دکتر پولاک Jakob Eduard Polak که در زمان ناصرالدین شاه به عنوان طبیب پادشاه در ایران حضور داشت، سفرنامه بسیار جذابی نوشته، بخشهایی از آن را در زیر میخوانید: در این کشور دستور زبانهای چاپی گوناگون برای عربی هست اما حتی یک دستور زبان فارسی هم وجود ندارد. داشتن خطی خوش نخستین و مهمترین و …
۱- “سپس جنازه را آوردند. جنازه را در میان درختان ترنج و نارنج و لیمو قرار داده بودند، شاخهها پر از میوه بود و درختها را چند تن حرکت میدادند، چنان که تو گویی جنازه در میان باغی حرکت میکند.” ۲- “میوه در اصفهان فراوان است، از جمله زردآلوی بینظیری که قمرالدین نامیده میشود و …
“شایع است که چادر سال آینده از بین خواهد رفت. امیدوارم حقیقت نداشته باشد، زیرا کشور به هیچ وجه آماده چنین حادثهای نیست.” بخشی از سفرنامه خانم “مریت هاکس” در کتاب “ایران، افسانه و واقعیت” در سال ۱۹۳۵ میلادی، همزمان با پادشاهی رضاشاه