گیلان در دوره امپراطوری ماد

مقدمه:

قبل از مهاجرت آریائی‌ها بومیانی در فلات ایران زندگی می‌کردند. کشفیات حفاری‌های غیر علمی و یافته‌های باستانشناسی در مناطق گوناگون گیلان نظیر تالش، مارلیک (چراغعلی تپه رودبار)، املش، دیلمان و اشکورات رودسر حکایت از وجود تمدن‌های بومی اما جوان در این مرز و بوم را می‌دهد. در این‌جا به بررسی اقوام بومی ساکن گیلان در زمان مهاجرت آریائیها و رابطه آنها با اولین حکومت آریائیها در ایران یعنی امپراطوری ماد پرداخته می‌شود.

 

مهاجرت آریائیها به فلات ایران:

آریائیها شعبه وسیعی از نژاد سفید محسوب می شوند. مفهوم واژه آریا بصورتهای گوناگون روایت شده است، معنای اصیل و نجیب، مهمان نواز و آزاده۱ نمونه هایی از آن می باشد. نام سرزمین ایران از این واژه برگرفته شده است. بنظر می رسد مسکن اصلی آریائیها، استپ های در امتداد شمال دریای سیاه و دریای خزر در جنوب روسیه تا ترکستان ورودهای جیحون و سیحون بوده است. آنان به دلایل مسائل اقتصادی۲ اقدام به مهاجرت نمودند. اوستا نام مملکت اصلی آنها را ایران واج۳ ذکر می کند که دارای آب و هوای خوش و سرزمینهای حاصلخیز بوده است. هوا ناگهان رو به سردی گرائید و چون آنان نتوانستند احتیاجات غذائی خود را از آنجا تأمین نمایند شروع به مهاجرت نمودند.۴ برخی از اقوام آریائی بطرف اروپا و گروه دیگر که بعدها موسوم به هند و ایرانی شدند به جانب ایران و هند گسیل شدند. تاریخ جدا شدن گروه ایرانی و هندی از سایر آریائیها معلوم نیست ولی مشخص است که آریائیهای هندی در هزار و دویست سال قبل از میلاد پنجاب را تصرف داشته اند و نامهای ایرانی نیز در اسناد و مدارک قرن هفدهم قبل از میلاد در آسیای صغیر و سوریه دیده شده است.۵ از دیدگاه برخی آغاز مهاجرت آریائیها به ایران در حدود دو هزار سال قبل از میلاد شروع شده و تا قرن ششم قبل از میلاد ادامه داشته است. پژوهشهای اخیر نشان می دهد که بخشی از آریائیها در هزاره دوم پیش از میلاد ۶ وارد فلات ایران شده اند.

بومیان گیلان در هنگام مهاجرت آریائیها

نواحی که مقارن اوایل هزاره نخست بوسیله اقوام بومی مورد سکونت واقع شده بودند، سرزمینی با مراتع و دشتهای حاصلخیز بوده است که برای آریائیها و گله های اسب و دامهای آنها نوعی سرزمین موعود محسوب می‌شد و می توانست ارزش زیادی برای آنها داشته باشد۷. سکونت بومیان در سرزمینهای فلات ایران به قرنهای متمادی می رسید. بومیان فلات ایران در هنگام مهاجرت آریائیها در غرب مردمانی موسوم به کاس سو که یونانیان آنها را کوسیان۸ یاکیسی۹ می نامند و در جنوب غربی ایران عیلامی‌ها، در شمال و منطقه گیلان کادوسیان۱۰و کاسها۱۱ و در مازندران تپوری‌ها۱۲ و در میان کادوسیان و تپوری ها آماردها۱۳ یا ماردها زندگی می‌کردند ۱۴ . برخی از متون تاریخی از اقوام چندی که همزمان با تشکیل سلسله های ماد و هخامنشی یا پیش از آن در گیلان و مازندران اقامت داشته اند را نیز نام می برند که بصورت نیمه مستقل و به دور از حاکمیت مرکزی به زندگی خود ادامه می دادند. استرابون۱۵ مورخ و جغرافیدان یونانی به استناد آریستو فانوس ۱۶ ، اقوام و قبایل ساکن در کرانه جنوبی دریای خزر را از شرق به غرب هیرکانیان، امردان، آن آریاکائیان (غیر آریائیها)، کادوسیان، آلبانیان، کاسپیان و لوتیان ذکر می کند. در فهرست ذکر شده اسمی از چند قوم باستانی نظیر تپوریها که اجداد طبریها و مازندرانی ها هستند، برده نمی‌شود. در همسایگی غربی تپوریها اقوام چندی زندگی می کردند که منشاء تمدنهای باستانی غرب مازندران و شرق گیلان مربوط به آنهاست که از آنها می توان آلبانیان، کادوسیان، امردها، گلها یا گلان،‌کاسپیان و کاسپیها را نام برد. در متون قدیمی از اقوام و تیره های فرعی دیگری که در ادوار باستانی در منطقه گیلان و مازندران ساکن بوده اند نیز نام برده شده است که اناریها۱۷ ، دکوزنیوها۱۸ و دربیکها۱۹ را شامل می گردد۲۰ که متأسفانه هیچگونه اطلاعات مستندی درباره آنان تا این زمان وجود ندارد.

سرزمین بومیان گیلان در زمان مهاجرت آریائیها و در دوره امپراطوری ماد براساس نام قوم ساکن کادوسیه نامیده می شد. سرزمین کادوسیه از جانب شرق به دریای خزر و از غرب به سرزمین ماد و در ناحیه مرکزی بواسطه اناریان و از جنوب به سرزمین آماردها محدود می شد۲۱. فراوانی نعمت های طبیعی و فراهم بودن شرایط مساعد معیشتی در البرز شرقی و شمالی سبب شد که گروههای دامدار و چادر نشین کادوسی به این ناحیه مهاجرت و در آنجا سکونت ورزند. کوهها و دره های پوشیده از جنگلهای انبوه در بستر زمان به مرکز اجتماعی و سیاسی و مقر عملیات نظامی قوم کادوسی مبدل گردید. صفحات غربی کادوسیه پیش از توجه و حضور جمعیت های مهاجر در آنجا می توانست مورد استفاده کادوسیها قرار بگیرد. در آنجا،‌مراتع جنگلها، شکارگاهها و دیگر نعمت های طبیعی سرشار زیادی وجود داشت که بعلت کمی شمار بومیان چندان مورد بهره برداری قرار نمی گرفته و مدعی تملک نیز وجود نداشت. کادوسی ها تا پایان هزاره دوم قبل از میلاد از حملات آشوریها بدور بوده اند و این امر باعث گردید که آنها برای رفع نیازهای معیشتی خود آزادانه از محدوده اصلی سکونت و مرکز سیاسی خود بدون نگرانی پا فراتر بگذارنند. منطقه حکومت و سکونت کادوسی ها از کناره‌های غربی سفیدرود تا کورا و ارس گسترده بود و از جانب غرب طارم، خلخال وبخشی وسیع از دشت نیسایه را دربر می گرفت۲۲. براساس منابع می توان چنین استنباط کرد که در زمان ظهور کادوسیها که از اقوام شناخته شده پیرامون دریای خزر بوده اند نامی از گل یا گیل مطرح نبوده است۲۳ یا اینکه طایفه ای قابل اهمیت نبوده و در زمان امپراطوری ساسانی جایگزین کادوسی ها و آماردها شدند.

با آغاز هزاره اول قبل ازمیلاد و ظهور اقوام مادی در جامعه ایرانی و برانگیخته شدن دولت های رقیبی چون آشور و دیگر گروههای پیرامون ماد نظیر عیلام، پرسید، اورارتو و سکاها در این نواحی و آغاز کشمکشهای بزرگ، محدودیت ها و مشکلاتی تازه دامنگیر کادوسی ها شد و آنان را واداشت که بیشتر به جانب شرق و البرز شرقی متمرکز شدند.۲۴.

براساس یافته های باستانشناسی و اسناد تاریخی می توان استنباط کرد که در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول قبل از میلاد اقوام بومی سواحل جنوبی دریای خزر حاضر به تابعیت از قدرتمندان و ابرقدرتهای دنیای باستان نگردیده اند.

مادها و اقوام بومی گیلان

گیلان و برخی از سرزمینهای ساحل جنوبی دریای خزر دارای تمدن عظیم و درخشان سه هزار ساله می باشند۲۵. یافته های باستانشناسی و حفاریهای غیر علمی درمناطق مختلف گیلان این امر را بخوبی ثابت می کند. مقایسه آثار بدست در مناطق مذکور نشان می دهد که آنها به یک دوره متعلق داشته اند و اینکه در دامنه های شمالی و باختری البرز اقوام بومی پیشرفته ساکن بوده‌اند که دارای تمدنی بوده اند که بسوی کمال پیش رفته و تا رسیدن به مرز تمدن مارلیک مراحل مختلفی را پیموده اند.

ورود آریائیها به فلات ایران باید در اوایل قرن نهم قبل ازمیلاد و حداقل اوایل هزاره نخست قبل از میلاد صورت گرفته باشد. براساس کتیبه های آشوری مشخص می شود که در قرن نهم و هشتم قبل از میلاد طایفه های آریائی هنوز در غرب وجنوب غربی و حتی در قسمتی از نواحی مرکزی فلات ایران در حال کوچ و حرکت بوده اند و بین کوه و دشت آن نواحی در حالت ییلاق و قشلاق بسر می برده اند.۲۶

مهمترین اقوام آریائی که در فلات ایران مستقر شدند مادها و پارسها می‌بودند. اسناد و مدارک تاریخی نشان می دهد که بطور کلی رابطه قبیله‌های جنگجو و دامدار مادی و پارسی با بومیان فلات ایران مسالمت آمیز و صلح جویانه بوده است و مجبور به جنگهای طولانی با آنها نشده اند. بومیان فلات ایران دشمنی دیرینه چون آشوریان را در برابر خود داشتند و برای مقابله با آنها، اقوام آریائی را در پیرامون روستاها برای پاسداری از خود اقامت دادند. بنظر می رسد در گیلان خلق کننده گان تمدن مارلیک در رودبار در اوایل هزاره اول قبل از میلاد در اثر تصادم و برخورد با تمدنهای غربی و بخصوص آشوریها۲۷، رو به زوال رفته باشند. سران بومی روستاهای ایران که شجاعت و دلاوری اسواران آریائی را ملاحظه کردند، پذیرای آنان شده و بسیاری از آنها را برای نگهبانی به مزدوری گرفتند. این دامداران دارای اسب‌های خوب و سگ های پاسبان بعنوان نیروی نظامی، ابتدا نگهبانی روستاها و بتدریج نظم و سامان امنیتی و لشکری روستاها را به عهده گرفتند. آنان بعدها به افرادی توانمند مبدل شدند که در درون جامعه بومی نفوذ یافته و از طریق ازدواج با دختران بزرگان روستاها، قدرت اقتصادی و زمین های کشاورزی را بدست آورده وبتدریج جانشین سران بومی شدند. بومیان زبان و آداب و رسوم مذهبی مهاجران نیرومند را پذیرفتند. اقوام آریائی نیز تا اندازه ای تحت تأثیر رسوم و عقاید بومیان و فلات ایران بویژه بغدخت مادر قرار گرفتند. آمیختگی دو قوم ایرانی و بومی بتدریج موجب استهلاک قوم بومی در ایران گشته و آمیختگی معیشت روستایی و کشاورزی بومیان، یک زندگی اجتماعی و کشاورزی- گله پرور را بوجود آورده که موجب ترقی سریع اقتصادی و مالی جامعه گشت۲۸. بعد از استهلاک تمدن بومی در طی قرنها، اقوام آریائی توانستند تمدن مخصوص خودرا در فلات ایران مستقر کنند.۲۹

بنظر می رسد مهاجرت اقوام آریائی می بایستی در اواخر قرن هشتم و در آغاز قرن هفتم به پایان راه رسیده باشد. مادها در میان آنها اولین قومی بودند که موفق به تشکیل امپراطوری ماد در سال ۷۰۸ قبل از میلاد شدند. اولین پادشاه ماد دیوکس۳۰ نام داشت که طول زمامداری (۶۵۵- ۷۰۸ ق. م) با اتحاد میان قبایل ششگانه ماد۳۱ و پرداخت باج و تابعیت از آشوریها، سیاست داخلی و خارجی امپراطوری ماد را ثبات بخشید. در زمان جانشینان او، فرورتیش۳۲ (۶۳۳- ۶۵۵ ق.م) و هوخشتره۳۳ (۵۸۵ – ۶۳۳ق.م) تابعیت از آشوریها دستخوش مخاطره گردید و در زمان این آخری مادها توانستند با ایجاد یک قشون منظم و با همکاری حاکم بابل نبوپولاس سار بر آشوریان غلبه یابند۳۴. مردم از آخرین شاه ماد، ایختوویگو۳۵(۵۵۰- ۵۸۵ق.م) رضایت چندانی نداشتند و زمانی که کوروش دوم علیه آخرین شاه ماد قیام نمود، آنان به رهبر پارسی ها ملحق گردیدند.

ماد که در اوستا رگه (ری) و در کتیبه داریوش اول ماد آمده است و استرابون آنرا مدیای بزرگ و مدیای آتروپاتن می نامد از شمال به آران و از مغرب به ارمنستان و از جنوب شرقی به پارس و از شرق به آریانا محدود می شد.۳۶ بنابراین حدود امپراطوری ماد شامل قسمتی از آسیای صغیر و تمام آسور، آذربایجان، کردستان، عراق عجم، ری، دامغان، اصفهان، فارس، خراسان، بلخ و قسمتی از خوزستان و مازندران را می شد۳۷ که در برگیرنده سرزمین گیلان نمی شد.

کادوسیان در هنگام امپراطوری ماد بعنوان یکی از بومیان کناره دریای خزر درمنطقه گیلان بودند. ظهور دولت ماد در ابتدای قرن هشتم قبل از میلاد نگرانیهایی را برای اقوام بومی این منطقه بوجود آورد. شکل گیری دولتی نیرومند چون ماد در همسایگی کادوسیان نمی توانست خالی از پیامدهای نامطلوب باشد، حتی اگر این قدرت جدید در ابتدای امر سودای کشورگشایی و یا تجاوز به همسایه های کوچکتر خود را نمی داشت. تعیین برای قلمرو و بطور کلی نفس شکل گیری دولتی برتر در منطقه برای کادوسی ها تهدیدی بشمار می آمده و نیز برای آنها محدودیت هایی را ایجاد می کرد. محدودیت هایی ایجاد شده برای دامها و چابکسواران کادوسی۳۸ زمینه های اختلاف بین کادوسی ها و مادها را بوجود آورد. اگر چه در ابتدا مادها چندان توان نظامی برخوردار نبودند که بتوانند وضعیت خود را در مقابل کادوسی ها مشخص نمایند اما بدون تردید به دور از حزم و دوراندیشی و خلاف مصالح آتی دولت ماد بود که در حین اندیشیدن به دشمنان خارجی نظیر آشور و تحقق آرزوهای ملی، با کادوسیان، درگیر شده و جنگی داخلی به راه انداخته و نیروهای خود را به سمت آنان روانه کنند. بر این اساس بنظر می رسد که مادها با کادوسی ها چندان درگیر نشده اند و به استقلال آنها احترام و به آنان همچون یک ملت مستقل می نگریستند. گفته های مورخان قدیم تأییدی بر استقلال اقوام بومی گیلان در این دوره را می کند. کتزیاس اشاره می کند که کادوسی های کناره دریای خزر هرگز سر به اطاعت مادها ننهادند۳۹. کادوسیان علاوه بر اینکه دارای قدرت و استقلال بوده اند، توانستند هویت خود را در مقابل مادها حفظ کنند.۴۰

موارد مخالفت کادوسی ها با مادها در منابع تاریخی بصورتهای گوناگون آمده است. در زمان آرته یس۴۱ که بر اساس گفته ها و موافقت روایت های کتزیاس و هرودوت، استنباط می شود که باید یکی از امرای محلی مادها باشد، جنگی میان کادوسی ها و مادها پیش آمد. مورخان منشأ این واقعه را فردی بنام پارسد۴۲می دانند. او مردی شجاع و دلاور بود که توانسته بود در دربار ماد نفوذ پیدا کند. بعدها بدلیل رنجش حاصل شده از دربار ماد که منابع تاریخی علت آن را توضیح نداده اند، با سه هزار پیاده و هزار سوار نزد کادوسیها رفت. انتخاب کادوسیه توسط پارسد نشانگر عدم رابطه مناسب کادوسیان و مادها می باشد. با استقرار در کادوسیه، پارسد خواهرش را به عقد یکی از متنفذین این قوم در آورد. با گذشت زمان او بیشتر مورد توجه کادوسی ها واقع گرفت. او مردم کادوسی را بر علیه مادها تحریک می کرد.  با غلبه بر قشون شاه ماد، مردم کادوسی، پارسد را بعنوان شاه انتخاب نمودند. در طول زمامداری او همواره به قلمرو ماد حمله می شد. او جانشین خود را مجبور ساخت که سوگند یاد کند که همواره آتش کینه کادوسی ها را نسبت به مادها زنده نگه دارد و لعنت و نفرین فرستاد به هم نژادان و کادوسی هایی را که از در صلح با مادها درآیند.۴۳

کتزیاس اشاره می کند که کوروش دوم هنگامیکه از جمله سرداران مادی بود از طرف پدربزرگ خود ایختوویگو یا آستایگ جهت سفارت نزد کادوسیها رفته بود۴۴ و بنظر می رسد ضمن همین مأموریت بود که در سرزمین کادوسیه تحت تأثیر تحریکات شخصی بنام اویبار۴۵ قرار گرفت و طرح قیام علیه دولت ماد را ریخت.

در پایان باید گفت که اقوام بومی گیلان در دوره امپراطوری ماد دارای استقلال سیاسی بوده اند و در کنار آن توانستند هویت خود را در مقابل آنان حفظ کنند.

 

 دکتر حسن کهنسال و اجارگاه – عضو هیأت علمی دانشگاه گیلان

 

 

 پی‌نوشت ها و منابع:

۱-خدادادیان، اردشیر، تاریخ ایران باستان (آریائی ها و مادها)، تهران: انتشارات اصالت تنشیر، ۱۳۷۶ ص۱۷

۲-همان منبع، ص ۹۹

۳-Aerâna Vaej

۴- پیرنیا، حسن، ایران باستان، جلد اول، تهران، دنیای کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۷۰، ص ۱۵۶

۵- خدادادیان، اردشیر، همان کتاب، ص ۲۲

۶- همان منبع، ص ۱۸

۷- زرین کوب، عبدالحسین، روزگاران ایران (گذشته باستانی ایران)، تهران، انتشارات سخن، چاپ دوم،‌۱۳۷۵، ص ۳۲

۸-Kussiyân

۹- Kissi

۱۰- Kadusyân

۱۱- دیاکونوف، ا.م، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، تهران، انتشارات پیام، ۱۳۷۵، ص ۵۴

۱۲-Tapuriyân

۱۳- Amârdes

۱۴- پیرنیا، حسن، باستان، جلد اول،‌ص ۱۵۷

۱۵-Strabon

۱۶- Aristoranos

۱۷- Anariens

۱۸- Docovsinos

۱۹- Derbiks

۲۰- کتاب گیلان، گروه پژوهشگران ایران به سرپرستی ابراهیم اصلاح عربانی، جلد اول، تهران، ۱۳۷۴، ص ۵۱۹

۲۱- عبدلی، علی، تاریخ کادوسها، تهران، انتشارات فکرروز، ۱۳۷۸، ص ۴۳

۲۲- نک: عبدلی، علی، همان کتاب، ص ۱۱۰- ۱۰۸

۲۳- همان منبع، ص ۴۸

۲۴- همان منبع، ص ۱۱۰

۲۵- کالیکان، ویلیام، مادیها و پارسها، ترجمه گودرز اسعد بختیار، تهران، انتشارات شورای مرکزی، ۱۳۵۰، ص ۲۶- ۲۵

۲۶- زرین کوب، عبدالحسین، همان کتاب، ص ۳۲

۲۷- نگهبان، عزت اله، گزارش مقدماتی حفریات مارلیک، تهران، دانشگاه تهران، ۴۱-۱۳۴۰، ص۴۶

۲۸- فره وشی، بهرام، ایرانویج، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۸، ص۳۰

۲۹- گیرشمن، رمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه دکتر محمد معین، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴، ص ۶۹

۳۰- Déjocés / Diokes

۳۱- Hérodote, I, CL

۳۲- Phraorte / Fravartish

۳۳-Cyaxar / Huvakhshatra

۳۴- Cf. Hérodote, I, CII, CIII sq

۳۵- Astyage / Ixtuvigu

۳۶- مشکور، محمد جواد، ایران در عهد باستان (تاریخ اقوام و پادشاهان پیش از اسلام)، تهران انتشارات اشرفی، ۱۳۷۶، ص۱۱

۳۷- پیرنیا، حسن، همان کتاب، ص ۷۴

۳۸- عبدلی، علی، همان کتاب، ص۱۱۴

۳۹- امستد، ا، ت، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۳، ص ۴۵ Cf., Ctesias, Persica, iv- vi, Epit, ۳۰-۳۱

۴۰- زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، تهران انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، ۱۳۶۶، ص ۸۴

۴۱- Arties

۴۲- Parsode

۴۳- پیرنیا، حسن، ایران باستان، جلد اول، ص ۲۱۳- ۲۱۲ (نقل از دیودور سیسلی، کتاب دوم، بند ۳۴- ۳۲ از حکایت کتزیاس)

۴۴- Uiobär

۴۵- دیاکونوف، ا.م، همان کتاب، ص ۲۸۷

دیدگاه‌ها

  1. سالار منجم

    سلام بسیار عالی بود.من املشی هستم به نظر شما ما الان از بازماندگان کادوسی ها بحساب میاییم.

  2. xana

    درود
    کاوش شما را خواندم و بسیار زیبا بود
    من نه یک گیلک نه یک تالش و نه یک ترک هستم بلکه یک کرد سنندجی و دانشجوی رامسر هستم
    نگاشتن تاریخ ایران همیشه دستخوش نژادپرستی هایی بوده که زخم های فراوانی را بر چهره تاریخ به جای گذاشته و من از شما خواهش مندم که در برگزیدن (منابع)چشمه های خود کمی ریزبینانه تر تلاش نمایید
    یک پرسش :آیا عمارلو ها پایه گذار (تمدن مارلیک) نبودند و ایا عمارلو ها کرد کرمانج نیستند؟ مگرتیره کرد ها از امیخته شدن عیلامیان و مادهای آریایی به وجود نیامده؟ پس ایا کادوسیان با ماد ها و در چکیده با مارلیک ها در جنگ بوده اند؟!
    گمان نکنم!
    خواهش می کنم پرورش یافته ذهن خود را دانش فرا نخوانید!
    مادها و کادوسها یا همان تالش ها همیشه در زیر یک پرچم بوده و با همبسته (متحد) بوده ان جز این است به ما بنمایانید

  3. gilemard

    xana
    کردهای کرمانجی که در عمارلو زندگی میکنند در دوره صفویه به اون منطقه کوچ داده شدند.کرهای تبعیدی یا کوچ داده شده در تالش هم زندگی میکنند.اقوام بومی گیلان شامل تالشان(بازماندگان کادوسیان)،گیلک ها ،دیلمیها و گالش ها میباشد و تورکان و کردهای ساکن در این منطقه که یه طور کلی در گیلکی کورد خوانده میشون جزو اقوام بیگانه و غیر بومی این منطقه هستند

  4. میثم

    من تالشم از اجداد کادوسیان و به گفته ذبیح اله نویسنده معروف داعی بر کادوسیان پادشاهی میکرد و تیمور لنگ و اسکندر را مغلوب کرده در این باره بیشتر بنویسید لطفا

  5. سعید

    درود
    با تشکر از اطلاعات خوب شما ولی شما در مورد قوم کاسپی که از اولین اقوام گیلان بود اطلاعاتی نمیدهید.دانشنامه ایرانیکا، در مورد کاسپ‌ها یا کاسپی‌ها می‌نویسد که به طور کلی آنها در نزد پژوهشگران مردمانی پیشا هندو- اروپایی و پیشا ایرانی دانسته شده اند. آنها دارای چشمهای کبود رنگ و موهای بور بودند.هم اکنون نیز در گیلان افرادی با مشخصات ذکر شده هستند که اسم کاس آقا و یا کاس خانم دارند.. کاسپی ها یا قوم ایرانی بوده اند ویا قبل از کوچ آریاییها از سرزمین ” آیرانه ویچه” به فلات ایران امروزی، در این منطقه زندگی میکردند و لی بعد از آن تحت تاثیر اقوام آریایی قرار گرفتند . هرودوت پدر تاریخ در فهرست مالیاتی خود که از ایران زمین تدوین کرده‌است ضمن شرح استان یازدهم از کاسپی‌ها نیز نام می‌برد و می‌نویسد که آنان به دولت هخامنشی خراج می‌دادند.
    اما درمورد سوالات دوست عزیز XANA . برخی محققان مانند هرتسفلد کاسپی ها را با کاسی‌ها یکی دانسته‌اند. کاسی‌ها را یکی از اقوامی می‌دانند که در هزاره سوم پیش از میلاد وارد فلات ایران و بعدها در نواحی قزوین، همدان و به خصوص لرستان امروزی ساکن شدند.در حقیقت کاسی ها همان کاسپی ها بوده اند که از جنوب دریای کاسپی(کاسپین) و از جلگه های حاصلخیز آن به سمت کوه های زاگرس و دامنه های آن کوچ کرده اند.کاسپی ازترکیب دو کلمه “کاس” و “پی” است که “پی” علامت جمع است(کاسها).همچنین در بندهای ۶۷ و ۶۸ کتاب هفتم تاریخ هرودوت از کاسیان به عنوان گروه‌های مسلحی که برای سپاه خشایار شاه در جنگ با یونانیان کمک رساندند یاد شده‌است.
    بدرود
    ………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس از اطلاعات شما.

  6. ایمان

    سلام.تشکراقای کهنسال
    بهره بردم
    بنده همشهری شمام.لطفا درمورد محل خودمونم مطلب بنویسید.تشکر
    ……………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  7. پدرام

    سلام .قوم کادوس از اقوام ایرانی های اریایی بودند ک از همان اوان برتری خود را در برابر سایر اقوام و ملل نشان دادند.به ویژه در زمان اردشیر دوم هخامنشی.این قوم از ابتدای تاریخ اجازه نداده هیچ قوم بیگانه ای به انها زورگویی کند.و اکنون قوم تالش تنها بازمانده تاریخ کهن ایران ادامه راه پیشینیان خود می باشد.
    پدرام-تالش
    …………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس.

  8. سوگل

    با درود فراوان.سوالی داشتم.اقوامی در تاریخ نام برده شدند که جز نامشون احتمالا چیزی نمیدونیم.مثل اسکیت ها یا ماساژت ها یا سکا ها و الان ها.حالا برخی از دوستان ترک زبان ادعا میکنند که خیلی از این اقوام از نژاد ترک بودند و ترک ها پیش از اینها به ایران امده بودند.و این موجب بحث طولانی من با یکی از عزیزان ترک شد که به نتیجه هم نرسیدیم.البته جواب من بود که ما هیچ یاد داشت یا اثر یا نوشته ای از مورخ ایرانی یا غیر ایرانی نداریم مبنی بر اینکه تا پیش از اسلام گروه نژادی مانند ترک در ایران زندگی میکرد.البته من ترک ها رو دوست دارم.سو تفاهم نشه.از دیدگاه پژوهش علمی میگم.میخواستم بدونم ایا ممکنه هر کدوم از این اقوام ترک باشن ولی از نام های دیگه برای نامیدنشون استفاده میشد؟
    ………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. متاسفانه اطلاعات بنده هم در این مورد زیاد نیست. این مطلب را فرد دیگری نوشته است.
    موفق باشید.

  9. سیما سلمان زاده

    سپاس از هر دوی شما
    خیلی خوب بود
    یاد واجارگاه هم به خیر
    ……………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از اینکه مطالعه کردید.

  10. سبحان مردآزاد ناوی

    درود بر شما. نام من سبحان مردآزاد ناوی از سرزمین اسالمِ تالش بزرگ هستم. پیش از هر چیز می خواستم به هم تباران و هم زبانانِ خود(تالشان)بگویم که ما باید مانند پیشینیان خود زبانِ خود را نگه داریم و با فرزندان و نوه گان خود به زبان مادری خودمان یعنی تالشی سخن بگوییم و در این راه، پیشینیانمان را الگوی خود دانسته و نیز برخی اقوام و ملت های شجاع و دانا و آگاه و غیور امروزیِ ایران نظیر کردها را نمونه ی خود قرار دهیم….
    ضمناً خواستم بگویم که به نظر من کادوسیان که در واقع نام یونانیِ قوم تالش است(و ما باید به دنبال نامِ ایرانی و درواقع تالشیِ آن باشیم و گویا از نامِ گادوش و گادوشان یا گادوشیان گرفته شده که گالشان و تالشان بازمانده ی آن نام است و مورخان مُتَقَدِم و دوران قرون وسطیِ ارمنی کاتیشیان و نظیر این ها نوشته اند) همان کاس ها یا کاش ها(کاسی ها یا کاشی ها) یا حداقل یکی از قبایل و اقوامِ قومِ مادر و بزرگِ کاس یا کاش بوده اند. هنوز هم در تالش و تالشی، نامواژه ی کاسَ چَم یا کاسَ چَش یا به اختصار کاس، به معنای زاغ چشم و زاغ و با اشاره به چنین افرادی وجود دارد. هنوز با کاشانی ها کاشی گفته می شود و البته خیلی موارد و نشانه های تاریخی و باستان شناسی و غیره ی دیگری که در این مَجال نمی گنجد…
    باز هم در آخر به هم نژادان خود تکرار و تاکید می کنم که خدای نکرده با دست خود، خود را نابود و چال نکنیم و به فرزندان و آینده گانمان خیانت نکنیم و با فرزندان خود تالشی صحبت‌ کنیم که فارسی و دیگر زبان ها را خود بعداً که بزرگ شدند می آموزند و صحبت می کنند همانطور که آموختیم.
    …………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام/ موفق باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *