۱- پادزهر: از “ایرانی باستان” pāti-ĵaөra ریشه گرفته. pāti پیشوند است و ĵaөra از gan به معنای “زدن” و “کشتن” آمده است. این واژه به زبان عربی (فادزهر، بازهر) و از آنجا به زبانهای اسپانیایی bezaar، پرتغالی bezoar، ایتالیایی bezzoar، هلندی bezoar، فرانسوی bezoar، انگلیسی bezoar، آلمانی bezoar و روسی bezoar رفته است.
این رو هم ببینید:
(.bezoar (n
late 15c., ultimately from Arabic bazahr, from Persian pad-zahr “counter-poison,” from pad “protecting, guardian, master” (from Iranian *patar-, source also of Avestan patar-, from PIE *pa-tor-, from root *pa- “to protect, feed;” see food) + zahr “poison” (from Old Iranian *jathra, from PIE *gwhn-tro-, from root *gwhen- “to strike, kill;”
۲- یکی از معانی “پارس” pārs: نام جانوری است شکاری کوچکتر از پلنگ و او را “یوز” هم میگویند (برهان قاطع)، اسم فارسی “فهد” است. {و این فهد به محله “فهادان” یزد، یعنی محلی که در آنجا یوز نگهداری میشد مربوط است}
۳- واژه “پارسا” به معنای “پرهیزگار”، “پاکدامن” و “زاهد” احتمالا مربوط است به “پارسی” و مشتق از “پارس” و سرزمین “پارس” است.
۴- واژه “پاره” به معنای “قطعه”، “تکه” و جزو” با واژه part در انگلیسی از یک ریشه هستند.
۵- واژه “پاک در فارسی و واژه pure در انگلیسی ریشه مشترک دارند.
۶- بد نیست بدانید که لغات “پاپوش” و “پایجامه”، اولی از طریق ترکی (عثمانی) و دومی از طریق هندی به زبانهای اروپایی راه یافته.
“پاپوش” به papuš در ترکی تبدیل شده و بعد در فرانسوی babouche، ایتالیایی babbuccia، اسپانیایی babucha، رومانیایی papuc، آلمانی babusche، صربی papuša، لهستانی babusza و روسی babŭša رخنه کرده.
“پایجامه” در هندی به pāē-jāma تبدیل شده و بعد به زبانهای اروپایی راه یافته.
این را هم ببینید:
pajamas (n.)
۱۸۰۰, pai jamahs “loose trousers tied at the waist,” worn by Muslims in India and adopted by Europeans there, especially for nightwear, from Hindi pajama, probably from Persian paejamah
۷- واژه “پاییز” ممکن است از pati+zaya ریشه گرفته باشد. pati به عنوان پیشوند و zaya به معنی زمستان.
همچنین ممکن است “پاییز” از pati + daiza نشات گرفته باشد که daiza به معنی “کپه”، “خرمن” و “محصول” است. به این ترتیب”پاییز” به معنی “زمان گردآوری محصول” معنی میدهد.
۸- واژه “پدرام” بسیار جالب است. از ایرانی باستان pati-raman آمده که هم میتواند “صاحب آرامش” و یا به صورت ضمنی به معنای “آراسته”، “نیکو”، “خوش” و “خرم” باشد و هم به معنی “ضد آرامش”.
در واقع “پدرام” میتواند دو معنی کاملا متضاد داشته باشد.
۹- “گردو” در زبان سانسکریت میشود pārasī که از کلمهی pārasīka به معنای “پارسی” اخذ شده. در زبان یونانی و چینی هم “گردو چنین است. بنابراین شاید بتوان به این نتیجه رسید که کشت “گردو” در ایران بسیار قدمت دارد و شاید به همین خاطر است که تیر آرش بر درخت “گردکان” (گردو) مینشیند. همچنین “هلو” میوهای است که به لاتینی میشود persicus که مشتق است از persa به معنای “پارسی”
۱۰- به نظر واژه “پرستو” که در فارسی میانه paristōg بوده با “پرستیدن” در ارتباط باشد. شاید دلیلش این است که این پرنده بیشتر در سقف مساجد و خانهها آشیانه میسازد. به این پرنده “ابابیل” و “حاجی حاجی” هم گفتهاند.
۱۱- موضوع جذاب دیگری که با آن برخورد کردم واژه “پروار” است به معنی “محلی که جانوارن را در آن نگه میدارند تا فربه شوند.” پروار از parwār فارسی میانه به معنی “قلعه”، “ارگ”، جای محصور”، “حصار”، “پیرامون” و “اطراف” آمده است. جالب این است که این معنای آخر، همان معانی تقریبی “باغ” هستند. “باغ” هم ارتباط با پیرامون و حصار و جای محصور شده دارد.
parwār خود از pari-vārana ایرانی باستان و از ریشه var به معنی “در برگرفتن”، “پوشاندن” و “احاطه کردن” است. باز هم جالب است که var (ور) خودش به معنی باغ یا ارگ-باغ (باغ – شهر) است. مثلا ما “ور جمکرد” را داریم که به معنای باغی است که جمشید ساخت.
۱۲- یک معنی “پروانه”، “پیشرو لشکر”، “رهبر”، “راهنما” و “راهبر” است. فکر کنم این یکی برای راهنمایان گردشگری خیلی جالب توجه باشد.
۱۳- ریشه اصلی کلمه “پزشک”، به معنی “سخن گفتن است که بیانگر درمان از طریق “دعا” و “ورد” در دوران باستان است.
۱۴- اینکه اسم “پژمان” را انتخاب کنیم شاید خیلی شایسته نباشد، چون “پژمان” به معنی “افسرده”، ” بی رونق”، “غمناک” و “اندوهگین” است. ظاهرا صورت مخفف “پشیمان” هم هست.
۱۵- حدس زده میشود واژه “پسته” با “پستان” (به خاطر شباهتش با نوک پستان) در ارتباط است.
۱۶- شاید “پشه” از ایرانی باستان paxšaka مشتق شده باشد به معنی “بخش”، “ذره” و”خرده”
۱۷- “پشیمان” از paš-ē (به معنی بعد، پس، سپس) و mān از ایرانی باستان māna به معنی “سنجش”و “اندازه” تشکیل شده. بنابراین روی هم به معنی “آنکه سپس میسنجد / اندازه میگیرد” است.
۱۸- واژه “پند” در فارسی میانه به معنی “راه”، “مسیر”، “طریق”، “پند” و “اندرز” است. path در انگلیسی به معنای “راه” با واژه “پند” در ارتباط است.
۱۹- ما به زبان بچهها به گربه میگوییم “پیشی”. این واژه شاید مشتق از pīš به معنی ضمنی (پیش بیا) باشد. و شاید از “پوشَک” اخذ شده باشد که دز زبان بینالنهرینی به گربه گفته میشده.
۲۰ – واژه “پهلوان” در فارسی به زبانهای عربی و عثمانی راه یافته و از زبان عثمانی به برخی از زبانهای اروپایی. برخی میگویند “بهلول” (مرد خنده رو، مهتر قوم) هم از “پهلوان” اخذ شده. در زبان بلغاری و صربی به “کشتیگیر” و “پهلوان” گفته میشود: pehliwan ولی در زبان رومانیایی pehlivan به معنی “حقهباز” و “شیاد” است.
۲۱- به بعضی از افراد “ضعیف” و “ناتوان” و “از کار افتاده” میگوییم “پیزوری”. “پیزوری” از “پیزور” اخذ شده که این معنی را میدهد: رستنی سست و بیدوام، رستنی بسیار باریک و ناتوان که بادزن از آن سازند.
دیدگاهها
سلام
یادمه راهنمایی که بودم معلم ادبیاتمون گفت پروانه یعنی ” پروا+نه=بی پروا ”
نمیدونم این معنی رو هم شامل میشه یا نه؟ ولی شماره ۱۲ که برای من خیلی جالب بود
۱۲- یک معنی “پروانه”، “پیشرو لشکر”، “رهبر”، “راهنما” و “راهبر” است.
واژه پارس و پاییز هم برام جالب بود و در کل خیلی خوب بود.
ممنون
………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. فکر نکنم پروانه اون معنی که معلم شما گفته رو شامل بشه، ولی تعبیر جالبی داشتند ایشون برای شما در اون زمان.
موفق باشید.
سلام. واقعاً آقا عجب جایی بود اینجا. سپاس
………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از توجهت.
سلام. هیچ ایرادی نداره که زبونا به هم واژه هاشونو قرض بدن. وام واژه یکی از مشترکات زبانی زبونایی دنیاس. عالی بود.
………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از توجه شما.
دنیا چقدر گرد و کوچیکه… همه در پی یک معنی هستیم اما با گویشهای مختلف….
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. شاید اینطور باشه.
سلام
ممنون از این نوآوری .
سپاس
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. نوآوری خاصی نیست، فقط میخونم و خلاصه می کنم.
سلام با سپاس از مطالب ، اما در اسپانیایی به این صورت زیر (bezoar) گفته می شود:. به خاطر این که برخلاف فرانسه و ایتالیایی کمتر تکرار حروف (به جز rr) را در زبان اسپانیایی می بینیم. البته صرفا بر حسب تصادف و دادن اطلاعات بود. همچنین در تایید شما آکادمی زبان اسپانیایی (rae) نیز ریشه این کلمه از پرسا (فارسی )دانسته است و به زهر نیز اشاره کرده است. امروزه بیشتر antídoto. استفاده می شود… با تشکر از اطلاعات شما
bezoar.
(Del ár. hisp. bazáhr, este del ár. clás. bā[di]zahr, y este del persa pād zahr ‘defensor contra el veneno’
(Del ár. hisp. bazáhr, este del ár. clás. bā[di]zahr, y este del persa pād zahr ‘defensor contra el veneno’).
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس فراوام. زنده باشید.
هیچی قدِ ریشه شناسی لغات
کند و کاو ِ لذت بخشی نیست، خییلی جذاب و خوشمزه ست!
………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.