«گردشگری فلسفی» با «فلسفه گردش» متفاوت است. هدف از نوشتار زیر «گردشگری فلسفی» است و به روح حاکم بر جاذبههایی میپردازد که قادرند گردشگران را شیفته سرزمینمان کنند.
نام هند و چین همواره برای گردشگران، یادآور یک تمدن دیرینه و یک فرهنگ چند لایه است. با اینکه نام ایران هم، چنین است و یا بهتر است بگوییم که میتواند چنین باشد، اما شاید ما تا به حال، تنها اطلاعات اندکی در رابطه با فرهنگ پرمحتوای خود به جهانیان عرضه کردهایم و نه دانشی عمیق نسبت به آن. به همین دلیل نتوانستهایم آنچنان که باید از منظر فرهنگی، که نقطه قوت گردشگری در ایران قلمداد میشود، به جذب گردشگران فرهیخته بیشتری بپردازیم.
گردشگر ایرانی یا گردشگر خارجی که در ایران سیر و سیاحت میکند، بناهای تاریخی را میبیند، به اشیای موزهها خیره میشود، در آیینها و مراسم شرکت میکند، با مردم سخن میگوید و در قهوهخانه چای مینوشد، اما مساله این است که او تا چه اندازه به ژرفای سبک زندگی این مردم نفوذ میکند و در نهایت چه برداشتی خواهد داشت.
با آنکه برداشت و در نهایت تفسیر از دیدهها و شنیدهها به خود گردشگر ارتباط دارد، اما رسالت ما در این میان این است که کلید گشودن درب رازها و رمزها را در اختیار وی قرار دهیم و به طریقی روح او را تسخیر کنیم که در افسون این دیار باقی بماند. تبلیغات گردشگری ما میتواند اینگونه باشد که چنان کنیم که روح گردشگری که هنوز کشور ما را نمیشناسند و آن را ندیده است، در آرزوی دیدار ایران بیتاب شود.
اما این که ما چرا به روح فلسفی گردش در ایران و یا به عبارتی گردشگری فلسفی در ایران معتقدیم، دلایل بسیاری دارد که به اندکی از آنها میپردازیم. درک این دلایل، به گردشگری ما غنایی چنان که باید، میبخشد:
معماری ایران را در نظر بگیرید: کارشناسان معتقدند که یکی از مفاهیم موجود در معماری ایرانی رسیدن از مربع به دایره است. پیوستگی میان دایره و مربع، همواره نمایانگر آسمان (خدا) و زمین (انسان) و پیوستگی آن دو است. اگر دایره نماد زمان باشد، مربع نماد مکان است و اگر مربع سمبل ایستایی و سکون است، دایره نماد پویایی و حرکت است. در معماری ایرانی (اسلامی) مربع به دایره (گنبد) تبدیل میشود و این یعنی اینکه از شکلی که ابتدا و انتها و آغاز و پایان دارد به شکلی که نه ابتدا و نه انتها و نه آغاز و نه پایان دارد میرسیم. این فلسفه که در ابتدا در چهار تاقیها و آتشکدهها دیده میشد، بعدها در معماری مساجد و در ساخت گنبدهای زیبایی آبی که نمایانگر آسمانند، در نهایت ظرافت به کار گرفته شد.
بناهایی که ما آنها را به نام بناهای زادبومی میشناسیم، ظرافتهای معنایی بسیاری دارند. کبوترخانهها، بادگیرها، آبانبارها، قناتها و یخچالها نه تنها زندگی را در بدترین شرایط جوی به ارمغان آوردهاند، بلکه نشاندهنده فضای حاکم فکری و فلسفی ایرانیان هستند. به طور مثال مقنیان لباس سفید بر تن میکردند و این بدان معنی بود که اگر در اثر ریزش چاه قنات زندگیاشان را از دست دادند، همان لباس سفید کفنشان باشد.
باغ ایرانی را ببینید: باغی است که عقاید مذهبی و بینشهای فلسفی بر آن حاکم است. کرت بندی باغ، حضور آب در آن، و انواع درختان از جمله سرو و چنار که به ترتیب نماد حیات طولانی و زندگی مجدد هستند، رازهای بیشماری را در دل خود نهان دارند. بیشتر زبانهای مطرح دنیا لغتی که معنای بهشت را برایشان تداعی میکند از زبان ایرانی وام گرفتهاند، یونانیان لغت “پرادیزیس” را از “پایری دئزه” برداشت کردند. “پردیسو” در زبان اکدی، “پردس” در عبری و “پاردس” ارمنی نیز از همین کلمه اوستایی ایرانی آمده است. بعدها کلمه “فردوس” که دو بار هم در قرآن آمده از دین یهود و از زبان عبری به اسلام رسید. فردوس که بنا بر اظهار دهخدا به معنی “بهشت” و “بهترین جای در بهشت” است از نظر مفسران قرآن معنی باغ و بستان میدهد.
گویا واژه باغ در زبان پهلوی به همین شکل “bagh” به کار برده شده و در زبان ایرانی باستان هم با تلفظ “baga” به معنی بخش، تقسیم و زمین زیر کشت است. این واژه با واژه بغ “bagh” به معنی “خدا”، از یک ریشه است. به همین دلایل، باغ از چنان تقدسی برخوردار شد که در معماری خانه ایرانی، کاروانسرا و در هر مسجدی، طرحی از آن را به وضوح شاهد هستیم. همچنین طرح باغ ایرانی نهایتا در نقوش فرش و ساختار شهرها به ودیعه نهاده شد.
سری به موزه ایران باستان یا هر موزه دیگری از شهرهای کشورمان که در آنها سفالهایی از دوران باستان به نمایش درآمده، بزنید و نگاهی به نقشهایشان بیندازید، تا متوجه شوید که چگونه محیط زیست یا همان طبیعت بر روی تفکرات و فرهنگ ایرانی تاثیر گذاشته است. بر روی بیشتر این سفالها، نقش زیگزاگی همچون WWWW یا MMMM دیده میشود که کارشناسان از آن به عنوان سمبل کوه یا آب دریاها و رودخانهها یاد میکنند. از طرفی، نظریهای وجود دارد مبنی بر اینکه بیشتر تمدنها در کنار کوهها و رودخانههای پر آب شکل گرفتهاند. جالب اینجاست که همین نقش سفالها ( WWWW و MMMM ) که هم برآمدگی و تورفتگی کوهها و درهها را تداعی میکند و هم امواج آب را، بعدها نیز در نوشتن و خطالرسم به یادگار باقی ماند تا جاییکه واژهای که معنی “کوه” میدهد، در زبان انگلیسی که برداشتی از زبان و خط لاتین است، به صورت Mountain نوشته میشود که حرف اول آن از نقش مورد بحث آمده است. حتی واژههای آب و موج هم با همین شکل شروع میشوند(Wave، Water)
از آنجا که محیط زیست بشر، علاوه بر کوهها و رودها، درختان و صخرهها و موجودات درون آن را نیز شامل میشود، و برای بشر مقدس هم بودهاند، از همین رو واژههای مقدسی که بسیاری از اوقات به باروری و حاصلخیزی هم مربوط میشوند، با حروف M و W که نمادی از نقش مذکور هستند، شروع میشوند. برای مثال میتوان به واژههای Mother,Maryam,Mary,Musa اشاره کرد.
در نزد آریاییان و سامیان حرف M همواره حرف اول کلمات مربوط به آب و ولادت مردم و جهان بوده است.
از دیگر تصاویری که مربوط به دوران باستان است و بر روی سفالینهها و حجاریها دیده میشود، تصاویر مربوط به صلیب (چلیپا) و همچنین چلیپای شکسته است. این شکلها هم از دیگر تاثیرات طبیعت بر آثار تصویری به شمار میروند.
چلیپا، نگارهای است بسیار کهنسال و چون در نزد پیشینیان به گونهای نماد نیروهای نهفته در طبیعت و نیروهای آسمانی به شمار میآمده در بیشتر سرزمینها که تمدن باستانی را در بستر خود پرورش دادهاند، یافت میشود.
چلیپا طبق اظهار نظر باستان شناسان و اسطوره شناسان نماد بسیاری از مضامین طبیعی است؛ خورشید و حرکت خورشید، آتش، تندر و آذرخش، حالت چهارگانه ماه، نماد پیوند نرینه و مادینه، چهار جهت اصلی، چهار عنصر اصلی، چهار رودی که به اعتقاد مردم باستان به مرکز بهشت جاری میشوند و …برخی از برداشتهای مربوط به طبیعت از این تصویر هستند.
نقش صلیب را در کرتبندی باغ ایرانی و همچنین طرح صحن مساجد میبینیم. صلیب به عدد چهار اشاره میکند. بد نیست بدانید که واژه “خدا” در ۲۷ زبان باستانی و امروزی، چهار حرف دارد که این موضوع به هیچ وجه تصادفی نیست.
سراغ مردم بروید و به طور مثال بختیاریها. چوقایی که بختیاریها بر تن میکنند، نمادی از کوه و دره است که در واقع محل زندگی عشایری آنان را تداعی میکند. خود واژه چوقا نیز به معنای تپه و بلندی است. هنگامی که خطوط چوقا به سمت بالاست، سفید و هنگامی که به سمت پایین میرود، سیاه است. طرح چوقا را در کنگره پلههای تخت جمشید، طرح تاج پادشاهان ساسانی، نگارههای طاق بستان و اشیای یافت شده در جیرفت میتوان دنبال کرد. علاوه بر این، بختیاریها با نحوه گذاشتن کلاهشان بر سر، نشان میدهند که یک توشمال هستند یا یک خان و یا یکی از مردم عادی جامعه.
اگر گذرتان به تخت جمشید بیافتد، خواهید دید که چگونه نقشها و حجاریها چه معنای شگرفی دارند. از نقش فر ایرانی و کیانی گرفته تا نقش شیر گاوشکن و بار عام، از تعداد ستونهای کاخ آپادانا و صد ستون گرفته تا تعداد ساتراپها و هدیه آورندگان، مفاهیمی دارند که تنها با دانستن آنها میتوان به لایههای پنهان اندیشه ایرانیان نفوذ کرد.
تنها برای نقش ابوالهول که در تخت جمشید دیده میشود، یک پژوهش جداگانه و یک دنیا سخن داریم تا بدانیم چرا در آن نقش، سر انسان و گوش گاو و بال عقاب و بدن شیر نمایش داده شده و اینها با کروبیان چه ارتباطی دارند.
در سرزمین ما ایران، از جماد تا نبات و از فرش تا عرش و از آدم تا خدا، بسیاری چیزها وجود دارند که دیگران معنیاشان را نمیدانند و درکشان نکردهاند. از بوسیدن تکهای نان که بر روی زمین افتاده تا آیین سوگ سیاوش و از مراسم پیر شالیار تا جشن شست و سه سالگی ترکمنها، همه و همه از عمق باورها در این سرزمین حکایت دارد.
از نحوه معماری چغازنبیل گرفته تا ارتفاع و بزرگی گنبد سلطانیه، از کرتبندی شالیزارهای مازندران گرفته تا موسیقی بوشهر و از طرح گل نیلوفر در دست شاه هخامنشی گرفته تا نقوش اسلیمی سردر مساجد، موضوعات بسیاری برای در اندیشه فرو رفتن وجود دارد.
برای بیان فلسفه گردش در ایران، این نوشتار کوتاه تنها یک تلنگر است که ما را با زاویهای دیگر از گردشگری آشنا میکند. این نوع نگرش، میتواند ایدوئولوژی قابل اعتمادی را در گردشگری ایران و جهان بگستراند و ما میتوانیم اثر مثبتش را در توسعه پایدار گردشگری ببینیم.
آرش نورآقایی
دیدگاهها
مطلب جالبی بود.در مورد معماری ایرانی که سقف خانه ها گنبدی شکل بوده دکتر مهرداد بهار نظری مانند شما دارند و میگویند : در ایران باستان به سقف اتاق “اسمانه” میگفتند.
با سلام . به نظر من خیلی عالی بود . اگر امکانش باشه میشه در مورد فلسفه گردشگری منابع بیشتری به من معرفی کنید با تشکر .
……………………………………………………………..
جواب: سلام. برای این نوشته از هیچ منبعی جز تجربه و احساس شخصی بهره نبردم. در این رابطه منبع نمیشناسم اما حتما وجود دارد.
چقدر خوب بود
چقدر گاهی تلتگر لازمه
چقدر اجبار برای فکر کردن حس خوبیه
عبارت “ایدئولوژی قابل اعتماد” خیلی خوب بود
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس.