اگر انیمیشنِ «در سایهٔ سرو» را ندیدهاید، میتوانید از خواندن مطلب زیر صرف نظر کنید.
از عنوان شروع کنیم؛ از سایه و سرو. نمادهای سرو را در قالیِ هنوز بر دار میتوان مشاهده کرد، و سایهها در بیشتر فریمهای این انیمیشنِ دو بعدی حضوری پررنگ دارند. پارادوکس سروهای ایستادهٔ عمودی با سایههای افتادهٔ افقی، همان تعارضی را بیان میکنند که در محتوای انیمیشن هم به چشم میخورد.
داستان از «ماهی کوچک در تنگ» شروع میشود و به «نهنگ بزرگ دریا» ختم میشود. قصه، قصهٔ تلاطم است؛ درونی و بیرونی. مردی که از لحاظ جسمی و روحی در رنج است، پنجره و آینه و لیوان و کاسه و گلدان و رادیو/تلویزیون و… خانهاش در خشکی را میشکند، ولی از گلدان و قابِ عکس و رادیوی داخل کشتیاش مراقبت میکند. گویی دریا مفرّ و مقرّ اوست.
مرد (پدر) نگران کِشتی متعلق به خودش است و زن (دخترِ مَرد) نگران نهنگی که متعلق به دریاست و البته بیشباهت به کشتی هم نیست. کشتی در جنگ آسیب دیده، و نهنگ گویی همچون این مردمِ ساحلنشینِ غمگین، به خودکشی میاندیشد. دختر در اعتراض به رفتار پدر، قصد میکند از خانه مهاجرت کند، ولی یک غم سرزمینی (به گل نشستن نهنگ) او را پایبند میکند. او در چمدان سفرش یک کنسرو ماهی گذاشته بود؛ خوراکی با طعمِ زادبومش. زن به نهنگِ به خشکی درآمده آب میرساند و مردْ کشتیِ بیپرچمِ در داخل دریایش را رنگ میکند. قوطی رنگ اما رنگهای پرچم ایران را دارد، در رنگآمیزیای که ناکام میماند. گویی تلاش برای بازسازی هویت یا افتخار ملی است که به سرانجام نمیرسد.
مرد پرندهها را هواپیمای جنگی میبیند که به کشتیاش آسیب زدند، و دختر پرندهها را از نهنگ دور میکند تا صدمهای به او نرسانند؛ گویی آنها از موجودات آسمانی خیری ندیدهاند. مرد با اسلحهاش به جنگ هواپیما میرود و زن با صدای طبلْ پرندهها را میراند. و آری، مرد تفنگی دارد که زن آن را از دستش میاندازد.
در نهایت، مرد با قربانی کردن کشتیاش (و شاید قربانی جسم خود)، نهنگ را و روح زن را نجات میدهد. او با شکستنِ تنگ ماهی، گویی عواطف حبس شدهاش را برای انجام کاری سترگ رها کرده بود. در آخر پیرمرد و دریا به هم، و زن و قایق به هم میپیوندند.
در دقایق انتهایی، تماشاگر هم یاد ایثار جک (دیکاپریو) در تایتانیک میافتد و هم یاد تنهایی پدر ژپتو (کارتون پینوکیو) در دل نهنگ (در اینجا، در دل کشتی).
جای قدردانی باقی است برای نمایش عناصر فرهنگی ایرانی همچون فرش، بادگیر، لنج، گوشوارهٔ احتمالا مروارید بر گوش دختر، و…