متن زیر توسط یکی از دوستان عزیزم به نام “نسرین احمدی” برای آشنایی هرچه بیشتر علاقمندان با “گردشگری ادبی” نوشته شده است. این نوشتار کوتاه صرفا تلنگری است برای ایدهپردازی در این زمینه.
…………………………………………
هوای سفر دارم در این اردیبهشت ازلی! سفر از گونهای دیگر! به یوش شاید؛ همراه ِ کسانی که دزدانه حرفهای همسایهی نیما را شنیدهاند.
به کاشان شاید؛ به روستایی که “مسافر“ سهراب را روانه ی سرزمین کلمات کرد و آبهای گلستانه را پشت سرش پاشید.
به تبریز؛ جانب ِ حیدر بابا، کوهستان سینهی شهریار!
به آن خراسانِ کلیدر؛ در مسیر پاهای گل محمد: قلعه چمن، قلعه میدان، سوزن ده…
به میلکِ قزوین؛ با سهگانهی یوسف علیخانی. کجاست آن امامزاده اسماعیل؟ آن مار افعی! آن گنج!
به سیرچِ کرمان؛ با هوشنگ مرادی کرمانی. “شما که غریبه نیستید” مشتاقام کرده به این دیدار!
به لالی خوزستان؛ نوشتهی بهرام حیدری. به لالی عجیب خوزستان. مسیر ِ اندوه پریشان بختیاریها، رئالیسم ایل!
به قرهسو در کرمانشاه. شادکامان درهی قرهسو را خواندهاید؟
به شهر ری؛ برای دیدار از نهر ِسورن! نهری که آن سویش راوی بوف کور را به جایی برد که دختر اثیری تبدیل شود به لکاته.
به دیدار خواجهی شیراز؛ اینبار در جستجوی سردابهای که خواجه میداند و بانو! وَ من که خواندهام آن حکایت را! سردابهای که بانو را آنجا سوزاندند و گَردَش را پای درختها ریختند. “شرقِ بنفشه” شهریار مندنیپور را می گویم.
به شیراز با سووشون، به اصفهان با گاو خونی، با شب هول، به “توپچنارِ“ انسیه شاه حسینی، به بندر لنگه وقتی که “احمد محمود“ داستان یک شهر را روایت میکند، به اردبیل با اعجاز سمفونی مردگان.
و چه کسی میداند بَیَل غلامحسین ساعدی، عزادازان بَیَل، همان که گاو را بر اساس یکی از داستانهایش ساختند، روستاییست در بیست و پنج کلیومتری تبریز؟ و چه کسی میداند از رازهای سرزمین من؟
بارها و بارها هنگام خواندن داستانی مکانها و موقعیتهایی را تصور کردهام که نویسنده، مرا همراهِ شخصیتهایش به آن مکانها برده. همان شخصیتهایی که سکوتهایشان را، خشمهایشان را، شادیها، عاشقیها، سرخوردگیها، نفرتها و ترسهایشان را زیر پوستم راه دادهام. همان مکانهایی که بسیار از خودم پرسیدهام: آیا وجود خارجی دارند؟ آیا بَیَل؟ آیا توپچنار؟ آیا قلعه چمن؟ آیا میلک؟ آیا لالی؟ آیا نهرِ سورن؟
بله! وجود دارند! و اینجاست که میل و اشتیاق به دیدن یاری که فقط خوابش را دیدهای و حالا فهمیدهای که هست! کمی دورتر، اما هست! عزم رفتن و دیدن نمیکنی؟
…………………………………………
منابع برای مطالعه:
حرفهای همسایه: نیما یوشیج
مسافر: شعری از سهراب سپهری
حیدر بابا: شهریار
کلیدر: محمود دولت آبادی
سهگانهی یوسف علیخانی (قدم بهخیر مادربزرگ من بود، اژدهاکشان، عروس بید)
شما که غریبه نیستید: هوشنگ مرادی کرمانی
لالی: بهرام حیدری
شادکامان دره ی قره سو: علیمحمد افغانی
بوف کور: صادق هدایت
شرق بنفشه: شهریار مندنیپور
سووشون: سیمین دانشور
گاو خونی: جعفر مدرس صادقی
شب هول: هرمز شهدادی
توپچنار: انسیه شاه حسینی
داستان یک شهر: احمد محمود
سمفونی مردگان: عباس معروفی
عزاداران بَیَل: غلامحسین ساعدی
رازهای سرزمین من: رضا براهنی
دیدگاهها
سلام
تبریک میگم به خانم احمدی به خاطر این نوشته ی زیبا
نمیدونم چرا با خوندنش یاد نوشته ای افتادم که خانم سمیرا منفرد روز سمینارش در انجمن برامون خوند که درباره ی ایران نوشته بود
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. امیدوارم خانم منفرد و نسرین این پیغام رو ببینند.
عالی بود
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
عالی بود
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
نسرین عزیز ( با اجازه نام کوچکتان را به زبان می آورم چون خودم هم ترجیح می دهم همیشه با نام کوچک خوانده شوم)
بسیار زیبا و با احساس نوشته اید . لذت بردم !
آرش خبر دارد که من به فکر پروژه ای هستم در زمینه ی معماری و طراحی شهری با تمرکز بر روی سیمین و سووشون اش ، و لازم می بینم که بگویم من نگاه کمی متفاوتی دارم نسبت به مساله ی گردشگری ادبی ، نسبت به اکثریت دوستانی که این سایت را پیگیری می کنند و به نوعی با مسائل گردشگری درگیراند….. و به دلیل همین نگاه متفاوت داشتم به این فکر می کردم که شاید بهتر می بود از معمار ها و دانشجویان معماری هم دعوت می شد تا در این همایش شرکت کنند با پروژه هایشان و مسلما نه با مقاله هایشان …. شاید هم هنوز دیر نشده باشد و بعد از ارائه پیش نویس مقاله ها به نظر من می شود گروه هایی تشکیل داد از یک نویسنده و ایده پرداز و یک یا چند دانشجوی معماری تا حاصل کار پروژه ای ملموس تر باشد……….. می دانم که این تفکر از نگاه برگذار کنندگان همایش دور است و شاید برخی فکر کنند که اول باید ایده شکل بگیرد و بعد از آن شکل مادی آن ، ولی من به شدت اعتقاد دارم که اگر هر دو با هم شکل بگیرند حاصل کاری خواهد بود موفق تر….. سرتان را درد آوردم و شاید جایش اینجا نبود ولی دلم نیامد نگویم چون حیف است از این همه احساس شما که بخواهد روی کاغذ بماند یا به دست نا اهلان شکل اجرایی بگیرد.
موفق باشید و یک تشکر هم از آرش عزیز که با سایتش و صبرش این موقعیت را در اختیار من و ما قرار می دهد.
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
چه لذتی داشت خواندن این متن. قلمتان پر رونق تر خانم نسرین و سایتان آبادتر آقای نور آقایی .سپاس بیکران.
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. موفق باشیدو سرافراز.
سلام.
متشکرم از دوستان و خوشحال از اینکه متن، ایجاد لذت کرده.
ونوشه ی عزیز!
معتقدم که دغدغه مند بودن نجات دهنده ست. ایده ی سووشون و معماری اش را پسندیدم؛ کنجکاوی ِ دانستن تولید می کند. هر کدام از ما تعلق خاطر به چیزی و چیزهایی داریم. شما هم می خواهید با تعلق خاطرتان در این عرصه طرحی نو دراندازید، امیدوارم موفق باشید و دغدغه مند.
و همین طور از تو هم متشکرم آرش عزیز. در اقلیم سایتت هوای خوبی جریان دارد.
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. قربانت.
فوق العاده دلنشین و جذاب . تبریک می گم به خانم احمدی بخاطر ذوق ادبی ، نو آوری و احساس زیباشون
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
با درود خدمت همه نیک اندیشان. ضمن تشکر از انتشار این یادداشت من یاد فضاهای دیگری افتادم که لازم است به آن اشاره ای داشته باشم. در خوزستان نویسندگان، شاعران و فلیمسازان برجسته ای مثل احمدمحمود، ناصرتقوایی، نجف دریابندری، صفدرتقی زاده، احمد بیگدلی، نسیم خاکسار، هوشنگ چهالنگی، کیانوش عیاری، عدنان غریفی، زویاپیرزاد،بهرام حیدری،مسعود میناوی، محمد بهارلو، احمدآقایی، فتح الله بی نیاز، سید علی صالحی و… در خود پرورش داده است. این افراد در آثار خود خوزستان را در آثارشان کمابیش بازتاب داده اند و لوکیشن هایی را معرفی کرده اند. با این حال افرادی مثل علی محمد افغانی نویسنده اثر ماندگار شوهر آهوخانم در اثری مثل سیندخت و دیگر آثارش به تشریح شهرهایی مثل آیادان و اهواز پرداخته است. زویا پیرزاد در اثری به نام چراغ ها را من خاموش می کنم به روایت هایی ماهرانه از یک خانواده ارمنی پرداخته است. شاید خیلی ها ندانند که پیش از راه آهن سراسری در سال (۱۳۰۸) در شهری به نام مسجد سلیمان از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۴ راه آهن وجود داشت که فتح الله بی نیاز در داستان و کتابی به نام ریل وی به نقش راه آهن در نخستی شهر نفتی خاورمیانه پرداخته است. مسجدسلیمان شعری است که شاعران بزرگی داشته و جریان شعر موج ناب از آن برخواسته است که افرادی هوشنگ چهارلنگی و یارمحمد اسدپور در آن بوده اند. بزرگان دیگریی مثل بهرام حیدری نویسنده کتاب لالی و علی مراد فدایی نیا را داشته است. یا احمد بیگدلی در کتاب ارزشمند اندکی سایه که با آن زندگی اش زیر رو شد و کتاب سال معرفی گردید اطلاعاتی ماندگار از اهواز دوره پیش از انقلاب ارائه می دهد. نقش احمد محمود هم با کتاب مطرح و پرفروش همسایه ها تصویری واقعی و ملموس از مردم و محلات اهواز می دهد. بهطور جدی نویسندگان مختلف با نوشتن آثاری بارزش موفق بوده اند در فضای ادبیات داستانی حضور داشته و مکتب خوزستان را در ادبیات ایران جا بیندازند.
……………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. مخلص آقا مجتبی.
کرمانشاه واقعا عالی بود. تنوع قومی و مذهبی و فرهنگی در این استان بسیار متنوع بود . واقعا باید گفت کرمانشاه هند ایران است.
…………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس.
متن روان بود و دل رو با خودش میبرد به این سو و آن سوی کشور…..خیلی زیبا.
………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس که همراه هستید.