نمیدانم چند شهر در دنیا وجود دارند که همچون «ریو دو ژانیرو» آدم را افسون میکنند. من شانس این را داشتهام که چند تا از این شهرها را ببینم. ژنو، بیروت، شیان و این آخری، ریو، برای من یک آشنای دور هستند که گویی معبودی و معشوقی در آنها دارم. ناشناخته و در هالهای از ابهام شیرین.
در همهی این شهرها، همهی چهرهها آشنایند، همهی میوهها شیرینند، همهی صبحها آرامند، همهی خریدها خوبند، همهی درختان حالشان خوب است. در همهی این شهرها گریهی آدمها تلخ نیست.
اینجا، ریو، مکانهای بدتر از بدترینهای دنیا دارد و بهتر از بهترینهای دنیا. از فرودگاه که به سمت شهر بیایی، اول از همه حلبیآبادها و زاغهنشینها را میبینی، اما در کنار ساحل شهر، همهی پسربچهها، انگار خود رونالدو هستند که پا به توپ میدوند. و ما میدانیم که بزرگترین فوتبالیستهای برزیلی از همین حلبیآبادها بیرون آمدهاند. از نزدیک بزرگترین ورزشگاه فوتبال جهان که رد میشوی، هنوز صدای سکوت ۱۸۸۰۰۰ تماشاگر برزیلی در زمان شکست برزیل از پاراگوئه در فینال جام جهانی سال ۱۹۵۰ به گوش میرسد و این در حالی است که اینجا سرزمین کارناولهای شاد شاد سامباست.
اینجا، کارتن خواب روبروی هتل ۵ ستاره میخوابد. این جا زنی پستانش را در میآورد، آن را در دهان کودکش میگذارد، در همان حال در خیابان راه میرود و با موبایلش حرف میزند. اینجا مردم زیر باران راه میروند، حتی میدوند، نه برای فرار و نه در پی قرار. میدوند، چون در حال دویدن بودند که باران شروع شد، چیزی عوض نشده و آنها باز میدوند.
اینجا دریا خیلی آواز میخواند و کبوترها خیلی غذا گیرشان میآید. اما اینجا «کٍراک» ارزان است، بستهای ۵۰۰ تومان.
من این جا کسی را میشناسم. نمیدانم کیست. هست، پیدایش نمیکنم. نیست، حالا شاید در شهر دیگری است که همچون ریو افسانه دارد و افسون میکند.
اینجا آدم عاشق میشود، چنان که در ساعت ۳ نیمه شب بیدار میشوی و برای عکاسی از طلوع خورشید در ساعت ۶ بیدار میمانی. اینجا آدم عاشقیاش را تقسیم میکند، چنانکه به تیر دروازه فوتبال ساحلی تکیه میدهی و برای دوستانت حدیث دلفریبی معشوقی را میگویی که نمیدانیاش، که نمیشناسیاش.
دیدگاهها
چه عکسهای محشری و چه مطلب زیبایی! درباه افسون بیروت کاملن حق با شماست و درباره اون دو تا که من تجربه نکردم هم حتمن حق با شماست! بسیار خوش بگذره !
خوشا ریو و وضع بی مثالش
خداوندا نگه دار از زوالش
salam arash , khodaaaaaaaaaaaaaaaast tamame axaaaaaaaaaaat , eyval kheyli haal kardam ,baba berezil , baba khaareje , sare shogh umadam in axaa to didamo neveshtehaato khundam .arash jan boro haalesho bebar hazrate abbasi, ye nafas bekesh ke tu in iran hich khabari nist ,arash jaan ye pishnahaad daram baraye raah andaaziye ye web site koochooloo moochooloo baraye rahnamaye tahghighaate ostooreh shenaasi , hala ishallaa bargarid iran ba ham harf bezanim , khodaa kone movafegh baashi !!! khodaa vakili shenakhtane shomaa az shansaaye khube man bood
شرح حال زیباییه.
آدم بیشتر از اینکه از برزیل خوشش بیاد
از نشستن کنار ساحل و مزه مزه کردن اسپرسو و افسون و افسانه های شما خوشش میاد!
این افسانه ای است که خواه نا خواه دل های بی قرار را افسون میکند
سلام آرش جان، عکس های خیلی قشنگیه (محشره) ..خوشحالم که تور خوب پیش رفته و به خودت هم خوش گذشته …امیدوارم در سال جدید هر روز موفق تر از قبل باشی.
عیش هاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقان…
خوب حست را منتقل کردی!!! بعضی از جمله هات انگار حرف و فکر خود من بود اما من نمی توانستم بیانش کنم اما تو کاملا با جمله هات همه اون حال و هوا را منتقل کردی!!!
خوشم اومد از ساییت…… بازم می آم بخونم……!!!
کاش حال همه خوب باشه
کاش هیچ گریهای تلخ نباشه
حال پاراگراف آخر عالی بود
………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.