اول از اینکه همیشه بنده را مورد لطف قرار می دهید سپاسگزارم. بی نهایت سپاسگزارم.
دوم اینکه تمام قد ایستاده ایم و قصد کرده ایم همایش گردشگری ادبی را با همه ی ضعف هایی که در پیش خواهد داشت و از همین حالا هم می دانیم، برگزار کنیم. هرچند که هر روز، بلکه هر ساعت با خبرهای ناخوشایند روبرو می شویم.
سوم اینکه موضوع فقط برگزاری این همایش نیست. موضوع فراتر از این حرف هاست. به فرض که بنده از کمک مالی شما دوستان برخوردار شدم و این همایش برگزار شد. تکلیف آن مردی که سالهاست به تنهایی یک مجله ی با ارزش و وزین را درمی آورد و حالا برای چاپ آخرین شماره اش مجبور شده ۴۰۰۰ جلد از کتاب هایش را به قیمت ۹۵۰۰۰۰۰ تومان بفروشد چه؟ برای او چه کنیم؟ صبح امروز پیش او بودم، درخواست کردم ببرمش سفر تا کمی از خستگی اش کم شود، قبول نکرد. وقتی حرف می زد همه اش با خودم حساب کتاب می کردم چگونه می توانم برای چاپ هر شماره کمکش کنم. لامصب هیچ راهی به ذهنم نرسید که نرسید. فقط بغض کردم.
امروز یکی از همکاران گردشگری ادبی با نویسنده ای تماس گرفته و دعوتش کرده که آیا برای سخنرانی تشریف می آورید؟ پرسیده چقدر می دهید؟ حق دارد بپرسد. حق دارد. قبول دارم که حق دارد. با این حال برای مرتبه ی دوم بغض کردم.
چهارم اینکه اصلا چرا ما باید همایش گردشگری ادبی برگزار کنیم؟ برای اینکه بدانیم گل محمد چرا خانه خراب شد و کجا کشته شد؟ خاک بر سرت آرش، هنوز نفهمیدی که دولت آبادی هنوز زنده است و خانه پدری اش را خراب کردند. خانه ای که ثبت میراث ملی بود. آرش تو هنوز نفهمیدی که ما را چه به فهمیدن میراث ادبی. ما را چه به فهمیدن گردشگری ادبی.
آخر اینکه لطفا این روزنوشت های بنده را جدی نگیرید. حالم خوب است و این خانه به اندازه کافی آباد است. دوستانم، شما با لطفتان باعث می شوید که خودم را سانسور کنم. اگر سانسور کنم دیگر کارم با یک بغض ساده حل نخواهد شد.
همین.
دیدگاه‌ها
یاد این شعر افتادم:
ولیکن چاره را امروز زور و پهلوانی نیست.
رهایی با تن پولاد و نیروی جوانی نیست.
در این میدان،
بر این پیکان هستی سوز سامان ساز،
پری از جان بباید تا فرو ننشیند از پرواز.
انگار این سرزمین به تیرهای هستی سوز و سامان ساز زیادی نیاز داره تا به آبادی برسه، که قدر داشته هاشو بدونه، که دستی دستی تمام تاریخ و تمدن و فرهنگشو از دست نده…
واقعا چرا به اینجا رسیدیم!! …..
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. فکر کنم خودمون خواستیم. منفعل شدیم.
سلام
به غرور و شعورم بر خورد و گریه کردم .
چقدر این صحبت ها آشناست. تو مدتی که عضو انجمن بودم همیشه پر از ایده بودید و با شور و علاقه و امیدواری پیگیر جشن ها نمایشگاه ها ،سمینارها، جشنواره ها و همین همایش بودید اما انگار بیدار نمیشن اونهایی که شما دارید وظیفه اشونو به دوش میکشید . گوشهاشونو گرفتند و چشماشونو بستن . بمیر ایران بمیر
برای خودم متاسفم که کاری که دوست دارم و دلم میخواد از دستم بر نمیاد
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. من همیشه گفتم و می گم، که دوستی خودش کار بزرگیه. این که دوست هستید، خوبه.
سلام آقا آرش فقط میتوانم بگوییم هنوز هم قوی باش.
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خیلی بلد نیستم. واقعا بلد نیستم.
Salam , vaghean Nemidonam chi begam ama Omidvaram hamechi khob pish bere , va haleton khob Bashe
Be har hal , Be nazare man Kar shoma va dostaneton baraye bargozary hamayesh kheili ba arzeshe.
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
دیالوگ به یاد ماندنی : محکم با دست چپ به روی زانوی راستم زد و گفت: “آرش خان، نمی فهمند…”
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. بله.
آرش جان میشه لطفا اسم مجله رو بگی؟ممنونم
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. نمی دونم اجازه دارم یا نه.
چی کار می شه کرد؟ آرش خان! دوره رستم و شاهنامه گذشته و حالا دیگه سنگ بزرگ ، واقعا علامت نزدنه. خود من اولین بار که سایت گردشگری ادبی رو دیدم، چند تا علامت سوال گنده تو ذهنم شکل گرفت؟ یه زمانی با دستهای خالی نشدنی ها شدنی بود؟ حالا با دستهای پر هم ، شدنی های زیادی هست که نشدنیه. چون ما چیزهایی زیادی رو از دست دادیم که دیگه به دست نمیاد. عشق جمعی. ایمان جمعی و اعتماد جمعی. فرهنگ هم یه اتفاق جمعیه. میراث فرهنگی هم همین طور. گردشگری هم همینطور. و البته خیلی چیزهای دیگه. آدمهایی که تنها هستن و فقط به تنهایی خودشون فکر می کنن، چطور می تونن در کارهای جمعی بزرگ مشارکت کنند؟ حالا دیگه فلسفه کثرت در وحدت و وحدت در عین کثرت، فقط شده یه نقش و نگار غیر قابل فهم روی در و دیوار نقش جهان. کسی هم دنبال پیدا کردن مقصر نیست ، چون هرکسی دنبالش می گرده ، اول دست خودش رو می شه! با این حال تلاشی که تو می کنی. یه روزنه ای از نور به امید یافتن گرما در یک شب سرد زمستونیه.خدا کنه که تو این مسیر تنها نمونی .
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از محبت شما.
Salam khoshhalam ba kasi ashena shodam ke dar in rozegarye bimarefati daghdaghehaye zendegiyash inchenan amigho arzeshmand hast.arash khan omid be khoda movafagh khahi shod.ya ali
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
در عوض مرقد مطهر امام حسین با هزینه ی در حدود ۲۰ میلیارد تومان شهر به شهر در حال گردش و دهن کجی به همه محرومان و نیاز مندان و ادیبان و دوستداران گردش ادبی و دانایان و درد مندان محتاج دارو و………………میباشد (فقط خواستم روضه بخونم بغظت بترکه)
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
سفری به نخجوان کردم و دیدم واحد پولشان نظامی هست و گنجه هم که محل تولد نظامی و مجسمه نظامی و ارش کمانگیر در شهر که چه عرض کنم ده نخجوان بود بعد با چند نفر بحثم شد سر اینکه نظامی شاعر ترک شما نیست شعر نظامی به زبان ترکی به من نشان بدهید و نهایتا خاتمه بحث
برای من سواله این یونسکو اگه نظامی را به نام ان دهات ثبت کنه اخه نمیگه یک بیت شعر ترکی نیست ان موقع اینها کشور نبودند اخه واقعا سر ثبت تار به نام اذربایجان من اشکم در امد میشه یک پست بگذارید معیارها رو بگیدکه چجوری اینها ثبت میشه ؟؟؟
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. راستش بحث من بحث ناسیونالیستی نیست. موضوع چیز دیگری است.
سلام استاد خسته نباشید
این روزها دارم درباره نتیجه برخورد سنت و مدرنیته بحث و نظرسنجی میکنم
دارم احساس مسولیت میکنم در قبال نسل اینده دارم از سنتها دفاع میکنم سنت هایی که بی صدا و مظلوم نابود میشن و فراموش سالها این موضوع دغدغه من بوده و هست….
وظیفه من نیست که در این باره بحث کنم
نابودی انها و بحث و گفتگو و تفکر در این باره هیچ سودی برای معاش و معاد من ندارد
اما وقتی میبینم در کشورم دانشگاه ها مراکز علمی دارند متون چندین ساله رو کپی و مرورو میکنند در دنیایی که داریم به سرعت پیشرفت میکنیم احساس وظیفه کردم در قبال تاریخ تمدن فرهتگ و کشورم
حالا با خواندن این نوشتار بیشتر احساس وظیفه میکنم
وقتی میبینم یک نویسنده برای پول حرف میزند نه فرهنگ
وقتی هیچ چیز سر جاییش نیست منی که درسم فقط مطالعه ازاد بوده باید خیلی در باره فرهنگ باشم و سنت و تمدن
اما میدانم که اویی که درسش فرهنگ و تمدن بوده امروز به فکر معاش است خویش است….
استاد خیلی ممنونم از شما که به شدت رنج میکشید و به شدت میخندید
نیچه در عنوان اخرین کتابش نوشته بود:این است انسان
اما نسلهای اینده درباره تاریخ خود خواهند پرسید: ایا این است انسان؟———————————————–
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. بهزاد، بهزاد، بهزاد، …
فقط میتونم بگم سخت غمگین شدم
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
cheghadr khube ke bedune sansur zendegi konim bedune neghab ,man daram tamrin mikonam. Az shoma ham yad migiram.
…………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. امیدوارم هم شما و هم بقیه بتونیم از پس این کار بربیاییم.
سلام-پس بگو چیکارکنیم؟یا چیکارکنیم برات بهتره؟یه جوون هم سن وسال همه ماها انگار دور ازجون داره ریز ریز داره اب میشه ومن وماها فقط میاییم صبح به صبح یه کامنت میذاریمو تا فردا یا علی!
حرف بزن پسر 🙁
قربانت مریم
…………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. من که همش دارم حرف می زنم. اگر می تونید برید برای همایش اسپانسر بگیرید. می تونید؟
با سلام واحترام
اقایون و خانمهای تور لیدر دست بکنین تو جیب مبارکتون و یک کم از اون بولهایی رو که از چابیدن مسافرها و کلاه سر گذاشتن اونها در میارین خرج این همایش کنین..شما فکر میکنین فقط خودتون هستید که عصبانی میشید؟…………………
با سلام واحترام
اقایون و خانمهای تور لیدر دست بکنین تو جیب مبارکتون و یک کم از اون بولهایی رو که از چابیدن مسافرها و کلاه گذاشتن سر اونها در میارین خئج این همایش کنین….شما فکر میکنین فقط خودتون عصبانی میشوید………………………………………
……………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. دوست محترم، این همایش فقط متعلق به راهنمایان گردشگری نیست. از طرفی بنده به عنوان یکی از همانهایی که مسافران را می چاپن و کلاه سرشون می ذارن دست کردم تو جیبم. گناهمون بخشیده شد؟
چقدر خوشحال شدم که حالتون بهتر شد. خدا قوت واقعا براتون دعا میکنم بدونین دنیا همیشه اینطوری نمیمونه ……
به قول حافظ: دور گردون گر دوروزی بر مراد ما نرفت……عاقبت یکسان نباشد حال دوران غم مخور
……………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
سلام-مریم هستم همراهتونو برام بنویسید لطفا الان منتظرم
قربانت مریم
……………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. باشه.
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول آن های هوی و نعره مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست
درود بر تو آرش.
……………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. ارادتمندم.
با سلام
تاثر برانگیزه . ولی بدونین این نوشته ها دلگرمی برای خیلی هاست . حداقل می تونم بگم شما تلاشتون رو می کنین و این خودش در شرایطی که خیلی ها به صفر رسیده اند معنی بی نهایت رو میده .
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس.
هر دو نوشته رو خوندم.
با بغض و مشکلاتی که نه تنها حل نمی شن بلکه روز به روز بزرگتر هم میشن.
فقط این شعر سایه توی مغزم می پیچه و امیدوارم همه مون ببینیم اون روز رو !
میبینم
آن شکفتنِ شادی را
پروازِ بلندِ آدمیزادی را
آن جشنِ بزرگِ روزِ آزادی را.
کیوان
خندان به سایه می‌گوید:
دیدی؟
به تو می‌گفتم!
آری.
تو همیشه راست می‌گفتی.
میبینم.
میبینم.
…………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس.