اگر روزی به کاشیهای گنبدی نگاه کنی،
شاید ببینی که چیزی میانِ رنگها گم شده است.
در آن آبی و زرد و صورتی و سفید و کمی سیاه
تکهای از خیال در کنجی جا مانده است.
یقین که در تلاقی ردّ نگاه نرم تو با نظم نقوش منحنی، خاطرات خاطرخواهی کندوکاو خواهد شد.
………………………………………………………..
خدا را که
تو نقشه داشتی برای من،
که ناخدای بینقشهای بودم
در شب تاریکِ دریای چشمانت.
چنان موجهای فراوان دارد نگاهت که غرقم میکند، و طوفانی میوزد که فریادم گم میشود.
این اودیسه دیگر هرگز برنمیگردد از آن سفر.
دیدگاهها
“خاطرخواهی در کاشی های رنگی گنبد”
زیباست
………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.