شاید تا قبل از این دورانی که در آنیم، هیچگاه کنجکاوی و حتی نیاز جامعهها نسبت به یکدیگر، تا به این اندازه نبوده است. به همین دلیل، موضوعاتی همچون گفتگوی تمدنها، صلح جهانی، حفظ محیط زیست و ثبت آثار میراث جهانی در راستای گرامیداشت حافظه و میراث بشری، به عنوان یک ضرورت در دنیای امروز مطرح میشوند.
در قرن بیستم، بشر دو بار جنگهای خونین جهانی را تجربه کرد و با آثار مخرب و خانمانسوز آنها مواجه شد. پس از آن بود که مردم دنیا فهمیدند یکی از علتهای اصلی این جنگها از عدم شناخت از یکدیگر ریشه میگیرد. بیدلیل نیست که اندیشه پدید آوردن یک مجمع بینالمللی برای حفظ آثار تاریخی کشورها پس از جنگ جهانی اول به وجود آمد و رشد سریع جهانگردی را در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم شاهد هستیم.
با تاسیس سازمان ملل و ظهور کشورهای استقلال یافته و به یمن فعالیت یونسکو بود که مفهوم میراث فرهنگی جامعه انسانی به منزله تجلی شأن برابر تمامی فرهنگها، سر بر آورد. و این است که امروزه مردم جهان نسبت به شیوههای زندگی و سنتهای مردمان سرزمینهای دوردست و آثار هنری و صنایع دستی ملتهایی که تا پیش از این حتی نامشان را نشنیده بودند، کنجکاوند. از سوی دیگر هر کسی آرزو دارد که یادمانهای باشکوه را در هر جای دنیا که باشند بشناسد و آنها را در صورت امکان از نزدیک بیبند. این کنجکاوی و این خواسته، نعمت بیدریغی است که نصیب جهانگردی شد، نعمتی که هم گردشگران و هم گردشگری از آن نصیب میبرند.
ثبت آثار میراث جهانی و یا حتی ثبت آثار ملی یک واقعیت به همراه دارد. اینکه قرار است کشورها و ملتها به اموال فرهنگی و طبیعیاشان توجه داشته باشند و نسبت به آنها آگاهی یابند. در این فرایند، جایگاه میراث طبیعی و فرهنگی در جامعه مذکور دگرگون میشود و حتی میتوانیم بگوییم که یک نوع قداست دنیوی را برای مردم آن جامعه تداعی میکند.
هنگامی که مفاهیم میراث طبیعی و میراث فرهنگی در جامعهای مطرح و آهسته آهسته فراگیر میشوند، نیاز به سرمایه گذاریهای روانشناختی و مالی دارند تا از این گذر حساس “از آگاهی تاریخی صرف تا شناخت اجتماعی کاربردی” به سلامت و با نتیجهای مفید متناسب با جامعه، عبور کنند.
از آنجا که یکی از جاذبههای گردشگری و جهانگردی، دیدار و شناخت یادمانهای تاریخی و طبیعی بیبدیلی است که هر کشوری نمونهای از آنها را در خود دارد، میبایستی رابطه میان گردشگری و میراث جهانی را تعریف و اثرات آنها بر یکدیگر را، ارزیابی کرد.
از یک طرف باید بتوان جهانگردان را به دیدار از آثار میراث جهانی که افتخار ملتها و فرهنگها هستند، دعوت و تشویق کرد و از طرفی چنان از آنها نگهداری کرد که حداقل کماکان در فهرست آثار میراث جهانی باقی بمانند.
گزارشها حاکی از آن است که بسیاری از جایگاههای میراث جهانی در نتیجه مشکلات ناشی از هجوم شمار کثیری از جهانگردان تهدید میشوند. بنابراین وجود یک نظام پیگیری و نظارت منظم برای بررسی برنامههای حفظ و نگهداری، علاوه بر نظارت یونسکو احساس میشود.
هنگامی که اثری، چه طبیعی و چه تاریخی در فهرست میراث جهانی ثبت میشود از اعتبار جدیدی برخوردار میشود و نگاه و توجه جهانیان را به خود جلب میکند. و از طرفی مردم کشوری که یکی از این آثار را ثبت میکنند، فرصت مراقبت از بهترین اثر خود را به دست میآورند. بنابراین، ثبت یک اثر یعنی پذیرش یک مسئولیت. در واقع میتوان گفت که چنانکه شکوه یک اثر تاریخی، شکوه فرهنگ باستانی یک کشور را به نمایش میگذارد، چگونگی حفظ آن اثر نیز فرهنگ امروزه مردم آن کشور را برای مردم جهان، نمایان میسازد.
حفظ آثار میراث جهانی و جذب گردشگران، تواما با هم، مشکلات بسیاری بر سر راه مسئولان حفاظت قرار میدهد. چگونگی اقدام به حفاریهای بیشتر برای به دست آوردن اطلاعات وسیعتر، جلوگیری از دزدیها و قانون شکنیها، توسعه زیربناها، احداث بناهایی که برای جوابگویی به نیاز گردشگران لازمند و … از اینگونهاند.
با همه اینها، جالب این است که به نظر کارشناسان و بعد از بررسی همه راهها، نهایتا بهترین راه برای اجرای سیاست حفاظت مکانهای باستانی و حتی طبیعی، آگاه کردن مردم از وجود آنها و دعوت به بازدید است.
در اینجا بد نیست که اشارهای به ۹ اثر میراث جهانی در ایران و وضعیت گردشگری آنها داشته باشیم. این هشت اثر عبارتند از محوطههای تاریخی پاسارگاد، تخت جمشید، تخت سلیمان، بیستون، میدان نقش جهان، گنبد سلطانیه، ارگ بم، معبد چغازنبیل و آخرین اثر ثبت شده تا سال ۱۳۸۷ کلیسای تاتاووس به همراه کلیسای سنت استپانوس و چند محوطه دیگر است.
اگر توجه کنیم متوجه میشویم که در میان آثار ثبت شده در ایران، هم سایتی وجود دارد که کاملا در تعامل با مردم است و با زندگی روزمره آنها در ارتباط است(میدان نقش جهان)، و هم سایتی داریم که از شهر و مکان تجمع مردم دور است و کمتر کسی از مردم غیر گردشگر، در اطرافش دیده میشوند(معبد چغازنبیل). بقیه آثار، در نزدیکی محل زندگی و تردد مردم قرار دارند، ولی مردم با آنها تعامل ویژهای در رابطه با نیازهای زندگی روزمره ندارند و تنها یک شاهکار هنری و تاریخی و یک سایت گردشگری به شمار میروند.
بد نیست بدانیم که آثار ثبت شده ایرانی در فهرست میراث جهانی، ۲۸۰۰ سال از تاریخ این سرزمین را به نمایش میگذارند.
از طرف دیگر، بیش از نیمی از این آثار، مکانهای مقدس با ارزشهای تقدیس شده هستند که هر کدام مربوط به دورهای خاص میشوند و روند مذهب و ارزشهای مذهبی را در جامعه ایرانی از دوران عیلامیان تا دوران صفویه به نمایش میگذارند. شاید همین موضوع تقدس این مکانها باعث شده که تا به امروز باقی بمانند و برای ما یادگاری از گذشتهمان باشند.
حال اگر بخواهیم به میزان گردشگر در این سایتها توجه کنیم، خواهیم دید که میدان نقش جهان و تخت جمشید بیشتر از بقیه(به خاطر معروفیت بیشتر و نزدیکی به شهرهای بزرگ) و ارگ بم و معبد چغازنبیل کمتر از بقیه( به خاطر دوری این سایتها از مسیرهای گردشگری و شهرهای بزرگ) مورد بازدید قرار میگیرند.
ما با بیان این مطالب سعی داریم بگوییم که با ثبت یک اثر در فهرست میراث جهانی، میبایستی شاهد رشد قابل قبولی از حضور گردشگر در این سایتها باشیم. یا اینکه ثبت یک اثر جهانی، نه تنها برای مسئولان گردشگری و میراث فرهنگی موضوعی با اهمیت تلقی شود، بلکه باید در عامه مردم نیز ایجاد انگیزه نماید، انگیزهای برای بازدید از آن اثر به همراه احیای هویت ملی و فرهنگی.
نگارنده به عنوان راهنمای تورهای گردشگری، هرگز در میان گردشگران داخلی و با وجود همراهی بیش از ۲۰ تور ۴۰ نفره در هر سال، هرگز کسی را ندیدم که برای دیدار یک اثر از فهرست آثار میراث جهانی بیش از بقیه آثار، و تنها به صرف اینکه این اثر در فهرست ثبت شده است، انگیزه داشته باشد. در واقع کسانی که گردشگر داخلی محسوب میشوند و با تور سفر میکنند، نظر خاصی نسبت به آثار ثبت شده در فهرست میراث جهانی ندارند و آنها را به این دلیل خاص، نمیشناسند. تا جایی که بنده آگاهی دارم، این موضوع برای دفاتر خدمات مسافرتی و حتی بسیاری از راهنمایان تور هم، موضوع خیلی ویژهای نیست.
وقتی که اینگونه است، نباید انتظار داشته باشیم که تعداد گردشگران یک اثر میراث جهانی، در قبل و بعد از ثبت تغییری کرده باشد. اگر هم رشدی در بازدید از این سایتها باشد، به دلیل ثبت آن اثر نیست.
اما از آن طرف باید ببینیم که برای حفظ و احیای این آثار و ساخت زیربناهای گردشگری چه کارهایی انجام میشود. به غیر از میدان نقش جهان و تخت جمشید، بقیه آثار میراث جهانی در ایران زیرساخت مناسب برای اشاعه گردشگری ندارند. کمتر گردشگری بعد از دیدار از محوطه چغازنبیل، برای دیدار از غروب بسیار زیبای آن مکان و قدم زدن در اطراف، وقت میگذارد. زیرا برای رضایت گردشگر هیچ اقدامی انجام نشده است، هر چه هست، لطف طبیعت و گذشتگان است. در نزدیکی تخت سلیمان با آن همه زیبایی و ویژگی گردشگری، هیچ هتل مناسبی وجود ندارد. تنها هتلی که در حدود چهل کیلومتری تخت سلیمان دیده میشود، آنقدر مناسب نیست که گردشگران داخلی و خارجی را برای چند شب در خود نگاه دارد. برای بقیه سایتها هم میتوان مثالهای مشابه آورد.
از سوی دیگر آنچه که در آثار میراث جهانی قابل توجه است، این است که ثبت یک اثر پایان راه نیست، بلکه قدم اول است. ماندن در فهرست بسیار مهم است و نظارت پیوسته را میطلبد. اگر نخواهیم که نقد غیرمنصفانه داشته باشیم، باید تنها امیدوار باشیم که موضوعی همچون برج جهاننما و مشابه با آن تهدیدی برای آثار با ارزش میراث جهانیمان نباشند. آثاری که هنوز مردم آنها را نشناختهاند.
آرش نورآقایی
دیدگاهها
درود
اگر اشتباه نکنم ایران به لحاظ تعداد آثار ثبت شده جهانی در حال حاضر رتبه دهم رو داره و باعث تاسفه که میزان گردشگر ورودی ایران با این رتبه و البته به دلایلی که شما برشمردید بسیار کم هست. ایران تقریبا نصف آثار ثبت شده ایتالیا رو داره ولی تقریبا ۱/۱۲ ایتالیا گردشگر ورودی جذب کرده!
…………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. متاسفانه وضع خوب نیست.