کوبا

به کوبا آمده‌ام. کوبا هنوز خارج از درک من است.
هنوز با هم چنان که باید درنیاویخته‌ایم و بر خلاف نامش که می‌تواند در زبان فارسی صفت فاعلی «کوبیدن» تفسیر شود، هنوز من را نکوبیده است به دیواری یا سقفی.
«کوبا» نشده است هنوز.
بنابراین نمی‌توانم با ردیف کردن کلید واژه‌ها، قافیه‌ی این کشور را بنگارم.

با این حال، امروز بارقه‌‌ای را حس کردم؛ نگریستم اما هنوز مانده تا گریستنم. ولی می‌توانم بگویم کوبایم کمی درد گرفته، که نشانه‌ی خوبی است.

……………………………….

چنین شنیده بودم که کوبا در نیمه‌های قرن گذشته جا مانده.
من اما می‌گویم نه. کوبا ایستاده، تک و تنها ایستاده و تأمل کرده تا پرسش این پاسخ را بیاید که
«به کجا چنین شتابان؟!»
گویی اطرافش را خلوت کرده، مکث کرده تا بیندیشد به مسیر.

این مردم دل زده‌ شده‌اند از نوشیدن معحون مسمومی که ترکیب فریبنده‌ای است از ایدئولوژی و تکنولوژی و روزگاری سرگرم و نهایتا سردرگمشان کرده بود.

نکته‌ی دیگر اینکه، اینجا حکایت اسب و اصل است؛ از اولی پیاده شده‌اند، دومی را هنوز دارند.

……………………………….

دیدگاه‌ها

  1. لیلا

    سلام
    به به کوبا کشور دریای کارائیب، سرزمین فرهنگ وهنر و رقص و زیبایی، ماشین های کلاسیک رنگی، سیگار برگ و شکر و قهوه و مرکبات ..، خوش بگذره.
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام و سپاس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *