برهنه به خواب رفتهای،
چون میوهای رسیده بر شاخهی تاریک شب.
و من، با هراسی شیرین،
بر کنارهی تنت پاسبانی میدهم.
نمیخواهم نه تکانی، نه صدایی و نه حتی نسیمی تو را بیدار کند،
زیرا هر نفس خوابِ تو،
مانند آتشی پنهان،
در رگهایم شعله میکشد
و مرا میسوزاند.
تو خوابیدهای و حضورت همچون گرمای گندمزاران تابستان است در سینهی من.
تو خوابیدهای و من انگار امشب تا سپیده، از جامِ ماه شراب سفید مینوشم.
دیدگاهها
دکلمهای شد در ذهنم پیش تصور نیوشیدن تصنیف «پاسبان حرم دل» استاد شجریان
(یارم به یک لا پیرهــن خوابیده زیر نستـرن
ترسم که بوی نسترن مَست است و هوشیارش کُند
اِی آفتاب آهسته نه پا در حریم یار من
ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند)
………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام و سپاس