هر چند که تهران پیشینهای تاریخی دارد اما تنها از سال ۱۲۵۹ به این طرف است که به عنوان پایتخت برای ایرانیان معنای دیگری یافته است. تهران از زمانی که پایتخت شده تا زمانیکه ما در آن زندگی میکنیم، حوادث بسیاری را پشتسر گذاشته که برخی از این وقایع به تغییراتی در منظر شهری مرتبط است. با همهی دگرگونگیهای مربوط به ساختار شهری، که در تهران رخ داده و برخی از آنها چنان بودهاند که از تهران چهرهای کاملا جدید ساختهاند، هنوز این تغییرات ادامه دارند و کمتر کسی از چهرهی آیندهی تهران خبر دارد.
وقتی به تاریخ شهرداری تهران نظر میافکنیم متوجه این موضوع میشویم که گاهگاهی برای توسعهی این شهر طرحهایی وجود داشته که یا اجرا شدهاند یا در آرزوی اجرا شدن به دیار فراموشی رهسپار گشتهاند. اما وقتهایی هم هست که هیچ برنامهی مدون یا طرح جامعی برای توسعه و از همه مهمتر نگاهداشت میراث فرهنگی و میراث طبیعی این شهر درنظر نبوده است.
در این نوشتار قصد داریم دلیل حرمت چنارهای شهر تهران را بازبینی کنیم و طریق حفاظت از این میراث طبیعی پایتخت را مورد ارزیابی قرار دهیم.
ابتدا، تهران
تهران را چگونه باید توصیف کرد؟ پایتخت ایران؟ شهری که بیشترین امکانات فرهنگی و رفاهی کشور را در خود جای داده؟ شهری که بیش از دیگر شهرهای ایران به انواع آلودگیها دچار است؟ شهری که هر روز همچون یک غدهی سرطانی رشد میکند؟ یا …
نه تنها از منظر این سوالات بلکه از هزاران زاویهی دیگر میتوان تهران را مورد بررسی قرار داد که مجال پرداختن به آنها در این نوشتار نیست. اما بگذارید تهران را از زاویهی دید سفرنامهنویسان خارجی ببینیم.
از قول جلال ستاری در کتاب «اسطورهی تهران» میخوانیم: “جیمز بیلی فریزر که در عهد فتحعلیشاه به ایران آمده مینویسد “شاید هیچ یک از شهرهای ایران مانند تهران، هنگامیکه از طرف قزوین به آن نزدیک میشوید، بدمنظره نباشد…”
شاید به همین دلیل بود که در زمان پهلوی اول طرح خیابان ولیعصر فعلی طراحی و اجرا شد و حتی در ادامه، در زمان پهلوی دوم منظرهی ورودی تهران با اجرای پروژهی میدان آزادی شکلی دیگر یافت.
برخی از سفرنامهنویسان، تهران عهد قاجار را «شهری اندوهزای» توصیف کردهاند.
“آکیو کازاما نخستین وزیر مختار ژاپن در ایران که در ۱۰ دسامبر ۱۹۲۹ (۱۹ آذر ۱۳۰۸) به تهران آمده است در وصف پایتخت مینویسد: “تهران کنونی البته هیچ حال و هوای خالص ایرانی ندارد… شهر درهم و ناموزون است…” (جلال ستاری، اسطورهی تهران)
از طرفی، “پیترو دلاواله (۱۶۵۲- ۱۵۸۶) که در عصر شاه عباس به ایران آمده، تهران را شهری بزرگ، پهناورتر از قزوین، با باغهای بس بزرگ میوه و نهرهای پهن و باریک و کوتاه و دراز برای آبیاری باغات و خیابانهای پر از درختان چنار پربرگ و تنومند و زیبا یافته است تا آنجا که میگوید “من باید واقعا تهران را شهر چنار بنامم.” (جلال ستاری، اسطورهی تهران)
خیابان ولیعصر تهران
در برخی از شهرها در کشورهای مختلف، خیابان یا خیابانهایی وجود دارند که شهرتشان از مرزهای آن کشور فراتر میرود. به طور مثال خیابان «نانجینگ» در شانگهای، «شانزهلیزه» در پاریس و خیابان «اُرچارد» در سنگاپور از این جملهاند. شاید این ویژگی در تهران میتوانست برای خیابان ولیعصر درنظر گرفته شود.
«داریوش شهبازی» تاریخچهی خیابان ولیعصر را اینگونه نقل میکند:
“…در این ایام (دورهی پهلوی اول) سرتیپ بوذرجمهری که بسیار مورد وثوق رضا شاه بود، ریاست شهرداری تهران یعنی بلدیه آن روز را به عهده داشت، با اختیار تام و قدرت کامل و چاشنی نظامیگری به تخریب باقیماندههای حصار ناصری و خانهها و باغها و ایجاد خیابانهای جدید پرداخت که از آن جمله است؛ این خیابان که از ضلع شمالی (خیابان شاه رضا=انقلاب فعلی) تا ضلع جنوبی حصار (خیابان شوش) کشیده شده بود، و در آن زمان به جای چند نام (باغ جنت، امیریه، باغ انگوری و جناب وزیر) فقط با نام «پهلوی» خوانده شد. بدین ترتیب خیابان پهلوی از چهار راه انقلاب (کافه بلدیه = تأ تر شهر) تا میدان راه آهن تولد یافت.
این خیابان مهمترین خیابان پایتخت شد. در سال ۱۳۰۷خورشیدی سرتیپ بوذرجمهری برای نخستین بار ضوابطی را جهت احداث بنا در دو سوی این خیابان اعلان و اجرا نمود. این آیین نامه تا حدودی نمای ساختمان و نوع مصالح و تعداد طبقات و شیوه کار را به لحاظ معماری و ساخت تعیین میکرد. مقرراتی که بعدها شالوده ضوابط شهرداری تهران و دیگر شهرها برای صدور پروانه ساخت و ایجاد بنا شد.
سلیمان بهبودی رییس دفتر رضا شاه، دربارهی خیابان پهلوی در کتاب «خاطرات» خود در باره ادامه این خیابان به سوی شمال مینویسد:
«… آن روز شاه دستور بازکردن آن قسمت از خندق را که در امتداد خیابان پهلوی بود به خارج شهر صادر کردند و فرمودند اینجا را آباد و گردشگاه خواهیم کرد … »
رضا شاه پس از تملک اراضی فرمانفرما در مجاورت خیابان پهلوی، کاخ مرمر را برای سکونت خود و کاخهای دیگری برای دیگر اعضای خاندان خود در آن اراضی ساخت و بدین ترتیب آن محله به منطقه اعیان نشین و گرانقیمت آن روز تهران تبدیل شد.
خیابان پهلوی به وسیله بلدیه تهران سنگفرش و سپس با ورود آسفالت به صحنه خیابان سازی شهرها در سال ۱۳۰۹ خورشیدی، نخستین بار این خیابان قیر ریزی شد. در سال ۱۳۱۰ خورشیدی پیش از ورود ملک فیصل پادشاه عربستان به تهران، خیابان الماسیه (باب همایون) و میدان توپخانه و اوایل خیابان لالهزار برای اولین بار آسفالت شد و یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۱ خورشیدی، خیابان پهلوی نیز آسفالت شد.
در سال ۱۳۱۱ خورشیدی، هتل بلدیه (کافه بلدیه یا بلدی) را در جنوب شرقی چهار راه پهلوی جایی که امروز پارک دانشجو و تأتر شهر قرار دارد ساختند.
پس از ساخته شدن کاخ سعدآباد و انتقال سکونت شاه از کاخ مرمر به این کاخ در سال ۱۳۱۸ خورشیدی، به فرمان او جاده قدیم شمیران از باغ سفارت انگلیس در قلهک تا میدان تجریش و جاده جدید شمیران (=پهلوی=ولی عصر) از چهار راه پهلوی (کافه بلدیه) تا سرپل تجریش کشیده شد.
دو طرف جاده جدید را چنار کاشتند و برای آبیاری آنها در سه راه زعفرانیه دو حلقه چاه حفر کردند و بعدها با احداث پارک ملت، آب دریاچه آن را هم از همین چاه تأمین کردند…
اشاره میشود که به موازات اهمیت و ضرورت نقش خیابان در شهرها، پیاده رو نیز در ایجاد آرامش روانی برای عابرین و به لحاظ ابعاد گوناگون دیگر از ضروریات فضاهای عمومی شهری به شمار میآید و خوشبختانه خیابان ولیعصر جزو معدود خیابانهایی است که در سطح تهران از موهبت این ضرورت برخوردار است.
این خیابان در عصر پهلوی از مهمترین خیابانها بود که در مجاورت و یا حوزه آن بسیاری از بناهای مهم دولتی و عمومی و حتی عمارات رجال آن دوره و کاخهای سلطنتی قرار گرفته بود. ابنیه مشهوری نظیر باغ فردوس (قاجاری)، باغ وحش، پارک ملت، پارک ساعی، سازمان صدا و سیما، سفارتخانهها، کاخ مرمر، کاخ سعدآباد، ایستگاه راه آهن، تأتر شهر، دانشکده افسری، بیمارستانها، رستورانها، هتلها، ادارات دولتی و … نیز در این خیابان وجود داستند و دارند…”
تهران و چنارهایش
در سایت اینترنتی «داریوش شهبازی» مطلبی با عنوان «تهران و چنارهایش» به قلم «پرویز خائفی» دیده میشود که در زیر میخوانیم:
“تهران و چنار یاران قدیماند، و شنیدن هرکدام از این دو نام، دیگری را تداعی میکند. هر که از تاریخ تهران مختصر اطلاعی داشته باشد، خوب میداند، چنار نمادی استوار از تهران است، و تهران مهدی مهربان برای چنار. این دو، یار غارند، و پیوندشان قدیم و مهرشان عظیم است. شهرت این کهن پیوند، تا آن جاست، که بیش از چهار صد سال پیش، «پیتر و دلاواله» ایتالیایی در ابتدای قرن یازدهم هجری مینویسد؛ که نزد مسافرین، استامبول (عثمانی) به سروستان و تهران به چنارستان (یا شهر چنارها) مشهور است.
افزون بر این، «پیترو دلاواله» که همزمان با شاه عباس از ارک سلطنتی دیدن کرده، در باره درختان چنار آنجا نوشته است:
«…چنارهایی در آنجا (چهار باغ عباسی) بود، که اگر دو مرد دست خود را باز میکردند، نمیتوانستند، آنها را بغل کنند…»
سخن دلاواله اثبات میکند، درختان چنار چهار باغ در محوطه ارک، هرچند بیشترشان به فرمان شاه عباس غرس شده، اما در اوایل قرن یازدهم هجری در میان آنها چنارهایی هم با قدمت دست کم ۲۰۰ – ۳۰۰ سال وجود داشته است.
در شهر تهران در محدوده حصار صفوی، یعنی از خیابان ری تا خیابان شاهپور (وحدت اسلامی) و از خیابان امیر کبیر تا خیابان مولوی، چنارهای کهنسالی در ارک سلطنتی و تعدادی در امامزادهها و اطراف آن مکانها وجود داشت، هرچند هنوز تعدادی از آنها باقی است.
در خارج حصار و در گستره تهران چنانکه اشاره شد، چنارهایی وجود داشته و دارد که بیش از هزار سال قدمت دارند. اکنون تعدادی از این چنارها را معرفی میکنیم:
چنارهای اطراف گود زنبورکخانه: در جنوب محله بازار (حوالی باغ ایلچی انگلیس) در کوچه گود زنبورکخانه، چنارهایی است، که بسیار کهنسالاند.
چنار خون بار: در محله پاچنار، محله بازار، حوالی بقعه امامزاده سید ولی، چناری بود، که اگر با جسم برندهای (نظیر چاقو) پوست آن را میشکافتند، مایعی شبیه خون از آن بیرون میزد، به همین دلیل به آن چنار خونبار میگفتند. این چنار هم دیر پا بود، که از میانش بر داشتند. وجود نام ”پاچنار“ از آن چنار است.
چنار نظر کرده: زنده یاد مصطفوی، باستانشناس با قید «اگر هنوز موجود باشد» از چنار قدیمیای در کوچه صدراعظم یاد میکند.
چنار پنجعلی: بر اساس اظهار زنده یاد سعید نفیسی، در ارک سلطنتی حوالی عمارات غربی وزارت دارایی کنونی چنار کهنسالی بود، که بعدها از میان رفت. زایران، «پنجه علی» را برای حاجتروایی بدان میبستند، لذا به این نام شهرت یافته بود.
چنار سوهانک: دو اصله چنار قدیمی در مسجد آبادی سوهانک است.
چنارهای عباسی یا شاه عباسی: چنارهایی بوده ،که فرمان شاه عباس در چهار باغ که بعدها ارک سلطنتی را تشکیل داد، کاشتهاند. برخی از آنها هم اکنون نیز در محوطه کاخ گلستان و اطراف آن وجود دارد، که برخی از آنها به دوران قبل از صفویه متعلق است.
چنارهای امامزاده یحیی: این چنارها که در محوطه امامزاده قرار دارد از چنارهای قدیمی در تهران محسوب میشود.
چنار چیذر: در امامزاده اسماعیل بن زکریای چیذر چنار کهنسالی وجود دارد.
چنار قریه بریانک: چنار بسیار قدیمی این آبادی که هفت شاخه دارد، به هفت چنار شهرت یافته، و در میان مردم وجهه تقدس پیدا کرده است.
چنارهای باغ فردوس شمیران: اگر چه باغ فردوس و بسیاری از درختهای آن از مستحدثات معیرالممالک از دوره ناصری است، اما چنارهایی در آنجا هست، که قدمت بیشتری دارد، و نشان از وجود آنها پیش از مالکیت معیرالممالک دارد.
چنارهای خیابان ولی عصر: این چنارها که اکنون چنان با عظمت جلوهگری میکند، از نمادهای ارزنده و بینظیر شهر تهران به شمار میرود و جزو میراث گذشتگان ما و ثروت ملی است. چنارهای خیابان ولیعصر در دوران رضاشاه پس از احداث خیابان ولیعصر (پهلوی سابق) در حاشیه آن غرس شد، و به گفته «سلیمان بهبودی» دو حلقه چاه در شمیران برای آبیاری این درختان حفر گردید، و اکنون حدود هشتاد سال است که از عمر آنها میگذرد و فرزندان این مرزوبوم در نگهداری و آبیاری آنها کوشیدهاند…
دیدن چنارهای این خیابان حس غریب خوشایندی در آدمی پدید میآورد، که وظیفه خطیر شهروندی را در حفاظت از آنها در گوشمان زمزمه میکند.”
چرا چنار؟
“عظیمترین و از پرعمرترین درختان ایران است. چنان بلند و افراشته است که از دور دست دیده میشود. دهقانان ایران شاه درختان میشناسندش. عظمت وی تنها دلیل تقدس آن نیست. هر ساله پوست میاندازد و شاخههای تنومندش رنگ سبز روشنی به خود میگیرند. این جوان شدن هر سالهاش نیز قداست خاصی به آن بخشیده، چراکه حفظ قدرت جوانی یکی از شرایط لازم برای باروری است و در نتیجه آن را مظهر برکت و نعمت بخشیدن ابدی میسازد.
در زیر هر چنار مقدس و کهنی امامزادهای مدفون است که نمونههای آن را در بسیاری از شهرهای ایران میتوان یافت.” (آرزو رسولی، «چنار، مقدسترین درخت ایران»)
ساموئل. ک. ادی. در کتاب «آیین شهریاری در شرق» مینویسد: “پادشاهان پارس پیوسته درخت چنار را گرامی میداشتند. در دربار ایران چنار زرینی همراه تاکی زرین بود که آنها را اغلب در اتاق خواب شاه مینهادند و چنار را به گوهرهای بسیار آراسته بودند و پارسیان آن را ستایش میکردند. هنگامی که داریوش بزرگ در آسیای صغیر بود، به او درخت چنار و تاکی زرین هدیه دادند و هنگامی که خشایارشا به جنگ یونان میرفت در راه چناری عظیم دید و فرمود تا آن را به زیورهای زرین بیارایند و آن را به نگهبانی به سپاهیان گزیده خود سپرد.
ظاهرا به دست آوردن درخت زرینی که در خوابگاه شاه بود معنای به دست آوردن سلطنت میداد.”
به یک افسانه در زمان ناصرالدینشاه توجه کنید:
یکی از خدمتکاران اندرون مرتکب خلافی شده و از آنجا که دانست مورد خشم و بازخواست خانم خود قرار خواهد گرفت شبانگاه فرار کرده در حضرت عبدالعظیم بست نشست. چون این خبر به گوش شاه رسید سخت به رقت آمد و به بانوی کنیز فراری گفت تا از تقصیر وی درگذرد. آنگاه برای آنکه اهل اندرون ملجأ و مأمنی نزدیکتر داشته باشند و هنگام ضرورت بدان پناه برند در نهان به یکی از گیس سپیدان حرم دستور داد تا آواز دهد خوابنما شده و به وی گفتهاند در پای چنار کهنسال گشن شاخی که کنار مظهر قنات “مهر گرد”در اندرون واقع است امامزادهای به نام عباسعلی مدفون است. گیس سفید گفته شاه را به کار بست و این خبر در اندرون انتشار یافت. اهل حرم شادیها کردند و از شاه خواستند تا نردهای دور درخت کشیده شود. شاه به نصب نرده امر کرد و آنرا به رنگ سبز اندود کردند. از آن پس درخت مزبور به چنار عباسعلی معروف شد. زیارتنامهای مخصوص به تنه آن آویختند و اطرافش شمعهای نقره کوبیده هر شب شمعها در آن افروختند. رفته رفته چنار مزبور اهمیتی بهسزا یافت و بستی محکم شد. اهل اندرون نذور خود را از قبیل حلوا و غیره در پای آن میپختند و بر تنهاش دخیلها میبستند. بدین گونه برای نیازمندان حرمسرا نقطه توجهی و پناهگاهی نزدیک به وجود آمد. (یادداشتههایی از زندگی خصوصی ناصر الدین شاه، دوست علیخان معیر الممالک، نشر تاریخ ایران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ ص ۲۸)
علاوه بر اینها، هنگامیکه به ادبیات ایران نظری میافکنیم متوجه میشویم که چنار در ابیات بسیاری از شاعران ایرانزمین از جمله: فردوسی، مولانا، سعدی، نظامی، خاقانی، ناصرخسرو، اوحدی، انوری، فرخی سیستانی، منوچهری، سنایی، پروین اعتصامی، صائب تبریزی، هاتف اصفهانی، عبید زاکانی، امیرخسرو دهلوی و … دیده میشود. درواقع هر ادیب و شاعری از یک زاویه و منظر خاص چنار را مورد ارزیابی و دستمایهی افکار و گفتار خود قرار داده است. به برخی از این ابیات دقت فرمایید:
مولانا:
گر بریزد برگهای این چنار
برگ بیبرگیش بخشد کردگار
چنار فهم کند اندکی ز سوز چمن
دو دست پهن برآرد خوش و دعا گوید
به چنار گفت سبزه: «به چه فن بلند گشتی»
زویش جواب آمد که ز خاکی و ز پستی
کی چناری کف گشاید در دعا
کی درختی سر فشاند در هوا
نظامی:
هر فاخته بر سر چناری
در زمزمهی حدیث یاری
سنایی:
چون شکوفه گرد بدعهدی مگرد
تا مگر باقی بمانی چون چنار
فرخی سیستانی:
یکی بر کنار گل، یکی در میان بید
یکی زیر شاخ سرو، یکی بر سر چنار
وضعیت امروزی درختان چنار خیابان ولیعصر تهران
در سالهای اخیر گزارشهای بسیاری از مرگ و نابودی درختان تهران و بهویژه درختان چنار
خیابان ولیعصر توسط کارشناسان و دلسوزان محیطزیست و روزنامهنگاران منتشر شده است. اینکه در خبرها میخوانیم «عمر درختان چنار تهران تمام شده» یا «درختان چنار ایستاده میمیرند»، مفاهیم محیط زیستی و بحران آن در ایران و تهران را به طرز نگرانکنندهای نمایش میدهد.
«فرخزاد بهارستانی» گزارشی در همین زمینه منتشر کرده و در زیر عنوان «چرا درختان خیابان ولیعصر میمیرند» به عوامل مرگ درختان چنار اشاره کرده است.
وی ۱- نابودی شبکههای انتقال آب چشمهها و رودخانهها و قناتها ۲- عدم نظم در آبیاری ۳- حضور فاضلاب و آلودگی آبهای جاری ۴- حضور شویندهها و مواد شیمیایی، سیمان و مصالح ساختمانی و روغن و گازوئیل در آب و خاک ۵- تخریب ریشههای درختان با حفاریهای متعدد و گذاشتن جدول و بتونریزی و … ۶- تغییر سطح خاک و قرارگرفتن ریشههای درختان در معرض آب و هوا ۷- نامهربانی با درختان با بستن سیم و کوبیدن میخ، بریدن شاخههای درختان و … ۸- وجود ساختمانهای بلند و جلوگیری از تابش نور آفتاب به درختان ۹- وجود دوده و هوای آلوده را از علتهای اساسی نابودی درختان چنار خیابان ولیعصر میداند.
در آخر
میگویند خیابان ولیعصر طولانیترین خیابان خاورمیانه است که ۱۱۰۰۰ چنار در آن کاشته شده است. رنگ سبز برگ این درختان در بهار، رنگ زردشان در پاییز و برفهای نشسته بر شاخههایشان در زمستان، نوستالژی بسیاری از پایتختنشینان است.
امروز ما میدانیم قصهی خیابان ولیعصر و چنارهایش دروغ نیست، اما شاید این داستان به خوبی به آخر نرسد و نسل بعدی ما، وقتی که به این قصه گوش فرامیدهند به راست بودن آن شک کنند و تنها یک افسانه بپندارندش.
تدوین: آرش نورآقایی
منابع:
ستاری، جلال، ۱۳۸۵، اسطورهی تهران، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی
رسولی، آرزو، ۱۳۸۳، مقالهی «چنار، مقدسترین درخت ایران»، خبرگزاری میراث فرهنگی
سایت اینترنتی داریوش شهبازی: http://www.darioush-shahbazi.com
دیدگاهها
با دقت خواندم چون خیلی دقیق و زیبا بود .در نزدیکی پونک همانطور که میدانید امام زاده های عینعلی و زینعلی هستنند که چنارهای ان برای روز عاشورا حرفهایی دارنند… درباره متن زیبایت سوالهایی دارم ولی نمیپرسم چون میدانم جواب نمیدهی. با نهایت احترام و سپاس به حکیم
salam. in aks ra bebinid:!
http://akhlaghnews.com/content/view/7745/9/
سلام
سوال: ببخشید اگه بخواهیم مطلبی برای اشکها و لبخندها بنویسیم باید در همون قسمت اضافه کنیم یا خیر…؟
ممنون
………………………………………………………..
جواب: سلام. بله. در همان قسمت بنویسید بعد من برای خانم حاجیها میفرستم که در چاپ کتاب مورد استفاده قرار گیرد.
سلام. مثل همیشه عالی و خواندنی. سپاس.
……………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از تو.
سلام. دوست عزیز، سایت بسیار جالب و کاملی دارید. اینجانب سردبیر هفته نامه سیاحت و تجارت هستم خوشحال می شوم که با یکدیگر همکاری متقابل داشته باشیم.
تلفن: ۰۹۱۲۸۱۹۳۰۶۷
…………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از شما.
کاش واقعیت امروز، چیز دیگری بود.
………………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. نمیدونم چی بگم.
با خوندن این متن هم دلم برای سایه ی خیابون ولیعصر با چنارهای درهم تنیده و زیباش تنگ شد، هم غمی دلم رو گرفت!
هم احساس مسئولیت بیشتر کردم.
خیلی جالب برد مخصوصا تهران ِ قبل از ولیعصر و چنارهاش!! نظرها گاهی خیلی تفکر برانگیزن، باید قدردان تر باشیم بگمانم.
………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.