بسامد زمزمهٔ این جیرجیرکها، که میچرخد و میپیچد در فضا،
انگار همان هجوم همهمهٔ یاد توست، که از هر سو میآیند و بیوقفه میمانند.
…………………………………………………………
جیرجیرک!
جار بزن
جارو کن جدلهای بیصدای ذهنم را.
…………………………………………………………
آن اسب تروا که از دروازهٔ احساسم اجازهٔ عبور دادم،
لگدهایش، آخ که لگدهایش …
…………………………………………………………
با معجونی از عطر و طعم
یک جاده است که معجزه میکند؛
تاکستان به گیسوان
دیدگاهها
دلم برای آواز جیر جیرک ها تنگ شد و برای آن جاده، که معجره می کند.
…………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. زنده باشید.