روز: بهمن ۱۰, ۱۳۹۳

می روم بخوابم

امروز ظهر برای مدت خیلی کوتاهی به اتاقم آمدم تا خودم را دریابم و موقعیتم را بفهمم… بر روی تخت نشستم و با خودم فکر کردم: “ما نباید از پراگ بازنده بیرون برویم.” آن پراگی که در روز ۲۴ تیرماه ۱۳۹۱ در توصیفش نوشته بودم: “دیدار پراگ از نان شب هم واجب تر است.” و …