آن وقتها که هنوز راهنما نشده بودم، به همین اندازه و شاید هم بیشتر سفر میکردم. چند عکس برای یادآوری آن روزگار تقدیم میکنم:
۱۲ سال پیش: در میان بچههای عراقی در شهر “موصل” و در نزدیکی مقبره “یونس پیغمبر” نشستهام و با هم خوشیم. آن روزها عراق درگیر جنگ بود. آمریکاییها همه جا بودند. صدام تازه سَقَط شده بود.
۱۴ سال پیش: در یکی از روزهای بهاری نه راه معمول، بلکه راه کوهستانی از “ایذه” به سمت “مسجد سلیمان” را انتخاب کردیم. روز عجیبی بود. مسیر در نهایت زیبایی و طبیعت در اوج سرکشی بود آن روز. ساعتی بعد از اینکه این عکس را گرفتیم، سیل آمد. به سختی به مقصد رسیدیم آن شب.
۱۴ سال پیش: از آن روزگار تا امروز به نمادهای قبرها علاقه دارم. اینجا خوزستان است، میان دو شیر سنگی ایستادهایم و گپ میزنیم.
۱۳ سال پیش: اولین سفر خارجیام است به دوبی، به همراه نزدیکترین دوست دوران زندگیام در آن روزها. به یاد او که چند سال پیش از دست دادمش. ما از ۶ سالگی با هم دوست بودیم. با هم درس خواندیم. با هم دانشگاه و یک رشته قبول شدیم. هر دو با هم از دانشگاه انصراف دادیم. با هم سربازیامان را خریدیم. با هم اولین سفر خارجی را رفتیم. با هم در یک شرکت کار کردیم. ولی او حالا دیگر نیست. هنوز خوابش را میبینم. یکی از روزهای پاییز بود که رفت.
۱۱ سال پیش: در این عکس با دوست سوئیسیام، “جکی” (آن مرد عینکی و کم مو) رفته بودیم بم. آنوقت ها ما در ایران زعفران میخریدم، “جکی” آنها را به سوئیس میبرُد. بچههای مدرسهای سوئیسی زعفرانها را میفروختند. بعد “جکی” و من سود زعفرانها و بقیه کمکهای مردمی سوئیس را میبردیم برای بمیها تا مدرسه بسازند.
دیدگاهها
جناب نوراقایی سلام. بنده از خوانندگان جدید سایت زیباتون هستم
من بسیار علاقمند به سفر به کشورهای حوزه بالکان مخصوصا رومانی و بلغارستان میباشم که ظاهرا سفر به اون دو تا برای ایرانیان راحتتره
شما برنامه ای برای سفر به این حوزه ندارید تا ما از تجربیات سفرتون بهره مند بشیم؟
بسیار ممنونم
…………………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از توجه و محبت شما. راستش هنوز که خیر، برنامه ای ندارم براشون.
سلام. عکسی که با بچههای عراقی گرفتید خیلی خوبه. کاری که برای بچههای بم کردید هم همینطور. تو روزهایی که برای بچهها کار میکردیم یکی (از بزرگان) به ما گفت ” تو این تیکه از دنیا کار کردن برای بچهها سرمایهگذاری پر خطریه” ما هم آنچنان برافروختیم که ایشون هم ترجیح داد با چهارتا جوون کمتجربه بحث نکنه. حالا اما میفهمم چی گفت. نیتش این نبود که ما رو منصرف کنه. فقط میخواست بدونیم داریم وارد چه وادی میشیم. این رو جنگ و خیلی چیزای دیگه که خاورمیانه رو نه در میانه بلکه به دور از هر امید و زندگی کرده به من یاد داد. پای خیلی از اون بچههای خندان، امروز به راههای صعبالعبور رسیده. شاید در میانه یکی از اون سیلابها گیر افتاده باشند، شاید هم از تباهی جستن ولی این راهها همچنان خنده این کودکان رو از وطن میگیرند…
بیا خیلی تلخش نکنیم. من مردم بیلبخند نیستم (حتی اگه غروب جمعه باشه) … تا کودکی هست، همچنان امید هست … امید ” تا جهان از این دست، بیرنگ و غمانگیز نماند. تا جهان از این دست، پلشت و نفرتخیز نماند.”
……………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از متن زیبایی که نوشتی و مطالبی که عنوان کردی.
سلام،
یادمه شبی که مطلب مرتبط با دوستتون و خوندم خیلی گریه کردم،
سوز دلتون کاملا مشهود بود و تا مغز استخون آدم نفوذ میکرد.
امشب که عکسشون و دیدم بیشتر ناراحت شدم. چیزی نمیتونم بگم جز اینکه عمیقا درکتون میکنم…
پیشنهاد میکنم هر وقت دلتون تنگ شد یه سر به پسرش بزنید، شاید دلتون کمی آروم بگیره…
……………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. بله، باید همین کار رو بکنم.
سلام استاد
این غم فراق دوست را من نیز تجربه کرده ام! بد دردی است! جانکاه، عمیق و استخوان سوز! در رثای دوست عزیزی که هنوز از پس سالیان جایش خالی و دردش در سینه است! فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت!
……………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. ما گاهی یادمون میرخ کجای دنیا ایستاده ایم.
نکن دیگه توام
دلم میگیره مطالب زیرخاکی میذاری
یکم ازون فلورانس خر مطلب بذار بخندیم .
ولی جدای از همه
چقدر آدم تو عمرش دچار تجربه های متفاوت میشه
میدونی من دوس دارم مث آدم حسابی ها حرف بزنم ها
ولی نمی دونم که اونا آدم حسابی ان یا خودم
و همینطور نمیدونم اون مدلی درست تره
یا مدل خودم
کلا جدی نگیر
من هرطور بخوام کامنت میذارم
؛)
……………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
سلام، آقا آرش، هیچ حسی بدتر از حس دلتنگی نیست، اینکه یاد کسی بیوفتی که از کنارت رفته، یاد خاطراتش، یاد بودنش، هنوز قابل هضم نیست این قضیه، باور کردنش محاله، واقعا سخته، سخت تر از اون، حسیه که توو دل آدمه و به هیچ عنوان نمی تونه بروزش بده.
……………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. حامد عزیزم،سعید بدجوری رفت. نباید اینطور میشد.
آرش وای از دست تو
نمی دانم از این خاطره بازی خوشحال شوم یا ناراحت
در هر حال سفر در زمان است این عکس های روزهای رفته
……………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. نه ناراحت، نه خوشحال. همینه دیگه دنیا.
درود استاد
بازهم از عکسهای دوران قدیم که به صورت حرفه ای سفر نمیکردید بگذارید بسیار جالب بود
پرسشی داشتم اینکه اینگونه حس دلتنگی که ما نسبت به خاطرات گذشته خود داریم در مردمان سرزمینهای غربی چگونه است
و اگر با ما فرقی داره
ایرانیانی که به سرزمینهای غربی مهاجرت کردند بیشتر همینگونه احساسات بر اونها غالبه یا با محیط خود رو تطبیق دادند.
روح دوستتون شاد
در این زمانه پلشت و در میان این مردم هزار رنگ
از دست دادن دوستی چنین هم ساز و هم آهنگ باریست که همیشه بر دل سنگینی میکنه
……………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. فکر کنم همه انسان ها دچار نوستالژی میشن، منتهی برخی بیشتر، برخی کمتر.
سپاس از محبت شما.
چقدر نوشتم و پاک کردم بهتر است در چند کلمه بگویم : عکسهایتان جالب بود
……………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. فقط یک کلمه، سپاس.
سلام
الان خوش تیپ تر شدیدها
شادباشید
……………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. لطف دارید.
سلام
برای شما ایمیل فرستادم
لطفا درصورتی که وقت داشتید مشاهده بفرمایید
……………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. همونجوری که به کامنت ها جواب میدم، به ایمیل ها هم جواب میدم. سپاس از شما.
…وای
عاااااشق اون پسر بچه های عراقی شدم (وتو که بزرگترینشون هستی)…چقدر شیرینه لبخند همتون….ازاون لحظه هایی است که باید عکس گرفت وقاب کرد ..وبه دیواردل زد…
…………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. جالب بود این جمه: باید عکس گرفت و قاب کرد و به دیوار دل زد.
درود بر آرش عزیز
فلاش بک زیبایی بود به گذشته! با کلی مفهوم از واقعیت های زندگی!
از اینکه میشه در طول ۱۳ سال این همه سفر رفت! از اینکه ممکنه آدم خیلی چیزها رو از دست بده! از اینکه آدم باید دنبال علایقش بره و … !
در هر حال برای سال های آینده بهترین ها رو برات آرزو می کنیم.
شادباشی
…………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از محبت و توجه و لطف شما. من هم برای شما ارزوی پیروزی و بهروزی دارم همیشه.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند
و ضربان قلبت را تندتر میکنند،
دوری کنی . . .،
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل یک بار در تمام زندگیت
ورای مصلحتاندیشی بروی . . .
–
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن !
پابلو نرودا
ترجمه ی احمد شاملو
…………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس.
گاهی
برای خودم سنگ
اما دلم
برای تو
همیشه تنگ می شود
…………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. جانا، رفیق خودم.
مرور خاطرات چه خوب و چه بد
کارشون اینه:
صفحه ایی که داری بهش نگاه می کنی (دفترچه، عکس ، اسکرین….) رو دیگه واضح نمیبینی!
بعدشم میبینی داری بینی تو بالا میکشی!
سر ریز می کنن آدمو …..
……………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.