منطقۀ «بیستون» یک کوه دارد و یک راه، که گویی صحنۀ یک نمایش تاریخیاند. این کوه و راه نظارهگر چه چیزها که بودهاند؛ از انتظار برای شکارِ شکارچیانِ ساکنِ غارش گرفته تا آداب نیایش خدایان، و از ستایش بندگان برگزیدهٔ همان خدایان گرفته تا قیل و قال کاروان و بانگ جَرَسشان. بیستون در طول هزارهها …
کرمانشاه، آن تنبور است برآمده از درخت توتِ روییده در کوهپایه که کمآبی را تاب آورده. سَدههاست که صدای مهیب تیشهی فرهاد که همگام است با ریتمٍ نفسهای مردانهی آن پهلوان، در کشکولی تنبور مردمان حقّ، حبس شده. به روزی که در هنگامهی سحر، مقام سوار سوار نواخته شود از همان جَمخانه، از همان چنگ، …