چند دل‌نوشته

رد صلاحیت

تو رد شدی از آن

و چشم من ماند به آن

این راه بود که صلاحیت نداشت.

…………………………………………………………………

یک قواره درد

یاد باد روزگاری که

نوک انگشتانت جنس درد لطیف سینه‌ام را لمس می‌کرد

و هر شب می‌خرید این قواره را که یکپارچه سوخته بود.

…………………………………………………………………

برکت و فراوانی

مزرعۀ دلم را شخم بزن ای دوست،

ترسالی است.

سطح آب پشت سد چشمم بالاست.

دیدگاه‌ها

  1. سیما

    سه‌صد درود
    …………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. ارادت.

  2. لیلا

    سلام
    مانندخونریزی زخم عمیق شمشیر در قلب…
    بدنم جرعه جرعه روحش را خاک می کند….

    این برکت و فراوانی ات را قدر بدون که اگر سطح اب پشت سد چشمت خشک شود واویلا است و ناجور
    ………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. زنده باشی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *