پایان قصه

تا روزی که دو گونه می‌اندیشیدیم، ادامه دادیم.

امروز که دوگانه می‌اندیشیم، هر یک به راه خود می‌رویم.

دیدگاه‌ها

  1. mina

    سلام.
    راستش قضیه تربیت و ناخودآگاه قضیه پیچیده ای هست. شاید تربیت فرهنگی در طول نسلها بتواند بر روی ناخودآگاه اثر گذار باشد اما تربیت در سطح یک فرد یا گروهی از افراد با این امید که بتوان روی ناخودآگاهشان اثر گذاشت کلا نفهمیدن کل مقوله ناخودآگاه است. که البته این چیز عجیبی برای روانکاوی نیست. در کل فروید به نفهمیده شدن آن هم در ایران معروف است.می بینید بحث چیزی فراتر از ایده کشی یا این چیزهاست!

  2. mina

    بعدش هم بازی کردن با دوگونه و دوگانه نمی تونه دلیل خوبی یا حداقل کافی ای برای ادامه دادن یا ندادن باشه. در پایان قصه تون تجدیدنظر کنین یا حداقل توجیه بهتری بیارین! البته ببخشینا! جسارت نباشه!

  3. زهره

    کاش قصه ها به راحتی ای که گفتی با همین ۲ جمله تموم بشن . همیشه راحت زندگی کردی . خوش به حالت . بی قید . بی خیال .بی تعهد .نمیدونم من چرا اینجوری نشدم.شایدم نشم ؟؟؟

  4. *

    با سلام.
    این دو گانه گی، چند گانه گی یا تضادها، یکی از دلایل تنهاترشدن ما است. چون برامون قابل درک نیستند و دیگر اینکه نمی خواهیم خستۀ راه باشیم. و این میشه که آخر خیلی از داستانها به این جمله ختم میشه : نخود، نخود، هر که رود، خانۀ خود.
    با آرزوی سلامتی و موفقیت

  5. سیما سلمان‌زاده

    با خودمون بیگانه نشیم…کافیه
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *