در هوای بهار

غم دل

در

انتهای بازار دراز روز

ابتدای باغ راز شب

منتظر است.

آن زمان «د» دل خم می‌شود و «غ» غم می‌پیچد در آن.

«ا» ایستاده‌‌ی آدم اینگونه داغ می‌بیند.   

……………………………………..

چهار عنصر

باد موهایت

خاک در چشمانم کرد.

آتش لبانت

دلم را آب کرد.

دیدگاه‌ها

  1. لیلا

    سلام
    خدایی همه‌مون باید یه باباطاهر داشته باشیم تا یوقتایی بهمون بگه
    “گلِ سرخم چرا پژمرده حالی؟ بیا قسمت کنیم دردی که داری، که تو کوچک دلی طاقت نداری”

    پاییز،
    بهار به بغض نشسته است،
    در اندوه بیکران روزگار…

    داغ و غم نبینی آرش جان
    ………‌‌‌‌‌………..
    عاشق شعر چهار عنصرت شدم😍😍😍
    آب، آب را غرق نمیکند
    باد، باد را ویران نمیسازد
    خاک، خاک را مدفون نمی کند
    آتش، آتش را نمی سوزاند
    امّا…
    “آدمی”، “آدم” را…
    ‌حسن آذری

    هنر اگرچه نان نمی شود، ولی شراب زندگی است.

    ژان پل سارتر
    …………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام و سپاس بابت همراهی در این سایت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *