دیروز مراسمی برگزار شد با عنوان: رونمایی از تندیس آب و بدرقه تیم ملی والیبال
در این مراسم محمود گودرزی (وزیر ورزش و جوانان)، حمید چیت چیان (وزیر نیرو)، محمدرضا داورزنی (رییس فدراسیون والیبال)، مدیران بانک سامان، اهالی فدراسیون والیبال و مدعوین دیگری حضور داشتند.
قرار بود خانم “معصومه ابتکار” (رییس سازمان حفاظت محیط زیست) هم در این برنامه شرکت کنند. اما ایشان مراسم را به دلیل حذف “درنا” از روی پیراهن تیم ملی والیبال و در پی نامه ای که به آقای گودرزی نوشته بودند، تحریم کردند. “محمد درویش” هم نرفت. من هم نرفتم.
اما آنچه در مراسم دیروز (چهارشنبه، ۱۶ اردیبهشت) اتفاق افتاد:
*** آقای داورزنی سخنرانی کرد ولی هیچ سخنی از درنا نگفت. از پروژه ای که ماه ها برایش زحمت کشیده بودیم حرفی نزد. حتی نگفت پیشنهاد رابطه میان آب و خشکسالی و والیبال از کجا آمده و چرا آمده.
جالب این است که در این مراسم (نه از زبان داورزنی) از حضور یوز بر روی پیراهن تیم ملی فوتبال حرف زده شد. حتی از حضور فک خزری به عنوان نماد تیم ملی واترپولو که به پیشنهاد “مریم بهمن” بوده، حرف زده شد، ولی از درنا سخنی به میان نیامد.
*** ظاهرا یک نفر را از وزارت نیرو معرفی کردند که ایشان پیشنهاد دهنده “سفیر آب” بوده. ولی اشاره نکردند که با پیگری گروه ما پروتکل انتخاب سفیر (محیط زیست یا حسن نیت و از این قبیل …) بررسی و حتی ترجمه شده. ولی اشاره نکردند که اصلا چگونه به ذهن والیبالی ها رسیده که به موضوع آب بپردازند.
*** آقای “سعید معروف” به عنوان سفیر آب معرفی شدند. دوست دارم یک خبرنگار از آقای معروف بپرسد به عنوان سفیر آب چه برنامه ای برایش تعریف کرده اند؟ آیا هیچ پروتکلی در دست دارد؟ آیا به او گفته اند وظیفه اش در این داستان چیست؟
راستش اصلا قرار نبود به این زودی سفیر معرفی کنیم. در جلساتی که ما در کمیته مشترک وزارت ورزش و جوانان و سازمان حفاظت از محیط زیست داشتیم قرار بود که اول زمینه را مهیا کنیم و بعد عمل کنیم. اما ظاهرا چنین نشد.
واقعا چرا ما اینچنینم؟!!!
دیگر حوصله جنجال ندارم. این متن را هم اینجا نوشتم تا در تاریخ افکارم مستند شود. هیچ درخواستی ندارم. هیچ اعتراضی هم ندارم. ولی متاسفم عرض کنم، چند وقتی هست به این نتیجه رسیده ام که:
دیگر جای نفس کشیدن نیست.
دیگر جای ماندن نیست.
دیگر جای کار کردن نیست.
دیدگاهها
سلام عکسها و گزارش مراسم را دیذوز و امروز در فارس نیوز و bolleyballiran.vom خواندم و متحیر ماندم!
رونمایی از تندیس آب برای پیشکش کردن به تیم حریف آنهم به نام بانک سامان!
به نظر میاد این پروتکلی بوده که برای آقای معروف تدارک دیدند!
بازهم باور خودم رو مرور کردم:
“از هرکس باید به اندازه خودش انتظار داشت…”
چاره ای نیست جز اینکه رسوا بشن…شاید دل امید هم خنک بشه…
داور زنی رو “دور” می زنیم…
…………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
ﻫﺮﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﺎﻱ ﺧﻴﻠﻲ ﺩﻟﺴﻮﺯ ﻭ ﺧﻴﻠﻲ ﻓﻌﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﺭﻭ ﻣﻴﺸﻨﻮﻡ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﻴﻜﺸﻢ.
ﺁﺩﻣﺎﻳﻲ ﺷﺒﻴﻪ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻓﺮﻕ ﺑﺰﺭﮔﺸﻮﻥ ﻫﻤﺖ ﺯﻳﺎﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﮔﺬﺷﺘﮕﻴﺸﻮﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺪﻓﻬﺎﻱ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺑﻮﺩﻩ .
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭ ﺁﺩﻣﺎ ﻳﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻣﻴﺮﺳﻦ
ﻭﻟﻲ ﻧﺪﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺑﺎﻗﻲ ﺑﻤﻮﻧﻦ ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪﻱ ﻫﻤﺨﻮﻧﻲ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.
ﺁﺭﺯﻭ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺷﻤﺎ ﺍﻳﻦ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺁﺩﻣﺎﻱ ﺧﻮﺏ ﺭﻭ (ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻴﺪ) ﻧﻘﺾ ﻧﻜﻨﻴﺪ.
ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﻣﻴﺘﻮﻧﻢ ﻓﻌﻼً ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻡ ﺍﻳﻨﻪ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻗﺪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﺍﻧﺘﻮﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻳﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺩﺍﺩ ﺗﺸﻜﺮ ﻛﻨﻢ.
…………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از محبت شما.
سلام. روزی مردی کنار خیابان ایستاده بود. دو کارگر را در سوی دیگر خیابان دید که به کاری مشغول بودند. خوب که دقت کرد دانست یکیشان زمین را میکند و دیگری پشت سرش آن را پر میکند و به همین ترتیب در طول خیابان پیش میروند. مرد هر چه اندیشید سر از کار کارگران در نیاورد. در جستجوی پاسخ به آن سوی خیابان رفت و دلیل این کار به ظاهر بیهوده را پرسید. یکی از کارگران در پاسخ گفت:
ما سه نفر هستیم. یکیما خیابان را میکند، دومی لولهها را در زمین کار میگذارد و سومی چالهها را پر میکند. حال آن نفر دوم بیمار است و نمیتواند سر کارش بیاید. ما را با او کاری نیست، ما کار خودمان را میکنیم!
آرشا، بزرگوارا، خیلی از ما معتقدیم که باید کار خودمان را بکنیم و وظیفهمان را در قبال میهن به انجام رسانیم. حتی در میان تمامی نامهربانیها و ناملایمتها. امادر غیاب آن مسئول سوم شخص همیشه غایب، گاهی برخی کارهایی که میکنیم مصداق کندن و بیهوده پر کردن میشود. بیگمان هر کس بر پایه دانش و بینش خود بهترین راه را برای سعادتمندی خود و وطن برمیگزیند اما تمام اشکال کار آنجاست که باید پیمودن این راه را با کسانی شریک شوی که هیچ از مقصد و مقصود تو نمیدانند.
اما به قول حافظ جان ” مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش ”
…………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. تو همیشه خوب می فهمی و خوب تشخیص می دی. یک وقت هایی بود که با لطف دوستان باز به فعالیت هام ادامه می دادم. اما می بینم که دارم می شکنم. وضعیت جسمی و روحی بدی که دچارش هستم به علاوه هزاران مانع که برمیگرده به حسودان و نامردان و نفهمان و … دیگه بهم اجازه نمیده که جلو برم.
برای همین نوشتم: کاستی می گیرم.
سلام. وزارت ورزش کلن در تمام عرصه ها داره نشون می ده که نبودش خیلی بهتر از بودشه. اون از فوتبال این هم از این…
…………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. نمی دونم.
سلام ارش عزیز،امروز پس ازمدتها اومدم که سری به نوشته هات بزنم،به سفرنامه هات و…
وچه حالم بد شد با دیدن تکرار تاریخ، رنج بردن و خون دل خوردن های تو و…و یادم افتادبه یوز ایرانی و فوتبال و {…} و چه قصه تلخیست قصه درنا و والیبال و اینبار …
غیر ازتاسف هیچ چیزی برای گفتن ندارم،واقعا متاسفم
……………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام بر هستی عزیز. ارادتمندم. ظاهرا همینه. ظاهرا نمیشه کاری کرد. نمیدونم شاید من دارم کلا راهم رو اشتباه میرم. باید بازنگری کنم به همه چیز.
هستی گرامی، من بخشی از نوشته های تو رو پاک کردم و به جاش نقطه چین داخل {} گذاشتم. ببخش من رو. راستش به اندازه کافی دشمن دارم. و نمیخوام داستامی که اینجا نوشتم جور دیگری برداشت بشه.
امیدوارم ببخشی.
سلام …
اینکه اینجا دیگه جای کارکردن و موندن و نفس کشیدن نیست، شاید چیز جدیدی نباشه و فکر کنم که خیلی از ماها از مدتها پیش به این نتیجه رسیده باشیم ولی وجود انسانهای پرتلاش و دلسوزی (مثل شما) که هنوز دلشون برای میهن میتپه شاید هنوز انگیزهای باشه برای کارکردن و موندن. و باعث میشه آدم فکر کنه که تنها نیست.
همینطور خیلی چیزا هست که هنوز در انسان امیدواری ایجاد میکنه مثل: میزبانی ایران در کنوانسیون ۲۰۱۷، باغ ایرانی حقوق بشر، کوشکی و دلبر، …
باید امیدوار بود …
…………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. شما لطف دارید، اما من تو فضای حسادت و نادانی بیشتر از این نمیتونم کار کنم. واقعا نمیتونم.
آفرین به هموطنان هرمزگانی!!!
سالهاست که روز جهانی پرندگان مهاجر رو از یاد نبرده اند…
یاد “امید” هم گرامی
انرژی! آن را با پرندگان سازگار کنیم….
………………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
فقط کاش یکی بهمون می گفت
چطور می تونن این همه نخوان، نبینن، سنگ بندازن، مانع بذارن، نفهمن، نادیده بگیرن ……اصلا از این همه نفهمیدن چی عایدشون میشه
گاهی گوش دادن و توجه کردن و ارزش گذاری رو امتحان کنن شاید یک بار جواب داد !!!
جناب نورآقایی اینجا جاش نیست…..اما متاسفانه یا خوشبختانه شما دقیقا اونجایی هستین که باید !
شما مرد ِ پر ایده و خوش ایده و با پشتکار و با اراده و قوی هستین .
هر وقت خواستین خسته بشین…استراحت کنین و برگردین . نباشین این کار لنگه!
……………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از توجه و محبت شما.