برای دو روز به سفر رفتم. این یکی نه سفر تحقیقی بود و نه تور گردشگری. دو روز رفتم به یک روستا تا کسانی را که دوستشان دارم و دوستم دارند و بعضیهایشان را حدود ۱۰ سال بود که ندیده بودم، دوباره ببینم. در این دو روز بار دیگر، مثل هر روز زشتی و زیبایی زندگی را …
ماه: اسفند ۱۳۸۸
در چند نوشتهی قبلی، مطلبی با عنوان “هر تار مویم که سفید میشود بد جوری درد دارد” نوشتهام. گویا یکی از خوانندگان، دل پر دردی داشته و برایم چندین کامنت گذاشته و در پایان یکی از کامنتهایش درخواست کرده که جسارت انعکاس نظراتش را داشته باشم. بنده امر ایشان را اطاعت کردم و عین نظرشان را در اینجا …
جشن راهنمایان گردشگری سال ۱۳۸۸ در واقع سه روز (۳۰ بهمن، ۱ و ۲ اسفند) به طول انجامید. یک روز در تهران و دو روز در تبریز. وحید نظری، امیر معیری و بنده از تاریخ ۲۸ بهمن ماه به تبریز رفتیم. دوستانی هم از کرمان و یزد و اصفهان، قبل از برگزاری جشن در تبریز به …
فکر میکنم برای نوشتهی قبلی باید توضیحات بیشتری بدهم… در متن قبلی ایدهی نمایشگاه «گردشگری مفهومی» را مطرح کردم و حالا به «گردشگری معناگرا» اشاره میکنم، تا هم توضیحی برای نوشتهی قبلی باشد و هم شما دوستان گرامی با سناریویی که در ذهنم تداعی شده، بیشتر آشنا شوید. بگذارید با یک مثال شروع کنم. فوتبال پرطرفدارترین …
من به طور قاطع اطمینان دارم که برای رونق گردشگری در ایران باید به یک نوع جدید از گردشگری بیاندیشیم. قبلا از واژهها و مفاهیمی همچون «حکمت در گردشگری»، «گردشگری حکیمانه» و «حکیم-گردشگر» سخن به میان آورده بودم. اما چند روزی است که به چگونگی کاربردی شدن این مفاهیم فکر میکنم. در این مورد فکر کردم بد نیست …
دیروز: چهار سال پیش رفتم به دفتر کارش تا به او بگویم که میتوانم بنویسم. دو ساعت نشستم، گفت آنقدر متن و مقاله برای چاپ دارم که حتی جایی برای مقالههای «ژاله آموزگار» ندارم {چه برسد به تو}. امروز: مطالبم را در یکی از مجلهها خوانده بود، شمارهی تلفنم را گیر آورد، تماس گرفت و تبریک …
۱- پیش او رفتیم و برخلاف میل باطنیامان برای برگزاری جشن درخواست کمک مالی کردیم. گفتیم ۱۰ میلیون میخواهیم. گفت ۱۵ میلیون مینویسم تا با ۱۰ میلیون موافقت شود. ۲- گفتم برای شرکت در مراسم ما میآیی؟ گفت اگر در سفر نباشم، حتما. ۳- گفتم از اینها بگذریم، بیا فرهنگسرای گردشگری بسازیم. گفت فکر خوبی است، طرحت را …