داد و فریاد

در این روزهای دراز دلگیر

دلم در دوردست

دور از دامانِ دوست،

دیگر انگار نمی‌تپد.

دست بر دیواره‌های پر از درد دره‌‌ی دلتنگی می‌کشم که در آن گرفتارم. دریغ از ذره‌ای دلخوشی، که همه دود شد در دالان دلواپسی. 

و این دقیقه‌های دلزده، همچو دریا دچارِ دگرگونی می‌کند مرا که دهانم پر از داد و فریاد است.

دیدگاه‌ها

  1. سمیرا

    ادبیات زیبایی است
    بویژه
    “دست بر دیواره‌های پر از درد دره‌‌ی دلتنگی می‌کشم ”
    ………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام و ارادت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *