از قول پرتو

“پرتو حسنی زاده” برایم ایمیل زد و نوشت:

“دکتر ستوده مراسم و جمعیت را خیلی دوست داشت. نمایشگاه عکس و کتابهایش را که دید خوشحال شد. وقتی سوار ماشین شد که برگردد ازشون پرسیدم چطور بود، گفت: چنین غوغایی ندیده بودم!”

دیدگاه‌ها

  1. سامين

    جاتون خیلـــــــــــــــی خالی بود
    کلی یادتون کردیم!!!
    عالی بــــــــــود!
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از محبت شما. موفق باشید.

  2. سعید

    عالی بوووود 🙂
    پاینده باشید …
    ………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس. شما هم.

  3. مجتباگهستونی

    و شما مطمئن باشید که این غوغا در درون دیگران هم بوجود آمد. من از عکس هایی که در سایت گذاشتی کاملا این غوغا را درک کردم. زنده باد.
    ………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. به امید دیدار مجتبی گهستونی در برنامه های بسیار بعدی.

  4. فرشته

    واقعا همگی خسته نباشید.
    می‌دونم نبودن در مراسمی که انقدر براش زحمت کشیدی چقدر کلافه کننده بوده. ولی خوشحالم که همه چیز به خوبی پیش رفت. تبریک می‌گم.
    ……………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس فرشته عزیز.

  5. ♥☆ЯдНд☆♥

    سپاس از زحمات شما و دوستانتان که لبخند را به لب استاد نشاندید…
    ……………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. قربان شما.

  6. حساممیر

    آرش عزیز
    با خوندن این متن، لرزش قلبم رو احساس کردم. چه قدر خوب که دکتر ستوده از مراسم خوششون اومده. مرسی از تو و همه همراهانت که این کار با ارزش رو انجام دادین
    ……………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. قربان محبت شما.

  7. Masi

    عزیزم !!! چه تعبیر دلنشینی کردن …” چنین غوغایی ندیده بودم!”

    من اینجا خیلی خوشحال میشم که شما با قدردانی و فهمتون این همه آدم رو خوشحال کردین و بهشون امید و انگیزه و حس ِ دوست داشتنی بودن و مفید بودن دادین….زنده باشین آرش خان.
    ………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. بزرگوارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *