه‌ی غرب آن روز را با ایران آشنا می‌کرد.
در زمان‌های بعد و هنگامی که قدرت امپراطوری روم جایگزین یونان شده بود، ارتباط ایران با غرب ادامه داشت. این ارتباط گاهی در قالب جنگ بود و زمانی به شکل تجارت و گاهی نیز به دلیل مذهب که «مانویت» نمونه‌ی بارز آن بود.
بعدتر، غرب در ادامه‌ی شناخت ایران از تاجرانی همچون مارکوپولو، راهبانی همچون «اودریکوس» و سفیرانی همچون «کلاویخو» سود جست و این قصه با سفر غربی‌ها به ایران و نوشتن سفرنامه ادامه یافت تا به امروز.

و اکنون قصد ما در این نوشتار این است که تصور غرب از ایران را بررسی کنیم تا آن‌چه که روزگاری انگیزه سفر به ایران بود را بهتر بشناسیم و ببینیم آیا کماکان آن انگیزه‌ها می‌توانند مسافران را به ایران بکشانند یا خیر.

ایران کنجکاوی برانگیز:
اولین موضوعی که به نظر می‌رسد این است که ایران و ایرانی همواره برای مردمان دیگر کشورها، کنجکاوی برانگیز بوده‌اند. چرا که به نظر غربیان، سخن از کشوری است که در آن از عهد قدیم، حقیقت و افسانه همیشه به هم آمیخته بوده است.
بد نیست در این‌جا اشاره‌‌ای کنیم به سیاحت‌نامه‌ای که «سر جان مندویل» برای لذت خاطر تمام معتقدان به فلسفه‌ی فرار از مشکلات زندگی، در قرن چهاردهم میلادی به رشته تحریر درآورده بود و به زبان‌های لاتینی و فرانسوی و انگلیسی انتشار یافت. ایرانی که «مندویل» برای اروپاییان به تصویر کشیده بود، عبارت بود از بهشتی بر روی زمین، کشوری صاحب تجمل، مکانی پر از نور و الوان و دارای باغ‌های آفتاب‌گیر و معطر که زمزمه‌‌ی نهرهای جاری و نغمه‌ی پرندگان، هوای آن را پرکرده بود. ساکنان شهرهای خوب و دلکش آن را مردمان حکیم و خردمند و فالگیران و ستاره‌شناسان و منجمان غیب‌گو و امیران و بزرگان صاحب شوکت و جلال و همچنین پیران رند و عیاران تشکیل داده‌ بودند و زمامدارانش در قصرهایی با گنبد طلایی می‌زیستند که اتاق‌های آن با گوهر شب چراغ روشن شده بود و …
چنین است که خبر داریم در خانه‌های انگلیسی، خانواده‌ها در برابر آتش بخاری و قالیچه‌ی قاب شده می‌نشستند و بانوان حرص و ولعی برای شنیدن اخبار مشرق زمین داشتند.
«ژ. تونو» مسافری است که به ایران سفر کرد و سفرنامه نوشت و در ایران (در شهر میانه) هم فوت کرد. او در کتاب «داستان یک سفر به مشرق زمین» می‌نویسد: “تنها حس کنجکاوی و اشتیاق به آموختن، این مسافر (مسافر مشرق زمین) را به سفر وامی‌دارد و داد و ستد و کار و مشغله، اغلب مسافران دیگر را بدین کار برمی‌انگیزد.”
«شاردن» می‌نویسد: “شور و شوقی که به شناخت این کشور شاهنشاهی پهناور داشتم تا بتوانم اطلاعات صحیح و وسیعی از آن بدهم، مرا به بازگشت به آن‌جا برانگیخت…خلاصه برای کسب اطلاع در باب ایران، چنان رنج بردم که بر سبیل مثال می‌توانم بگویم که اصفهان را بهتر از پاریس می‌شناسم و به زبان فارسی به همان سهولت فرانسوی حرف می‌زنم، خواندن و نوشتن فارسی معمول و عادی را می‌دانم و سراسر ایران را بارها طی کرده‌ام.”
«شاردن» بهتر از همه‌ به این نکته پی برده بود که ایران چیزی که حس کنجکاوی را ارضا کند، در خود نهفته دارد. همین حس کنجکاوی برانگیز ایران بود که باعث شد دومین سفر «شاردن» به ایران شش سال طول به طول بیانجامد، «تاورنیه» شش مرتبه به ایران سفر کند و «رافائل دو مانس» چهل سال در این کشور زندگی کند.
آری این‌چنین بود که فکرهای بلندپرواز و افکار هوس‌آمیز اروپائیان عهد الیزابت هم نمی‌توانست چیزی گران‌بهاتر از لباس‌های شاه ایران تصور کند که جواهر نشان و در شکوه و جلال همچون خورشید درخشان‌ بودند.

ایران افسون‌گر:
ایران افسون می‌کرد. بدون چون و چرا افسون می‌کرد. در نظر جهانگردان ماجراجو، ایران عبارت بود از مجموعه‌ی داستان‌هایی که عطش آن‌ها را فرو می‌نشاند، چنان‌که شور و شوق و اعجاب این مسافران از خلال سفرنامه‌ها کاملا پیداست.
علاقه به کشف سرزمین‌های ناشناخته و غوطه‌ور شدن در افسانه‌هایی که در آن قالیچه حضرت سلیمان در پرواز و کاخ‌ پادشاهان پر زرق و برق بود، مسافران را به سوی ایران فریبا می‌کشاند. آن‌ها برای دانستن رازهای سحر‌آمیز و باغ‌های دلفریب به این سرزمین می‌آمدند و با جذبه‌ی انکار ناپذیر خط میخی حک شده بر دل کوه‌ها و شکل و شمایل صوفیان دوره گرد روبرو می‌شدند.
«شاردن» در رابطه با ایران می‌نویسد: “جایی نیست که در برابر ایران، چه به خاطر میزان گرما و سرمایش، چه به علت ذوق‌ها و قریحه‌هایش، و چه به سبب همه‌ی چیزهای عالی و نادره‌ای که در آن‌جا به سرحد وفور وجود دارد، ناگزیر سر تسلیم فرود نیاورد.”
کالاهایی که تاجران از ایران می‌آوردند و تجمل‌پرستان طالب آن بودند، نیز در اشاعه‌ی ذوق و علاقه به ایران سهیم بود.
همه‌ی این‌ها باعث می‌شد ماجراجویان به ایران سفر کنند، هرچند ‌که سفرشان مخاطراتی همچون طوفان و غرق شدن کشتی و برخورد با دزدان و راهزنان و ابتلا به بیماری‌ها و مسیر طولانی را به همره داشت.

ایران متمدن:
اروپا پی برده بود که ایران در عرصه‌ی فرهنگ و ادب درس‌های بسیاری برای آموختن به آنان دارد.
چنین بود که چهار نفر فرانسوی در فوریه سال ۱۶۶۷، در تخت جمشید به هم رسیدند. اینان عبارت بودند از: «شاردن»، «تونو»، «تاورنیه» و «دولند» (دولیه). این ملاقات مظهر گروه نوینی از مسافران است که شیوه‌ی مشاهده کردن، بررسی، سنجیدن و استدلال را می‌دانستند.
این‌گونه از مسافران سعی می‌کردند که زبان فارسی و حتی زبان باستانی ایران را بیاموزند. «تونو»، «پتی دلاکروا» و «گالان» به نام شرق‌شناس به سفر شرق پرداختند. «گالان» سه بار به شرق سفر کرد و در موقع سومین اقامت خود در شرق، زبان عربی، ترکی و فارسی را به حد کمال آموخت و مشاهدات و بررسی‌های شگفتی انجام داد.
«پتی دلاکروا»، با ارباب علم و ادب پیوند یافت و با آنان در باب مسائل ادبی و مذهبی به مذاکره پرداخت. ره‌آورد این سفر وی، قصه‌های ایرانی «هزار و یک‌شب» بود که در سال‌های ۱۷۱۰ تا ۱۷۱۲ ترجمه‌ی آن‌ها در پنج جلد منتشر شد.

ایران امن و راحت:
«رافائل دو مانس» می‌نویسد: “هنگامی که مسافر به خاک ایران قدم می‌گذارد، در آن‌جا از برکت وجود دستگاه امنیتی هوشیار و بیدار و مجازات شدید تبهکاران، امنیت راه‌ها به سرحد کمال است…”
«تاورنیه» می‌نویسد: “در باب کاروانسراهای ایران، متوجه شدیم که به طور کلی، بهتر از کاروان‌سراهای ترکیه ساخته شده و راحت‌تر از آن‌هاست و بیش و کم در سراسر کشور در فواصل لازم از آن‌ها می‌توان یافت.”
از طرفی مسافران مغرب زمین اطمینان داشتند که در راه اصفهان و نیز در پایتخت ایران، هم‌کیشان یا هم‌وطنان خود را می‌بینند و از مساعدت آنان برخوردار می‌شوند. اگر کسی امروزه به موزه کلیسای وانک اصفهان برود، اجازه‌نامه‌های فعالیت بازرگانی و اسناد حمایت‌ از مسیحیان و ارمنیان را دقیقا در دو قرنی که مسافران بسیاری برای دیدار از ایران سفر کردند (از زمان شاه عباس تا پایان سلسله‌ی زندیه)، خواهد دید. ارمنی‌های ایرانی، در لیورن، ونیز و آمستردام موسساتی دایر کرده بودند و با بازارهای اروپا رفت و آمد داشتند. راه‌های امن و مطمئن و تدابیر حمایتی رسمی که برای خارجیان به وجود آمده بود، هجوم مسافران خارجی را به سوی ایران آسان می‌کرد.

ایران زیبا:
شاردن می‌گفت: “میدان شاه (میدان نقش جهان)، یکی از زیباترین میدان‌های جهان است. گرچه تاریخ بنای آن مقدم بر زمان کاخ ورسای است، ولی همان نشانه‌های عظمت از آن هویداست… چهارباغ یا گردشگاه اصفهان جایی است که مطابق کمال مطلوب انسانی، برای گردش و تفریح، با کوچه‌هایی پر از درختان گل و فواره‌های آب،…بنا شده…”
در جای دیگر لطافت آب و هوای ایران را این‌گونه توصیف می‌‌کند: “هوای ایران، لطف و جمالی دارد که هرگز از خاطرم نمی‌رود. شاید بتوان گفت که آسمان رفیع ایران برتر از آسمان گرفته و ابرآلود اروپای ماست و رنگی دیگر دارد.”
و درباره‌ی گل‌های ایران اذعان می‌دارد: “گل‌های ایران به خاطر رنگ‌های تندشان به طور کلی خیلی زیباتر از گل‌های اروپا و هندوستان است… من درخت‌های گل دیده‌ام که بر یک شاخه در آن واحد، سه رنگ گل سرخ یعنی زرد، زرد و سفید، و زرد و سرخ داشته است.”
مسافر دیگری می‌نویسد: “در باغ‌های آن کشور بوته‌های گل سرخ خودرو وجود دارد و لاله‌هایی بار می‌آورند که بوی خوش آن‌ها مانند ندارد.”
تاورنیه هم از گل‌های ایران و سنگ‌های گران‌بها و جواهر ایران سخن می‌گوید.

ایران مهمان‌نواز:
شاردن در باب مهمان نوازی ایران می‌گوید: “چیزی که در شیوه‌ی زندگی ایرانیان، گذشته از قناعت آنان مرا سخت به اعجاب می‌آورد، مهمان نوازی آنان است. وقتی ایرانیان خوان غذا می‌گسترند، نه تنها درها را نمی‌بندند، بلکه هر کس را که در آن‌جا باشد و یا فرامی‌رسد و حتی اغلب غلامانی که اسب را بر در نگاه می‌دارند، بر سر سفره می‌خوانند.”

غذا و نوشیدنی ایران:
امروزه یکی از انواع گردشگری را به نام Food & Drink می‌شناسند که البته بسیار هم خاطرخواه دارد. ایران در این زمره هم گردشگران را به سوی خود می‌خواند.
مسافران از میوه‌های شگفت انگیز و از انگور و خربزه و گرمک و انواع هندوانه و خرما و پسته و بادام و حتی بادمجان ایران صحبت به میان آورده‌اند. می‌دانیم که «شاردن» تا چه اندازه به شربت معطری که عطش تب‌آلوده‌ی وی را فرو می‌نشانید، ارزش می‌نهاد.
جالب این‌که نحوه‌ی غذا خوردن ایرانیان، یک نوع سبک زندگی را در اروپا به وجود آورد. «کلمان هوار» با اطمینان خاطر اظهار می‌کند که قهوه‌خانه را «تونو» در اروپا معمول کرد. رونق و اشتهار قهوه‌خانه‌های پاریس در تاریخ ادبی و هنری قرن هجدهم، فصلی بسیار معروف است.
نخستین قهوه‌خانه‌ای که برای مشتریانش آب یخ آورد، «پروکوپ» بود و مردم پاریس بلافاصله از این نوشیدنی فرح‌بخش و خنک کننده استقبال کردند، ولی نمی‌دانستند که آب یخ و انواع شربت در ایران متداول است.

ایرانیان:
نه تنها ایران، بلکه ایرانیان برای مردمان دیگر کشورها بسیار جذاب جلوه می‌کردند. از سفرنامه‌ها پیداست که آداب و اخلاق ایرانیان و لباس پوشیدن و طرز آرایش آنان توجه سیاحان را به خود معطوف کرده است. اینان به رسم ایرانیان در رفتن به حمام‌های عمومی، نحوه‌ی تعارف و ادب به یکدیگر، ترتیب و ترکیب غذاها، و جزئیات اسباب خانه‌ها علاقه و توجه ابراز داشته‌اند.
برخی از توصیفاتی که شاردن درباره‌ی ایرانیان بیان می‌دارد به شرح زیر است: “ایرانیان هم فکر و  هم جسم زیبا و عالی دارند. حافظه‌ی آنان رام و برومند است. استعداد بسیار برای علوم و فنون ذوقی و صنایع ماشینی و اسلحه دارند. تمایل آنان به عشرت و تجمل و ولخرجی و اسراف بسیار است. دیگری می نویسد: “مردمان ایران به حلوا و شیرینی و تجمل علاقمندند…”
«سیور میشل» می‌نویسد:” شاید آدمی در جمع این همه مردمانی که از هیچ نکته در باب ادب و عظمت بی‌خبر نیستند، خود را در فرانسه می‌پندارد.”
هنگامی که محمدرضابیگ در سال ۱۷۱۵ میلادی سفیرکبیر ایران شد و به فرانسه سفر کرد، به محض پیاده شدن از کشتی در مارسی، حس کنجکاوی مردم را برانگیخت. سوالی که تمام ذهن  مردم را درگیر کرده بود، این بود که یک ایرانی چگونه فردی است؟ عادات، ذوق‌ها و سلیقه‌ها و اندیشه‌های وی چگونه است؟ هنگامی که محمدرضا بیگ، سوار بر اسب به کاخ ورسای می‌رفت، حدود پنجاه هزار نفر برای دیدنش آمده بودند. هنگامی که در فرانسه اقامت داشت، زنان بر سر کسب این افتخار که از جانب وی به سبک ایرانی پذیرفته شوند، یعنی بر روی بالش‌هایی بنشینند که بر روی قالی و یا حتی بر روی زمین نهاده شده، با یکدیگر ستیزه داشتند.

نقش سفرنامه‌ها و کتاب‌ها در علاقمندی و سفر به ایران:
تا این‌جا به این نتیجه رسیدیم که سفر تاجران و مبلغان مذهبی و سیاستمدارن و شرق‌شناسان و ماجراجویان، چگونه در معرفی ایران موثر بوده است.
با این‌که ایران به خاطر دوری راه محکوم بود که از اروپا مجزا بماند و ترکیه نیز با ورود ایران در عرصه‌ی اروپا مخالفت‌های پنهانی انجام می‌داد، اما می‌بینیم که مسافران به ایران سفر کردند، تا جایی‌که از سال ۱۶۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی، ۱۸۳ سفرنامه و کتاب مربوط به ایران منتشر و تجدید طبع شدند.
شاه عباس در سال ۱۵۸۷ میلادی بر تخت سلطنت جلوس کرد و برادران شرلی در سال ۱۵۹۹ میلادی به ایران آمدند و این آغاز شناخت ایران و نوشتن سفرنامه‌‌ها بود.
اروپاییان دانسته بودند که فرهنگ و ادبیات ایران، جایگاه خاصی دارد. آن‌ها ایرانیان را باسواد‌ترین مسلمانان می‌دانستند و به گونه‌ای که از سفرنامه‌ها پیداست، نسبت به ایران همذات‌پنداری احساس می‌کردند.
«پل سیمون»، «سر توماس هربرت»، «رافائل دومان»، «تاورنیه»، «شاردن»، «پتی دولاکروا»، «پیترو دلا واله»، برادران «شرلی»، «تاورنیه» و بسیاری دیگر به ایران سفر کردند و سفرنامه نوشتند و کتاب‌ «پلی‌کرونیکون» از «هیگدن»، «نامه‌های ایرانی» و «روح‌القوانین» از منتسکیو، «تاریخ مذهب ایرانیان» از دکتر «توماس هاید» و … چاپ شدند و به این ترتیب ایران و ایرانیان در اروپا بیش‌تر شناخته شدند.
بد نیست بدانیم که بعد از شناخت ایران، نه تنها برخی از آداب و سبک زندگی ایرانیان در اروپا متداول شد، بلکه ادبیات ایران نیز به اروپا راه یافت. به طور مثال کتاب «هزار و یک شب» منشا بسیاری از کتاب‌های دیگر شد و چنان تقلید و اقتباسی از آن کردند که کتاب‌هایی با عناوین «هزار و یک روز»، «هزار و یک ربع ساعت»، «هزار و یک لطف و عنایت»، «هزار و یک شب‌نشینی»، «هزار و یک جنون»، »هزار و یک اعتراف به گناه» به چاپ رسید.
در این میان نه تنها کتاب‌هایی انتشار یافتند که کمدی و تراژدی و قصه و سرگذشت‌های عشقی و سفرهای خیالی و مطالب تاریخی را عنوان می‌کردند، بلکه اپرا و نمایشنامه هم به جمع آنان اضافه شدند.
ژان شیبانی در کتاب «سفر اروپائیان به ایران» (که نگارنده در این نوشتار از اطلاعات این کتاب بهره‌های بسیاری برد‌ه‌ام) توفیق نشر کتاب‌های مربوط به ایران را کنج‌کاوی عمومی و شرایط بازرگانی و سیاسی مساعد می‌داند.
از نگاه او کنجکاوی عمومی برانگیخته‌ی رنسانس بود و ماجراجویان را در حرص و ولع سفر وا‌می‌داشت.

اما امروز:
چنان‌که به طور خلاصه برشمردیم و گفتیم، از ۲۵۰۰ سال تا به امروز جهانیان سعی کرده‌اند که سرزمینی به نام ایران را بهتر بشناسند. این کنجکاوی آنان‌ به نظر بسیاری از کارشناسان گردشگری، یکی از مهم‌ترین دلایل سفر گردشگران خارجی به ایران است. به نظر می‌رسد که ایران هنوز برایشان «کنجکاوی‌برانگیز» و جالب است.
می‌دانیم که قرن‌ها حدود ایران در نظر اروپائیان مبهم و نامعلوم بود، چنان‌که اکنون هم ایران را با کشورهایی همچون عراق اشتباه می‌گیرند.
اما در موارد دیگر باید بگوییم که ایران امروزه دیگر «افسون‌گر» به نظر نمی‌رسد که البته با توجه به تغییر نحوه‌ی زندگی ایرانیان و دسترسی آسان به اطلاعات، این موضوع منطقی است.
ایران کشوری «متمدن» بوده، اما این‌که چقدر با توجه به روش‌های نوین آن‌را با توجه به این ویژگی معرفی کرده‌ایم، جای تامل دارد.
ایران «امن و راحت» را باید بررسی کرد. اما احساس می‌شود که ما نسبت به ۳۵۰ سال پیش، در این زمینه پیشرفت نکرده‌ایم. در آن موقع کاروانسراهای ما زبانزد بود، ولی اکنون هتل‌های ما ارزش چندانی در عرصه‌ی گردشگری ندارند.
ایران امروز هم حداقل برای ما ایرانیان «زیبا»ست اما چه کسی می‌تواند یک نقطه از ایران را نشان بدهد که ما در زشت‌کردنش بی‌تقصیر بوده‌ایم.
ایرانیان هنوز مهمان‌نوازند، اما سوال این است که این «مهمان‌نوازی» در کجای صنعت گردشگری نمود دارد؟
«غذا و نوشیدنی» ایرانی هنوز هم اگر نه بی‌نظیر، ولی‌ کم‌نظیرند. اما آن‌چه در رستوران‌ها می‌بینیم چنین ایده‌ای را در ذهن ایجاد نمی‌کنند.
«ایرانیان» هنوز برخی از آداب و رسوم خود را حفظ کرده‌اند، اما باید دید که چگونه باید از آن در گردشگری بهره برد.
این روزها، «سفرنامه و کتاب» درباره‌ی ایران نوشته نمی‌شود و اگر هم نوشته شود بسیار کم و البته معمولا منفی است. امروزه سینما و فیلم‌ و موسیقی و هنر می‌توانند نقش معرفی ایران را به عهده بگیرند که متاسفانه خبرهای خوبی در راه نیست.

نکته‌ی آخر این‌که انگیزه‌های سفر به ایران امروز را باید دوباره بررسی کرد و راه‌کارهای نو اندیشید.

آرش نورآقایی

منابع:
*میراث ایران / تالیف سیزده تن از خاورشناسان زیر نظر آرتور جان آربری، مترجمان احمد بیرشک و دیگران، تهران، شرکت انشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴، ۴۹۸ص، مصور. مقاله‌ی «ایران در نظر مردم مغرب زمین» از «لارنس لاکهارت» و مقاله‌ی «ممالک محروسه‌ی ایران» از «جَنٍت یوئینگ هزلتین»
*سفر اروپاییان به ایران، ژن رز فرانسواز شیبانی، مترجه ضیا‌ءالدین دهشیری، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱، ۴۲۹ص.

دیدگاه‌ها

  1. سمیرا یحیایی

    با ایران افسونگر بیش از همه چیز دیگه موافقم جدا مگه چندتا کشور وجود دارند که اسم زن رو یدک می کشند و جالبه که با لحن های مختلف گفتن اسم کشورمون به نظر اسم اروتیک ، اساطیری ، بی معنا و با معنا و خیلی جور های دیگه می یاد… این خاک اما شبیه یه شبح بزرگ اپرا روزی همه رو به پایین می کشه چون از سوراخ ماه داره نگاهمون می کنه…خل شدم نه؟

  2. *

    با سلام
    متنی که نوشتید برام جالب بود ، چون چیزهایی عنوان کردید که تا به حال جایی نخونده بودم و برام تازگی داشت.مرسی
    باآرزوی سلامتی و موفقیت

  3. سمیه

    به نظر من صفت افسونگری را به ایران امروز هم می شود نسبت داد
    ایران شبیه هیچ کشور و سرزمینی نیست و هرکس با دیدن آن و البته مردم آن یک تصویر
    به قول انگلیسیها unique در ذهنش نقش می بندد………..

  4. نیلوفر

    اقای آرش نور آقایی سلام
    من دانشجوی ارشد تاریخ تمدن هستم و پایان نامه من درباره آداب و رسوم ایرانیان عصر صفوی در سفرنامه های همان عصر است مطالب جالبی در طی جستجوی خودم در اینترنت یافتم و از اینکه این مطلب در وبلاگ شما خوندم خوشحال شدم. و میخوام از شما خواهش کنم اگر بشه به من کمک کنید به خصوص در باب منابعی که احساس میکنید برای کار من لازم میشه به آدرس من میل کنید که اگر این کمک از طرف شما به من بشه من بهتر میتونم مطالبم را جمع کنم .در آخر باز هم از شما ممنونم
    …………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. الان ایران نیستم. اواخر مهرماه برمی‌گردم ایران و در خدمت خواهم بود.

  5. فاطمه

    لام خسته نباشید مطالب زیبایی را در وبلگتون خوندم امیدوارم موفق باشید فقط میشه خواهش کنم اگه میتونید آدرس منابع مقالاتی که استفاده کردید را کامل بنویسید چون دوست دارم این مقالات را بخوانم ممنون میشم اگه این کار بکنید.
    ………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. متاسفانه الان خاطرم نیست.

  6. مهرداد

    درود.دیوسالارم.دانشجوی ارشد تاریخ تمدن
    موضوع پایان نامه ام بررسی نگاه سفرنامه نویسان اروپایی به فرهنگ دینی ایرانیان عصر قاجار می باشد.
    به راهنمای هاتون احتیاج دارم( آقای ارش نوراقایی و خانم نیلوفر)
    سپاسگزارم
    ادرس میل:
    mehrdad.divsalar@gmail.com
    ……………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. فقط می تونم توصیه کنم که سفرنامه های عهد قاجار رو مطالعه کنید. اگر سوال هم داشتید در خدمتتون هستم: ۰۹۱۲۳۱۴۴۷۹۵

  7. bahar

    Nemigam salam chon yek kalameye arabi hast va az arab va arab zaban aslan khoashm nemiyad
    ama Dorod bar shoma
    Khosh hal shodam ke shoma az korosh sohbat kardid
    Kheili Kheili ba hal bod
    Mamnon hastam
    Bahar
    ………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. موفق باشید.

  8. سیما سلمان‌زاده

    خیلی خوشحالم که این یادداشت عالی رو خوندم.
    تصمیم گرفتم بعضی از محتوای یادداشتهای شما رو به همکلاسی‌های پسرم منتقل کنم.
    ………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. زنده باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *