واژهشناسی:
ایرانزار: وقتی میگوییم گلزار، لالهزار یا سبزهزار، منظور وسعتی است که پر از گل، لاله و سبزه است. بنابراین منظور از ایرانزار، منطقهای است که ایران است. پر از ایران است. تفکر ایرانی در آنجا نمود دارد.
زارِ ایران: یعنی بیماری ایران. منظورم از “زار” در اینجا همان بیماری است که “اهل هوا” گرفتارش میشوند. اعتقاد بر این است که “زار” مثل جن وارد بدن شخص مبتلا میشود. طریقه درمان هم این است که باید این جن را از تن بیمار بیرون کرد. اصطلاحا باید “زار” را “زیر” کرد.
ایرانِ زار: منظور ایرانِ نالان، ایرانِ گریان و ایرانِ اندوهگین است.
حالا که با ماهیت عنوان این نوشتار آشنا شدید، شما را به ایجاد دو تصویر زیر در ذهنتان دعوت میکنم:
۱- مجلسی ترتیب داده میشود. زنان و مردانی به آن مجلس دعوت میشوند. همه اهل هوا هستند. نذر و نیاز و خون قربانی از دیگر ملزومات این مجلس هستند. بابا زار یا ماما زار در صدر مجلس قرار میگیرد و “دهل” میزند. دیگرانی هم “دهل”های دیگر میزنند. موضوع قابل توجه نشسته رقصیدن حضاری است که امید دارند مبتلا از این بیماری خلاص شود.
فکر کنید این مراسم برای “ایرانزار” برپا شده باشد، حضار امید دارند که “زارِ ایران” را به “زیر” بکشند.
۲- یک کنسرت موسیقی را در نظر بگیرید که در ایران برگزار میشود. جمعی از مردم در سالن حضور دارند. خوانندهای میخواند و دیگرانی هم مینوازند. احساساتی در مردم ایجاد میشود اما نهایتا میتوانند همانطور که نشستهاند خودشان را تکانی بدهند. نشسته میرقصند. همین.
این حضار بخشی از مردم “ایرانزار” هستند که امید دارند از “ایرانِ زار” خلاص شوند. نمیخواهند گریان باشند. طالب شادی هستند.
دو صحنهی فوق را با هم قیاس کنید. آیا شبیه هم نیستند؟
شاید شما نتیجههایی از این متن بگیرید، بگیرید. اما یک موضوع یادتان نرود:
در ایرانزار، زارِ ایرانِ زار بسیار است. گفته میشود بیش از ۷۲ نوع زار وجود دارد. انگار همهی انواع زار، ایرانزار را فراگرفته.
شاید هر یک از این ۷۲ نوع زار، هر یک از این ۷۲ نوع جن، از همان وقتی وارد ایرانزار شدند که پیشینیان ما برای کاخ آپادانا ۷۲ ستون تعبیه کردند. چه کسی میداند، شاید بر هر ستونی، جنی نشسته بود. حالا ستونهای آپادانا خیلیهایشان افتادهاند، اما ستونهای آپاداناهای دیگر هنوز برپا میشوند.
زارِ ایرانزار شاید این باشد که بابا زار و ماما زار، خودشان “اهل هوا” هستند، “اهل عشق” نیستند. در مراسم زار، فقط آنهایی “اهل عشق” هستند که “اهل هوا” نیستند.
در مراسم “زار” بیمار باید خون بنوشد. این جن درون بیمار است که خون میخواهد.
خون. خون. خون.
یاد ستونهای آپادانا افتادم.
یک نکتهی دیگر:
اگر در مجلس زار بیمار درمان نشود، اگر تلاشها به نتیجه نرسد، بیمار را به حال خود رها میکنند. تنهایش میگذارند. او را از دِه بیرون میرانند. نام این بیمار را میگذارند “تَهرن”.
یاد “تهران” افتادم که قلب “ایرانزار” است.
خلاصه اینکه:
نشسته هم که شده برقصید. شاید خلاص شدیم. شاید.
شاید به این ترتیب روزی “ایرانزار”، “ایران زار” بشود. این “ایران زار” با “ایرانزار” فرق دارد.
“ایران زار” مثل “بابا زار” و “ماما زار” است. یعنی شاید خودش بشود چیزی که زارها را مداوا میکند. یعنی معنی عوض میکند. البته این “ایران زار” نباید دیگر اهل هوا باشد.
باید معنی عوض کند.
…………………………………………………..
پینوشت: و اگر من مستندساز بودم….
دیدگاهها
سلام. خیلی جالبه چون همین امروز یک نفر این موضوع زار رو به من پیشنهاد کرد برای پایان نامه. چقدر اطلاعات مکتوب در اینباره وجود داره؟
با تشکر.
…………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. فرشته عزیز، چیزی که من گفتم فقط یک بررسی جامعه شناختی در حد و اندازه های نوشته های همین سایت بود، نه بررسی مراسم زار. اما برای اطلاع شما باید بگم که کتاب اهل هوا، اثر غلامحسین ساعدی و برخی فیلم ها و کتاب ها در این زمینه وجود داره. ضمنا این مراسم در جنوب ایران و برخی از کشورهای عربی و آفریقایی هنوز رواج داره.
مستندش چند دقیقه ای یا چند ساعتی بود الان؟
میخوام بعنوان یه زارِ ایران تو ایران زارِ ایرانِ زار قوه تخیل خودمو محک بزنم.
چه خوب میشه اگه مستند ساز بشید.
…………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. وقتی مسوولیت انجمن صنفی رو واگذار کنم، وقتی دیگه برای برگزاری همایش ها و جشنواره ها وقت نزارم و وقتی یک کمی پول گیر بیارم، دوربین می خرم و می رم سفر و فیلمبرداری. این چیزیه که از سال بعد دنبالش خواهم بود. باز روز از نو، روزی از نو.
سلام
خیلی برام جالب بود
حتما باید اهل هوا رو بخونم…
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. موفق باشید.
قربان قلمت که اشک مى گرید نه جوهر. ایکاش جرعت و توان أن را داشتم که زره اى از کوه غمت را بردارم.
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. قربانت. اما من این روزها غمگین نیستم. با این حال، سپاس.
با سلام
رفتید پیدا کردید خریدید خواندید ؟ آفرین بر شما
اولین جمله نتیجه تان هم جالب بود و قابل تامل. اما یک نکته : همانطور که نوشتید زار “مثل” جن است ولی جن نیست و چنانچه می دانید یکی از بخشهای این مراسم خارج کردن جن و بعدبه زیر آوردن زار است…
و چقدر این موضوع جای کار دارد…..
موفق باشید
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. فائقه عزیز، متاسفانه وقت نکردم به اون آدرسی که دادی برم و کتاب رو بخرم. راستش همه ی کتاب رو هم نخوندم. اما اگر بدونی، من یک مدتی در زمینه میراث معنو ی و معرفی اون به مردم کار می کردم تا توی روزنامه ها و مجلات راهش رو پیدا کنه. اون زمان رسم گواتی چابهار و زار بندر لنگه رو مطالعه کرده بودم که البته بخش هایی از تحقیق دکتر ساعدی هم توش بود.
ضمنا این نوشته تمرکزش بر روی مراسم زار نیست، فقط می خواد از اون یک استفاده جامعه شناسی بکنه.
البته با تو خیلی موافقم که این مراسم خیلی خیلی جای کار داره. تازگی ها آقای درویشی هم رفته بود قشم تا در این مراسم شرکت کنه و بر روی موسیقی اونها کار کنه.
کتاب رو می خرم و می خونم.
به امید دیدار.
راستی امروز سالگرد طاهره است.شاید سالگرد وصال…شاید
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. چه جالب. چه جالب. می دونی، انگیزه دوربین به دست گرفتن و نشان دادن چنین حس هایی داره دیوونه می کنه منو. باید زود دست به کار بشم.
میشه از حالا به عنوان دستیار وارد تیم شما شد؟ (کاملا جدی)
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. بسیار باعث افتخار بنده خواهد بود.
درود
ایران زار ؟ وای خدای من سرزمین آریایی من ایران باستان من پر از جشن های بزرگی بود … نیاکان من شاد زیستند و شاد مردند و ما چقدر زاریم ….
و من در جستجوی زنی شبیه خودم
به شب می رسم
که هم نام ام
و کمی دورتر …
روزهایم را پس می گیرم از حروف کهنه ی شناسنامه ام
و گریه هایی که باد
از پیراهن ام
برف ها که آب شد
سهم چشم هایم را
از رودخانه بر می دارم !
( لیلا کیانی کیا )
شاید ربطی هم نداشت اما دل ام خیلی گرفته ……
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. زیبا بود. زیبا بود.
سلام.
بسیار جالب و تامل برانگیز.
پیشنهاد نشسته رقصیدن هم فوق العاده بود اگه همت کنیم و زار نزنیم…
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. تمرکز این نوشتار همون نشسته رقصیدنه.
جالب بود
مرسی
……………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. قابلی نداره.
سلام آرش
تصاویری که گفتی رو تو ذهن مجسم کردم
دردم گرفت…
……………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. دنبال درمانش هم هستی؟
منم اینو بهش اضافه کردم
با تلاش بابازار و مامازار و ایران زار، باد هویت و اسم خودش رو فاش کرده، اما کسی نمیشنوه! اینقدر که همه مسخ شدن
همه خواسته های باد برآورده شده، اما باد زیر نمیشه و مرکب رو رها نمیکنه. مثل اینکه باد رو دوست داره
……………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. شاید.
سلام ،
خیلی جالب بود ، من تا حالا راجع به این موضوع مطلبی نشنیده بودم ، اما اینکه “در مراسم “زار” بیمار باید خون بنوشد. این جن درون بیمار است که خون میخواهد.خون. خون. خون” تصورش یه کم ترسناکه .
خیلی ممنون از شما.
…………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
سلام استاد
جواب سوالمو نگرفتم .
ولی یادت گرفتم جواب خیلی سوالا در نفهمیدنشه
یاد گرفتم باید از کنار بعضی سوالا بی اعتنا گذشت. درد بزرگیه ولی واقعیته
یاد گرفتم فرار از بعضی چیزها خجالت آوره اما لازمه.
و یاد گرفتم زندگی کردن گاها ننگ بزرگیه.
همین.
…………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. امیدوارم از بنده ناراحت نشده باشی.
سلام
جمعه شب کتاب رو تموم کردم. برای همین تونستم این مطلب رو خوب درک کنم.
واژه شناسی معرکه ست.
برای خوندن کتاب، سپاس، سپاس، سپاس از شما.
…………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. خوشحالم.
سلام جالب بود.مطلب جدید آموزنده ای بود.تشکر
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خوشحالم.
سلام ارش جان جالب بود خیلی
پی پینوشت:
من هستم… موضوع بدین.. کار میکنیم
پیشنهاد از من.. تماس از شما 🙂
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. مخلصیم قربان.
نوشته شما را چندین بار خواندم ، بسیار بسیار زیبا بود، تشبیهاتتون فوق العاده بود.
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خوشحالم.
و شما اگر مستند ساز شوید، مستند ساز خاص خواهید شد که درک فیلمهایش برای هر کس مقدور نخواهد بود و نیاز به فکری باز دارد و شناخت قبلی در مورد شما و ایده ها و افکارتان
………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. شما لطف داری برادر.
نمی دانم در شماره ۹ مجله سرزمین من گزارشی را که آقای سعید بی نیاز از یک مراسم زار واقعی نوشته اند را خوانده اید یا نه؟ جالب است…
………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. نخوندم. باید بخونم.
با سلام، من چند سال است که روی زار تحقیق می کنم و نتایج این پژوهش ها را در کتاب \”زار در ایران و کشورهای دیگر\” منتشر کرده ام. همچنین مقالات متعددی در \”نجوای فرهنگ\” (نگاهی به اعتقادات و مراسم زار در میان ساکنین سواحل جنوب غربی ایران) و \”ماما صفیه و بادهای کافر\” در جدید آنلاین و دانشنامه ایرانیکا و … ارایه کرده ام. این مطالب نتیجه کار میدانی من در ایران و تحقیق در منابع گوناگون در کشورهای دیگر است. امیدوارم مورد استفاده علاقمندان قرار بگیرند.
با احترام
ماریا صبای مقدم
…………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. ماریا جان بسیار خوشحالم از آشنایی با شما. همچنین علاقمندم تا کتاب شما را داشته باشم. لطفا بنده را برای خرید این کتاب راهنمایی بفرمایید. سپاس فراوان.
با سلام و تشکر از توجه شما. من در حال حاضر در ایران نیستم، وگرنه با کمال میل کتاب زار در ایران و کشورهای دیگر را برایتان می فرستادم. اما در حال حاضر می توانید از انتشارات نغمه زندگی در تهران (۰۲۱۸۸۷۵۲۱۲۱) تهیه کنید.
با احترام
ماریا صبای مقدم
……………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از توجه و محبت شما.
سلام این روزا یه نمایشی در سالن چهارسوی تئاتر شهر اجرا میشه که موضوعش همینه ، بنام «راکب» تا۲۵ اردیبشت ۹۲ اجراداره خیلی جالبه حتما ببینید.
…………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپسا از اطلاع رسانی.
خیلی واسم این نوشته ها جالبا – اخه اون شکلی که نوشتی نیست آقای نویسنده
من خودم اهل زارم – یعنی در خودم زار دارم به قول معروف اهل هوا
چیزای که شما نوشتید با چیزای که من دیدم زمین تا اسمان فرق دارد دادا
ولی واسه کسی که اشنایی نداره خوبه
ولی واسه من که خودم زار دارم نه داداش- سعی کنید حقیقتو بنویسید
……………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. متاسفانه شما آنقدر در زار بودن خودتان غرق هستید که منظور بنده را از این نوشتار درک نکردید.
(بکوب بر گرده زار)
زار در زبان فارسی به معنی حالت آشفته و نزار و خراب است، اما به صورت اصطلاحی نام یکی از موجودات تخیلی در جنوب ایران و کرانههای خلیج فارس است. ریشه افسانههای پیرامون زار از قارهٔ آفریقا ست.
برگزارگنندگان مراسم زار با نواختن طبلها، دهلها و یا دمامهایشان، افراد را به یک شوریدگی جذبهگونه دچار میسازند.جالب است بدانید زار در شخصی بروز میکند که در ان جن باشد در غیر اینصورت اصلا زار رخ نخواهد داد.در کل زار شاید در موقع خوشحالی یا غم و گریه بروز کندولی در بسیاری موارد هنگام نواختن نی انبان(هبان)رخ میدهد چون می گویند نی انبان ساز شیطانی یا بهتر بگویم جنی است و این حرف ثابت شده است.زار حالتی است که شخص از خود بی خود شود و حرکاتی انجام دهد که در حالت عادی اصلا بروز نمیکند این حرکات از کوبیدن سر به زمین تا خندیدن زیاد و یا دنبال مردم کردن هم میشود.علت بروز چنین حالاتی بسته به اینکه جن موجود در شخص چه دینی داشته باشد متفات است چون که جنیان در پاسخ به کار ادمی واکنش نشان میدهند و اینکه باید قبول کنم جن وجود دارد و از ترس جن های دیگر و یا اسیب رساندن به ادمی وارد او میشود.برای مهار کردن زار نواختن اهنگی خاص با ن انبان شخص اوم شده و به حالت طبیعی بر میگردد.برای رها شدن از جن موجود در شخص باید پیش ادم های دینی بروند و کار خار کردن جن را بلد هستند.
موسیقی زار مربوط به مردمی است که در حا شیه ی خلیج فارس زندگی می کنند و در اصل از سواحل شرقی آفریقا به ایران آمده اند .این گروه معتقدند که برخی ،توسط نیرو های نا مرئی که به عنوان باد
شناخته شده تسخیر می شوند.این باد ها شخصیت های گو ناگونی دارند، و بیماری وافسردگی و روان پریشی شخص تسخیر شده را موجب می شوند.اما در مان امکان پذیر است .نخست وقتی بابا یا ماما احتمال بدهد که شخص ، مبتلا ی یکی از زارها شده ، او را مدت هفت روز در حچاب و دور از چشم دیگران نگه می دارند و در طول این چند روز با داروهای ویژه و رو غن های ما لیدنی ،تحت نظر قرار می گیرد. سپس اهل محل توسط یک خیز رانی (کسی که ایفاگر یکی از نقش های مراسم درمان است و چوب ویژه خیز ران در دست دارد)،خبر دار می شوند.
مراسمی به پا می شود که مخارج آن توسط بیمار تقبل می شود.از بعد ورود بیمار تا پایان ،کل مراسم توسط بابا یا ما ما هدایت می شود که کار آنها و شگرد های آن ها اکنون نوعی جادوی پزشکی تلقی میشود.اما مهمتر شاید آوازی است که می خوانند و سازهایی است که نواخته می شود ،چون این باد ها با موسیقی به مهر می آیند و بابا و ماما به تدریج به هویت باد پی می برند و باد نام خود را فاش می کند.مراحل بعدی درمان از این پس امکان پذیر می شود.در صورتی که خواسته های باد بر آورده شود ،باد “زیر شده” و بیمار را آزار نخواهد داد اما “مرکب”خود را کاملا رها نمیکند و کسانی که گرفتار این باده ها شده باشند در سواحل جنوب به “اهل هوا” شناخته می شوند.
نحوه ی برگزاری مراسم و نقش موسیقی
بعد از ختم دوره ی حجاب ، صبح روز بعد بدن مریض را خوب تمیز می کنند و خاک هفت راه را با هفت برگ هفت گیاه بی خار مخلوط کرده همراه ( گره کو ) به تن وی می مالند .وپیش از این که مراسم رسمی ( زاران ) اجرا شود ، جنی را که باد زار را وارد بدن شخص کرده بیرون می کنند. برای بیرون کردن جن ، شخص مبتلا را می خوابانند ، انگشتان شست پاهایش را با موی بز به هم می بندند ، مقداری سیفه ( روغن ماهی ) هم زیر دماغ مبتلای زار کشیده و چند رشته موی بز هم آتش زده زیر بینی وی می گیرند و بعد بابا با خیزران جن را تهدید می کند که از بدن وی خارج شود و با ضربه هایی که به تن بیمار می زند ،جن با جیغ و داد وناراحتی زیاد ، مرکبش را رها کرده فرار می کند . بعد از فرار جن تنها باد زار در کله ی بیمار است و برای تشکیل مجلس بازی ، روز پیش ، زنی که خود از (اهل هوا ) است ، خیزران به دست راه می افتد و تک تک درها را می زند و اهل هوا را برای بازی دعوت می کند . این زن را (خیز رانی ) می گویند وبیشتر دعوت شدگان (دختران هوا ) هستند . دختران یا زنان جوان و بالغی که صدای خوش دارند و خوب آواز می خوانند و حرکاتشان نرم است و مجلس بازی را رنگ می دهند . دختران هوا در تمام مجالس اهل هوا جمع می شوند و همراه مردها دم می گیرند و بازی می کنند .به هر صورت مجلس زار چنین تشکیل می شود که بابا یا ماما ی زار با دهل های مخصوصش در صدر مجلس قرار می گیرد . در وسط بساط (مودندو ) را روی سه پایه ای می گذارند . (مودندو ) بزرگترین دهل اهل هوا ست و بابا یا کسی که قرار است مودندو را بزند همیشه روی چارپایه ای عقب دهل می نشیند . کنار دهل مودندو یک دهل برگ دو سر معمولی ( دهل گپ ) می گذارند و کنار آن دهل دیگری به نام (کسر) همه ی این دهل ها در یک ردیف باشند .مودندو را اغلب خود بابا می زند و دهل های دیگر کسان دیگر . جلو مودندو همیشه سینی نقره یا ورشویی می گذارند که توی آن (گشته سوز ) و (کندرروک درمانی ) را در ظرف مخصوصش ریخته اند . درآغاز مجلس در ( گشته سوز ) آتش می ریزند و مقداری کوندروک درمانی را توی آتش دود می کنند . بابا اول موندو و بعد گپ دهل و بالاخره کسر را دود می دهد و بعد تنگ شان را می گیرد و سرجایشان می گذارد. قبل از شروع مجلس سفره ی مفصلی پهن کرده اند که در این سفره همه چیز موجود است.
از انواع غذا ها گرفته تا گیاهان معطر و انواع ریاحین جنوب و میوه ی ( کنار ) خرما گوشت و خونی که برای مبتلا ی زار سر سفره لازم است خون سر سفره ، خون قربانی زار است ،و این قربانی معمولا یک بز ( کَهَر ) است که در همان مجلس سرش را بریده خونش را درون طشتی سر سفره گذاشته اند . معمولا تا باد خون نخورد به حرف در نمی اید .بنابر برای این که خوب فهمیده شود باد چه می خواهد ، لازم است شخص مبتلا خون بخورد ریال خون خوردن نشانه ی شدت و وابستگی شخص مبتلاست به اهل هوا . اعتبار و مقام هر بابا یا ماما به تعداد خون هایی که خورده است بستگی کامل دارد .مثلا می گویند فلان بابا سه خون خورده است و به همان ماما پنج خون .به هر حال بابا یا ماما با تکان دادن خیزرانی که به دست دارد مجلس بازی را شروع میکند .خود بابا سر وقت یکی از دهل ها و اغلب سر وقت مودندو می رود وشروع می کند به کوبیدن و شعر خواندن و غنی کردن مجلس که گرم شد دیگران هم همراه آواز بابا دم می گیرند. آواز و اشعار (زاران ) در سواحل آفریقا همه به زبان سواحلی است . ولی در ایران بیشتر اشعار را به زبان عربی می خوانند که بعد از چند بیت تبدیل به اشعار نامفهوم سواحلی می شود . ولی کمتر کسی معنی این اشعار را می فهمد ،نه سیاها و نه حتی خود بابا یا ماما. ولی با وجود این همه ، ساعت ها می توانند به زبان ناآشنا ی سواحلی غنی بکنند. در شعر زیر بعد از سه چهاربیت عربی ،اشعار به سواحلی تبدیل می شود : کل زار وفو/ و انا ما وفونی / شیخ شنگر رضو/ وانا ما رضونی / وزفنا وزفش نایی /دوئی وانت دوئی ……. در مجلس زار زن ومرد با هم جمع می شوند و کنا ر هم می نشینند . بازی معمولا چندین شبانه روز طول می کشد. مخصوصآ در مجلسی که اول بار برای شخص مبتلا ترتیب داده شده است . زیرا تا باد از کله ی شخص مبتلا پائین بیاید وو زیر بشود چندین شبانه طول می کشد .حتی دیده شده که بعد از هفت روز گوبیدن و آواز زار یکی پایین می آید و تکان می خورد . به هر صورت در تمام مدت شبانه روز هیچ کس از مجلس بازی دور نمی شود و آن هایی که خسته شده اند ، روز را در همان جا به خواب می روند وسیاهی شب پیدا نشده دوباره شروع به کوبیدن می کنند. به هر صورت ابتدا شخص مبتلا شروع به لرزیدن می کند و به تدریج تکان ها زیادتر می شده ، از شانه ها به تمام بدن سرایت می کند و بازی وقتی به اوج می رسد که کله ی شخص مبتلا کاملآ پایین آمده و در ضمن تکان ها ی شدید از ظرف خونی که در برابرش هست خون بخورد.
در این موقع صدای دهل ها بیشتر اوج گرفته و آواز ها بلند تر می شود . درچنیین مرحله ای علاوه بر شحص مبتلا ، زار داخل کله ی عده ی زیادی هم طلوع می کند و همه در حال سر جنباندن از خود بی خود شده و غعش می کنند.آهنگ مخصوصی لازم است تا زار زیر بشود . بنابراین به تعداد زارها و بلکه بیشتر ،وزن وآهنگ بازی تغییر می کند .وزن آهنگ ها را دهل کسر عوض می کند موندو و دهل گپ تنها سرعت وزن را معین می کنند و اغلب با هم یکنواخت کوبیده می شوند . تنها کسر است که با تغییر ضربه ها وزن را عوض می کند . بنابراین نوازنده ی کسر باید مهارت زیادی داشته باشد . به هر صورت در برابر یکی از این آهنگ هاست که زار شخص مبتلا تکان خورده ، حرکت کرده ، پائین می آید . شخص حال خود رانمی فهمد .در این میان بابا می تواند با زار صحبت بکند . بابا همیشه از زار می پرسد که اهل کجاست و اسمش چی هست .برای چه مرد یا زن بدبخت را اسیر کرده ،آخر او بیچاره است ، فقیر و زحمتکش است .ماهیگیر ،جاشو ، غواص یا گداست .زار به زبان خودش جواب می دهد که اهل کجاست و اسمش چی هست و آن مرد یا زن را بخاطر فلان یا بهمان کار،مرکب خود ساخته ،البته تمام این حرفها با صدای تغییر یافته ای از دهان مریض خارج می شود. ولی به زبان اصلی خود زار ،عربی ،هندی یا سواحلی ، در حالی که ممکن است مرکب او به زبان هندی یا سواحلی ،به ظاهر آشنا نباشد. بعد بابا یا ماما از زار می خواهد که مرکب خود را آزاد بکند . زار جواب می دهد که این کار آسان نیست و برای این که مرکب خود را راحت بگذارد ، سفره لازم دارد. خیزران و خلخال و پیراهن تمیز می خواهد .توفع همه ی زارها یکسان نیست . بعضی ها همچون (متوری ) پر توقعند و همه را طلا می خواهند و بعضی ها کم توقعند ویک خیزران کوچک چند بندی برایشان کافی است ،مثل (بو مَریم) به هر حال بعد از تشکیل مجلس بازی و زیرکردن زار و راضی کردن او ،زار دیگر موذی نیست.اگر چه مبتلای زار از آن حال اول رهایی یافته ،اما برای همیشه همان بد توی کله اش بافی می ماند. دروهله ی اول ، قبل از پهن کردن سفره و کوبیدن و بازی کردن زار ،باد ناصاف و وحشی ای بود و مرکب خود را اذیت می کرد. اما بعد از شنیدن شعر و صدای دهل ،دیدن سفره و خوردن خون ، زار……
………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از ارائه اطلاعات.
همین طور که نشسته می رقصم، به فکر فرو می رم و به نقطه ایی خیره میشم…..این نوشته رو داریم مستند زندگی می کنیم!
عجب نوشته ی خوبی بود استاد.
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.