از همین امشب یک بخش جدید با نام اشکها و لبخندها در سفر در این سایت اضافه کردم تا از این به بعد، خاطرات غمانگیز و شادیآور سفرهایم را در آن انعکاس دهم. چندی پیش نیز با یکی از دوستان و همکارانم، سرکارخانم بهاره حاجیها صحبت کردیم تا با روشی که در نظر گرفتیم ایشان …
روز: مرداد ۶, ۱۳۸۹
سفر ما از گیلان به سوی اردبیل ادامه یافت. قبل از اینکه به اردبیل برسیم با دوست عزیزم، اسماعیل اسماعیلنسب تماس گرفتم و از او برای اقامت در یک خانهی محلی (و نه هتل) راهنمایی خواستم و همچنین برای اجرای برنامههایی (مربوط به تلویزیون) که در اردبیل داشتم تقاضای همکاری کردم. اسماعیل یک خانهی محلی در یکی از روستاهای …