گفتوگو دربارۀ «گردشگری ادبی» عنوان نشستی بود که سهشنبه ۲۵ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ در سرای ادبیات سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران با همراهی آرش نورآقایی و اکبر رضوانیان برگزار شد.
در بخش آغازین این نشست، نمایندۀ خانۀ کتاب و ادبیات ایران نظر آرش نورآقایی را در خصوص جایگاه گردشگری ادبی ایران در سطح جهانی و منطقهای جویا شد. نورآقایی با یادآوری پیشینهٔ طرح معرفی گردشگری ادبی در کشور از طریق برگزاری نخستین همایش ملی گردشگری ادبی در دیماه ۱۳۹۱ با همکاری جمعی از علاقهمندان، ابتدا به تبیین این نوع از گردشگری به عنوان یکی از زیرمجموعههای گردشگری فرهنگی پرداخت و پس از آن گونههای مختلف گردشگری ادبی را بر مبنای جذابیت محتوا برشمرد.
او در این بخش از سه دسته جاذبهٔ مکانمند یاد کرد؛ اول مکانهایی که منبع الهام ادیب در زمان حیات بوده، ادیب در آن مکان فوت کرده یا آرام گرفته است، دوم مکانهای خیالی که حامل روایتهای جذاب ادبی هستند، و در نهایت مکانهای حقیقی که تداعیکنندهٔ خاطرهای جذاب برای گردشگر شدهاند.
نورآقایی در ادامه به روستای «چنار» کاشان به عنوان نمونهای از مکانهای نوشتن سهراب سپهری و مشهد اردهال، محل دفن او اشاره کرد، خانهٔ خیالی رومئو و ژولیت در ورونا را یادآور شد و به شرح جذابیت لوکیشنهای ساختگی (man-made) در فیلم، سریال، تئاتر یا منظومههای ادبی نظیر خانهٔ شرلوک هلمز و هفت پیکر نظامی پرداخت.
مدیرمسئول فصلنامهٔ میراث و گردشگری گیلگمش وجود منابع غنی برای جذب گردشگر ادبی را در کشور خاطرنشان کرد، اما بر تقویت نقاط قوت و استفاده از فرصتها به منظور ایجاد جاذبههای ادبی نیز تأکید کرد. وی در این بخش به داستان «هزار و یک شب» به عنوان یک منبع فاخر ادبی اشاره کرد که هنوز در قالب جاذبهای برای گردشگری ادبی در ایران شناخته نشده است، در حالیکه بغداد با بهرهگیری از جذابیت آثاری چون هزار و یک شب، شهر خلاق ادبی شناخته شده است. همچنین از لاهور پاکستان و سلیمانیهٔ عراق نیز به عنوان شهرهای خلاق ادبی سخن به میان آمد.
آرش نورآقایی در ادامه به اهمیت چگونگی پاسداشت منابع کشور از جمله منابع ادبی پرداخت. او از لزوم گذر از تکریم بدیهیات و پاسداشت فعالانهٔ معانی مترتب بر آنها به کمک تولید خلاقانهٔ محتوای شایسته گفت.
کمرنگ و مغفول ماندن جغرافیای ادبی کشور، موضوع بخش بعدی این نشست بود.
نورآقایی در این خصوص از محتوای کتاب «اسطورهٔ تهران» جلال ستاری یاد کرد که به زعم نویسنده «تهران نقش کارساز در رمان ندارد». ایشان در مقایسه از اقدام روزنامهٔ نیویورکتایمز برای کشف مقاصد ادبی منطقهٔ منهتن در محتوای رمانهای خوانده شده توسط شهروندان و ترسیم نقشهٔ گردشگری ادبی این منطقه تعریف کرد.
او به اندک جغرافیای لحاظ شده در آثار غلامحسین ساعدی، نیما یوشیج، احمد محمود، نادر ابراهیمی، سهراب سپهری و… نیز اشاره داشت.
مدیرمسئول نشر «نوسده» از نقش خلاقیت در تولید محتوای ناب ادبی و از عنوان «دیپلماسی گلِ» سخن به میان آورد. این موضوع اشاره به سفر ویلیام سیمپسون، سفیر انگلستان در ۱۸۸۴ میلادی به ایران، و ارسال بذر گل از سر مزار خیام به انگلستان دارد، گلی که بالاخره بر سر مزار ادوارد فیتز جرالد گل داد، هماو که ترجمانش از رباعیات خیام الهامبخش جامعۀ ادبی غرب شد.
روایت جذاب و خلاقانهٔ دیگر مرتبط با روایتهای گردشگری ادبی، از نسخهٔ دستنویس رباعیات خیام بود که شرح آن در کتاب سمرقند از امین مألوف آورده شده است؛ نسخهای که به مدد سیدجمالالدین اسدآبادی، توسط بنیامین عمر لوساژ از میرزا رضای کرمانی در عهد ناصری درخواست شد و در راه بازگشت از ایران در سانحهٔ کشتی تایتانیک غرق شد.
جاذبهٔ مجسمهٔ «پری کوچک دریایی» در ساحل کپنهاگ برگرفته از این رمان، نمونۀ موفق دیگری بود که مورد توجه قرار گرفت؛ چه بسا که اگر به گفتۀ نورآقایی، فرماندار وقتِ نیشابور هم ایدهٔ ساخت و نصب مجسمهٔ کشتی تایتانیک را جدی گرفته بود از منافع گردشگری ادبی بهره میبرد. آنچه از وصف خیالانگیز نیشابور در دلنوشتهٔ عبدالوهاب البیاتی نیز برمیآید چیزی جز «فروزنده»گی این شهر در نگاه خیرهٔ گردشگر نیست؛ همان که پرسه در کوچهباغهایش حسرت ابدی آندره ژید شد، چون ما و حسرت آب رکنآباد.
دلایل کمرنگ بودن نقش راهنمایان گردشگری و خانههای بومگردی در معرفی ظرفیتهای گردشگری ادبی در بخش دیگری از این نشست مورد توجه قرار گرفت. اکبر رضوانیان مدیر مجموعهٔ فرهنگی «خونه نقلی» کاشان با نگاه ویژه به نمایشگاه کتاب به عنوان یکی از مهمترین رویدادهای ادبی کشور از ضعفهای برگزاری آن طی دورههای اخیر گفت. به زعم ایشان فقدان جاذبههای ادبی مانع تمایل حضور اهالی فرهنگ و ادب در این رویداد است. رضوانیان بر تسهیل حضور فرهیختگان هنرمند، نویسنده، مترجم و ناشر و برپایی پاتوقهای ادبی و کارگاههای آموزشی در حوزههای مختلف ذیربط اشاره داشت. او همچنین توجه به سرانهٔ مطالعه به ویژه در نسل نوجوان و جوان و لزوم حمایتهای اقتصادی در این بخش را مورد تأکید قرار داد.
عدم ثبات محل برگزاری نمایشگاه کتاب نیز از جمله موارد دیگری است که به نظر ایشان از رغبت همراهی مخاطب در این سالها کاسته است.
مدیر مجموعهٔ خونهنقلی همچنین از اقبال برخی خانههای بومگردی و ایجاد جاذبههای ادبی نظیر «قصههای مجید» در اصفهان سخن گفت. لیکن از آنجا که مالکیت اغلب خانههای بومگردی خصوصی است، او توجیه اقتصادی توسعهٔ ظرفیت ادبی چنین مواردی را منوط به استقبال مخاطبین و حمایتهای مسئولین بخش میراث و گردشگری دانست. وی همچنین گردشگری فیلم (film tourism) را با نمونههایی چون «طوقی» و «مرگ یزدگرد» در این حوزه یادآور شد.
رضوانیان همچنین برای رونق گردشگری ورودی ادبی ابراز امیدواری کرد.
در ادامهٔ این نشست «خلاقیت» به عنوان شرط لازم برای ایجاد و توسعهٔ ظرفیتهای گردشگری ادبی یک مقصد مطرح شد.
آرش نورآقایی به نوآوری در برگزاری نخستین همایش ملی گردشگری ادبی سال ۱۳۹۱ اشاره کرد و ابراز تأسف داشت از اینکه علیرغم گذشت بیش از یک دهه هنوز گامهای مؤثر دیگری برای غنای این شاخه از گردشگری فرهنگی برداشته نشده است. او همچنین به خلق عروسکهای چیتبال دلبر و کوشکی و نقش محتوای تولیدشده از آنها در معرفی یوز آسیایی به عنوان گونهٔ در
معرض انقراض به مردم دنیا اشاره داشت؛ به نوعی همان خلاقیتی که آقای «اورهان پاموک» در تولید محتوای موزهٔ مصومیت بر اساس این رمان به کار گرفت و با استقبال بسیار مواجه شد.
ایشان در ادامه از منبع ادبی دیگری در قالب داستان تراژیک «رعنا» و روایتهای متعدد آن در استانهای گیلان و مازندران گفت و این ظرفیت ادبی را با «لورلای» آلمانی مقایسه کرد. مجسمۀ لورلای نیز به سان پری کوچک دریایی در دانمارک هر ساله میزبان تعداد پرشماری گردشگر در حاشیهٔ رود راین کشور آلمان است. به گفتهٔ نورآقایی، «هاینریش هاینه»، شاعر آلمانی، در شعری لورلای را نماد آزادی خواهی آلمان پس از جنگ جهانی دوم میخواند.
چنین جانمایههایی جز از خلاقیت و نبوغ ادبی سرچشمه نخواهند گرفت، حال آنکه هنوز شهرستان ابرکوه از مزیت حضور سرو کهنسالی که مارکوپولو را ملاقات کرده بهره نمیبرد؛ افسانۀ شیرینی که به راحتی نهتنها میتواند جای غلوهای بیمورد در سنسنجی این درخت را بگیرد بلکه هر گردشگر کنجکاوی را روانهٔ این دیار خواهد کرد، همانی که از «اُرس» شهرستانک، با عنوان مادر کهنسال ایران و درختی در تهران که شاهد قتل «گریبایدوف» بوده است، نیز دریغ شده است.
بدین روی مکانمند کردن هدفمند و خلاقانهٔ روایتهای فولکلور و ادبیات شفاهی، اهم مبحثی بود که در این بخش مورد واکاوی قرار گرفت.
آرش نورآقایی در بخش بعدی این نشست به اهمیت خلق و روایت معانی مستتر در ادبیات ایران توسط صاحبنظران پرداخت و «معنا» را مزیت رقابتی کشور در حوزهٔ گردشگری ادبی معرفی کرد؛ وی معنای «خانهٔ دوست کجاست» عباس کیارستمی را به عنوان دیپلماسی صلح در مقابل «بدون دخترم هرگز» بتی محمودی یادآور شد، شگفتانهای که «نهال تجدد» در «ایرانیتر» ماهرانه به تصویر کشیدهاست.
واپسین بخش این گفتگو به چیستی شهرهای خلاق ادبی اختصاص داشت.
نورآقایی سه شاخص کیفیت، کمیت و تنوع انتشارات شهر را در این راستا برشمرد و به لزوم برگزاری برنامههای آموزشی در حوزۀ ادبیات داخلی و خارجی، نقش ادبیات، نمایشنامه و شعر در شهر، میزبانی رویدادها و جشنوارههای مرتبط، ترجمهٔ فاخر آثار ادبی دیگر کشورها و مشارکت رسانهها در این راستا توجه داد و اذعان داشت که شهر تهران با گسترهٔ محتوا و شاعران و نویسندگان جهانشمول برای کسب عنوان شهر خلاق ادبی با این معیارها فاصلهٔ زیادی ندارد، اگر و تنها اگر عزم خود را در خلاقیتهای هنری برای نبروز این داشتهها جزم کنیم.
این نشست با قدردانی از حضور مخاطبین و میزبانی سرای کتاب و ادبیات ایران در سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران پایان یافت.