«”وقف” تجلی عشق است و تعلق خاطر به “او”»
لغت وقف یعنی ایستادن و پایندگی، و اصطلاحاً یعنی نگهداشت و حبس کردن عین مال، و مصرف کردن منفعت آن در راه خدا. وقف اختصاصی به دین اسلام ندارد؛ زرتشتیان، کلیمیان، مسیحیان و … به صورتی از وقف باور دارند و حتی بسیاری از مراکز و بنیادهای فرهنگی و تحقیقاتی در دنیای امروز – مانند بنیاد نوبل – از نوعی وقف به وجود آمدهاند. بنابراین وقف را میتوان یک «دستاورد بشری» دانست که انسانها را از هر نژادی و با هر دینی در زیر چتر خود گردآورده است.
وقف در جهان از سابقهای طولانی برخوردار است؛ در کشورهای شرقی و غربی، آفریقایی و آمریکای جنوبی این سنت وجود داشته و این اقوام برای معابد و پرستشگاهها، صومعهها و دیرهایشان موقوفههایی اختصاص میدهند. در مصر باستان و یونان، چین و هند، روم و بابل و فلسطین، برای جریان کار معابد و صومعهها و بازسازی آنها و گذران زندگی اسقفها، برهمنها و کاهنها، از درآمد آن بهره میگرفتند.
در ایران نیز قدمت آن به پیش از اسلام باز میگردد، نمونه آن سندی است که هنگام فتح شوش در بقعه دانیال پیامبر(ص) به دست آمده. طبق آن سند، بنا به دستور خلیفه گنج به بیتالمال منتقل شده و مصرف آن طبق دستور درج شده در سند بوده است. درمورد زرتشتیان؛ برخی معتقدند که آنان وقف به معنای امروزی نداشتهاند و بعد از اسلام برای آن که املاک خود را از دست ندهند، آنها را وقف میکردند. اما در اکثر منابع آمده است که در آن زمان برای نگهداری از مهرآوهها، آتشکدهها، آتشگاهها و برای برپا داشتن آتش و همچنین آسایش زندگی مغان و موبدان و… از درآمد زمین و خانه و باغ وقف شده بهره میگرفتند.
پس از ظهور اسلام این روش پسندیده؛ با تأثیرپذیری از دین اسلام، با صورتی استوارتر و جهتدار مطرح گردید و روز به روز بر شمار موقوفات گوناگون افزوده شد، بسیاری از مساجد، مدارس، خانقاهها و تکیهها دارای زمین و باغ شدند، و همین امر سبب شد تا از همان سدههای آغازین ظهور اسلام، مسأله وقف به یکی از مهمترین مسایل حکومتی تبدیل شود. متولیان وقف و علما و قضات در هر شهر، عامل و ناظر بر مفاد وقفنامهها بودند و حاکمان نیز در هر دوره قاضیالقضات و یا مستوفیانی را مسؤول رسیدگی به امور مساجد و بقاع و موقوفات قرار میدادند. با وجود این در دوره صفویه برای اولین بار در نظام اداری و اسناد دیوانی با نام «وزیر موقوفات» برمیخوریم. علت آن هم در فراوانی موقوفات است. طبق کتب تاریخی، سیاحتنامهها و نوشتههایی که در مورد دوران صفویه وجود دارد، شاید در هیچ دورهای از تاریخ شاهد موقوفاتی به وسعت این مقطع از تاریخ نبودهایم. شاهان صفویه خود در رأس کسانی بودند که اموال خود را وقف میکردند، طوری که بسیاری از املاک خود را وقف اهداف خیریه، به خصوص وقف بقاع متبرکه شیعه و از همه بیشتر آستانه امام رضا(ع) در مشهد و خواهرش حضرت معصومه(س) در قم کردند.
شاید بتوان گفت که در زمان شاه عباس اول، بیش از هر دوره دیگری به املاک موقوفه اضافه شد. در سال ۱۰۱۵ یا ۱۰۱۶ هجری، شاه عباس اول تصمیم گرفت که همه املاک و رقبات بدست آورده خودش را که قیمت آنها بیش از یکصد هزار تومان شاهی عراقی بود، و بناها و ساختمانهای گوناگونی که در اصفهان و اطراف آن داشت، وقف ۱۴ معصوم(ع) کند. او سرپرستی آنها را به خود و پس از خود به حاکم زمان اختصاص داد و طبق وقفنامهای که شیخ بهاءالدین آن را تنظیم کرد، قرار شد که درآمد اوقاف پس از مشخص کردن حق التولیه براساس نظر و اختیار سرپرست و متولی و بنا به شرایط زمان صرف شود.
گذشته از خاندان سلطنتی، به تقلید از همین نیت شاه، یکی از امیران به نام گنجعلی خان زیک، حاکم مقتدر کرمان ـ از ۱۰۰۵ تا ۱۰۲۳ در نواحی جنوب شرقی و شرق ایران حاکم بوده است ـ املاک و خانهها و تمام آنچه را داشت وقف کرد که هنوز باقی هستند.
در زمان حکومت افشاریان، نادرشاه در آخرین سال حکومت طی صدور دستوری، با این ادعا که حقوق قشونش بیشتر از علمای شیعه است بسیاری از اوقاف را از مردم گرفت و آنها را به اضافه املاک شخصی خود در دفاتر ثبت اراضی که پس از آن به رقبات نادری معروف شد، وارد کرد. البته نادر قبل از آن که بتواند کاملاً فرمان خود را درباره اوقاف اجرا کند، کشته شد و جانشین او، علیقلی عادل شاه فرمان او را لغو کرد و بعضی از املاک غصب شده را به مردم پس داد.
در زمان قاجاریه به این امر خیر توجه میشد و مدرسه سپسالار و یا مدرسه شیخ عبدالحسین را که از موقوفات امیرکبیر در تهران است میتوان به عنوان نمونه نام برد.
با وجود فراز و نشیبهایی که وقف در دورانهای مختلف داشته، میتوان به سلطان سنجر، سلطان محمد خدابنده، شاهرخ تیموری و همسر او گوهرشادآغا، بایسنقر میرزا فرزند گوهرشادآغا، امیرعلیشیرنوایی (وزیر ابوسعید بهادر)، پادشاهان صفوی به ویژه شاه عباس بزرگ، و برخی شاهان قاجار به عنوان فرمانروایانی که در این زمینه چشمگیرتر بودهاند اشاره کرد.
وضعیت قوانین وقف
همان طور که گفته شد، موقوفات را ابتدا عالمان و یا معتمدان اداره میکردند. اما گستردگی موقوفات سبب شد تا لزوم وجود تشکیلات و قوانین احساس شود. در حقیقت آهنگ حرکت قانونگذارى مربوط به موقوفهها از مشروطیت آغاز و به راه خود ادامه داد، به این ترتیب که چهارسال بعد از برقرارى مشروطیت یعنى در سال ۱۳۲۸ هجرى قمرى ( ۱۲۸۹هجرى شمسى) قانون وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه تصویب گردید، و مسؤولان ادارههاى معارف در شهرستانها موظف به انجام امور اوقاف نیز بودند. در تصویب قانون مدنى نیز، بخشی به وقف اختصاص یافت. در بیست و شش اسفند ۱۳۱۰ ( ۱۹۳ میلادى) قانون ادارههاى ثبت اسناد به تصویب رسید، و در ماده ۱۷ و ۱۸ فصل سوم نظامنامه آ ن قانون، مقررات مخصوص براى ثبت اوقاف وضع شد. در سال ۱۳۱۱ شمسى (دوره هشتم مجلس) قانونى تحت عنوان ادعاى اشخاص و اداره اوقاف تصویب گردید. در سال ۱۳۱۳ شمسى (سوم دیماه) قانون اوقاف مشتمل بر ده ماده تصویب گردید و نظامنامه آ ن به سال ۱۳۱۳ شمسى به تصویب هیأت دولت رسید که مشتمل بر ۷۶ ماده بود.
در سال ۱۳۲۰ شمسى (دوره دوازدهم مجلس ) قانون فروش املاک موقوفه به تصویب در آمد و سپس لغو شد. از سال ۱۳۲۸شمسى در شهرستانها نیز مسؤول امور مربوط به وقف، جدا از مسؤول فرهنگ معین گردید، ولى عملاً باز از استقلال واقعى برخوردار نبودند. در سالهاى ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۴ قوانین بیشتر و مهمترى به تصویب رسید. در ۱۵ آذر ۱۳۴۳ به موجب قانونى مشتمل بر ۸ ماده و ۲تبصره اداره کل اوقاف به سازمان اوقاف تبدیل گردید. در سال۱۳۴۷ قانون خرید اراضى و ابنیه و تأسیسات براى حفظ آثار تاریخى به تصویب رسید. در تیرماه سال ۱۳۵۴ قانون جدید اوقاف و در مهر همان سال نیز آییننامه اجرایى قانون اوقاف تصویب گردید. قانون اوقاف مصوب سال ۱۳۵۴ از جامعیت بیشترى برخوردار بود و حیطه نظارت و اختیارات سازمان اوقاف را گستردهتر کرد.
با پیروزى انقلاب اسلامى تحولات مختلفى در برخى قوانین که به طور مستقیم با بعضى امور مرتبط با دیدگاهها و شعارهاى انقلاب بود، به وقوع پیوست.
با بررسی سیر تحول قوانین میتوان گفت:
۱ – اولین سنگ بناى مقررات وقف همچون سایر امور قانونگذارى کشور با مشروطیت شکل گرفت و موقوفاتی را که همواره حکام شرع و برخى سلاطین اداره میکردند تحت کنترل مقررات در آمد.
۲ – به امر به ثبت رساندن موقوفهها توجه کافى شده و در قوانین ثبت به این مهم اشاره شد.
۳ – سازمان اوقاف کشور با آموزش و پرورش مشترک بود و در ابتداى امر با دید کاملاً فرهنگى به موقوفهها نگاه میکردند و به مرور زمان، وزارت فرهنگ و معارف از اوقاف جدا شد.
در امر “وقف” موارد قابل تأمل بسیاری برای بررسی و تحقیق وجود دارد که میتوانند اطلاعات گوناگونی از دوره خود در اختیار ما بگذارند، از آن جمله میتوان شرایط جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی دورانها؛ انواع وقف که برحسب شرایط صورت میگرفته؛ وقفنامههایی که به شکل کتاب، کتیبه، فرش و… باقی ماندهاند و همچنین گسترهی آن که هیچگاه محدود به مرزهای سیاسی نبوده اشاره کرد.
انواع وقف
به طور کلی با توجه به شکل موقوفه و مصارف درآمد آن میتوان نتیجه گرفت که در هر عصر و زمانی بنا به احتیاجات مردم، درآمد موقوفات را اختصاص به اموری دادهاند. جایی این درآمد صرف فدیه اسرای جنگهای صلیبی شده و جایی صرف ساختن بیمارستان شده. حتی واقفی مقداری از دارایی خود را صرف تهیه قلم و کاغذ به منظور شکایت از مأمورین متجاوز دولتی کرده، همچنین برای آب آشامیدنی اهالی شهر یا روستا قنواتی احداث و وقف گردیده است. به عنوان مثال موقوفه حاج ابریشمی زنجانی در زمان پهلوی دوم، اختصاص به احداث قنات و لولهکشی آب برای شهر، ایجاد بیمارستان، تأسیس دبستان، دادن لباس در عید نوروز هر سال، تقسیم پول بین مستحقین در شب چهارشنبهسوری و اطعام در شبهای رمضان و محرم داشته است.
نمونه دیگر آن موقوفه حاج عبدالحسین زنجانی در سال ۱۲۸۸ هجری قمری است. در آن زمان در زنجان قحطی و خشکسالی رخ داد که باعث گردید عده زیادی از مردم به علت کمبود آب و آلودگیهای پیش آمده به ویژه وبا تلف شدند. مردم از حاج عبدالحسین تاجر زنجانی که از ثروتمندان و بانیان خیر شهری بود تقاضای چاره اندیشی کردند و او دستور حفر قنات سرچشمه با تقبل هزینه آن را داد. و در سال ۱۲۹۴ هجری قمری این قنات را وقف نمود. واقف آب قنات را به هشت شعبه تقسیم نمود و برای هر شعبه مصرف خاصی را اعلام کرد. آبانبار عبدالحسین در شهر زنجان نیز از کارهای اوست. ابن بطوطه در سفرنامه خود به خانقاهی در اصفهان اشاره میکند که گرمابه مجلل و باشکوهی داشته و وقف عموم مردم بوده است. هر کس میتوانسته بیپرداخت مزد داخل گرمابه شود (اوایل قرن هشتم هجری). وقف آب همیشه و به هر صورتی در این سرزمین خشک رایج بوده است.
اشکال دیگر وقف عبارتاند از مساجد، تکایایی که در ایام سوگواری میزبان عزاداران بوده و یا کاروانسراهایی که در کوهستان و بیابان مأمن مسافران بودهاند. کتابخانهها و مدارس دینی و غیردینی که پذیرای طالبان علم و دانش بوده و هستند.
صور وقف طیف گستردهای دارد و یا بهتر است گفت محدودیتی ندارد؛ وقف کتاب؛ وقف قرآن مجید، سی پاره و شصت پاره و صد پاره آن، و کتب دینی و مذهبی بر مساجد، امامزادهها و کتب علمی بر مدارس و کتابخانهها و یا به عنوان یک نمونه خاص کتاب دیوان حافظ که سلطان یعقوب بایندری از امرای ترکمانان آققوینلو وقف آرامگاه حافظ نمود.
دانه دادن به کبوتران حرم، آب کردن حوض مسجد جامع، تهیه فرش برای مسجد، جا دادن مسافر غریب، پرداخت شهریه پیشنماز، تهیه کفن و هزینه دفن بیکسان، اعطای وام و کمک هزینه و اهدای جوایزی به دانشجویان ممتاز و امور بیشمار دیگر که از درآمد موقوفات هزینه میشوند.
وقفنامه
وقف در بیشتر مواقع با وقفنامه یا سند و نوشتهای همراه بوده که واقف مشخصات مورد وقف و نحوه چگونگی استفاده از آن را در این نوشته بیان میکند. از قدیمالایام وقفنامهها به طور عادی تنظیم و به تأیید معتمدین و چهرههای برجسته آن روزگار میرسید و متولی کسی بود که اداره موقوفه را به عهده داشت.
وقفنامهها نیز به تبع انواع وقف، اشکال گوناگون دارند که نمونههای معروف آن را ذکر میکنیم:
معروفترین وقفنامه به نام «ربع رشیدی» مربوط به خواجه رشیدالدین فضلا… است.
وقفنامه ربع رشیدی را خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی در اوایل قرن هشتم زمان غازان خان ایلخانی نوشت و از آن تنها یک نسخه در جهان وجود دارد که در خرداد سال ۱۳۸۶در حافظه جهانی به ثبت رسید.
خواجه رشیدالدین برای ساماندهی، تمرکز و تداوم تحقیقات و فعالیتهای فرهنگی و علمی یک مجموعه بزرگ علمی، آموزشی و پژوهشی شامل کتابخانه، مدرسه، مسجد، دارالایتام، گرمابه، مهمانسرا، بیمارستان، مدارس عالی، پرورشگاه و کارگاههای صنعتی در حومه تبریز به نام «ربع رشیدی» تأسیس کرد. او برای تأمین پشتوانه مالی برای اداره این مؤسسات بزرگ، دارایی و املاک زیادی را وقف کرد. این موقوفات عمدتاً در ایران قدیم، بخشهایی از عراق، افغانستان، گرجستان، ولایت روم، آذربایجان و سوریه بودند.
خواجه رشیدالدین برای ساماندهی اداره «ربعرشیدی» و موقوفات آن وقفنامهای تنظیم کرد.
او در این وقفنامه اطلاعاتی دقیق و مستند درباره شیوه فعالیتهای علمی، آموزشی، تشکیلات ربع، اوضـــاع فرهنگی آن عصر، ارزش خـــدمات خواجه در پیشبرد و توسعه امور فرهنگی و آموزشی و نکاتی درباره احوال شخصیاش نوشته است.
این نسخه به خــط خود خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی و قسمتی از آن نیز به خط حاکم آن زمان تبریز است که فقط یک نسخه از آن در تمام جهان وجود دارد.
بر اصالت این نسخه علما، دانشمندان و دیوانیان زیادی از جمله علامه حلی (۶۴۸- ۷۲۶ ق) گواهی دادهاند.
نمونه خاص دیگر فرشی است که در موزه ملی ایران نگهداری میشود و عبارات «مقبول رضا» «عمل استاد محمدشریف کرمانی سنه ۱۱۷۹» از آن قابل خواندن است. و نیز درون قاب مستطیل شکلی عبارت «طمعکننده و دزد و خریدار و فروشنده و غصبکننده به لعنت خدا و نفرین رسول گرفتار شود» آمده است.
کتیبه شیخ علیخان زنگنه: شیخ علیخان زنگنه صدر اعظم شاه سلیمان صفوی در زمان حیات خود برای سادات فاطمی و تعمیرات کاروانسرای بیستون رقباتی چند را وقف کرده و بر صخره بیستون کنده است. البته متأسفانه این عمل سخاوتمندانهی او به بهای خرابی و از بین رفتن یکی از حجاریهای برجسته دوران پارتی تمام شد.
از نمونههای دیگر وقفنامههای به یادگار مانده میتوان به وقفنامههای مسجد گوهرشاد در مشهد، مسجد شیخ لطفا… و مسجد جامع در اصفهان و مسجد وکیل در شیراز اشاره کرد که در کتیبههایشان آیاتی از قرآن کریم به خط ثلث و یا اشعاری به خط نستعلیق همراه با نام نویسنده و تاریخ، در سر ایوانها و یا پایههای عمودی نصب شده است.
لازم به ذکر است که یکی از قدیمیترین وقفنامههای موجود در سازمان اوقاف «وقفنامه امیرچخماق» است که طی آن مسجد امیرچخماق یزد را امیرجلالالدین چخماق شامی و همسرش بیبی فاطمه خاتون به سال ۸۴۱ ه.ق وقف کردهاند.
وقف خارج از مرزهای ایران
همانطور که ذکر شد موقوفات در هیچ زمانی محدود به مرزهای جغرافیایی نگشته. موارد زیر شاهدی بر این مدعا هستند:
کربلا : مسجد ناصری در سال ۱۲۷۶ به دستور ناصرالدین شاه و پس از سفر به کربلا ساخته شد، مسجد میرزا شفیعخان (مرحوم میرزا شفیعخان صدراعظم)، مسجد اردبیلیها به همت خیرین، مسجد مازندرانیها به همت مرحوم شیخ محمدمهدی واعظ مازندرانی که تا قبل از سال ۱۴۱۲ هجری برپا بود، مسجد تهرانی در سال ۱۲۴۳ به همت مرحوم سیدصالح فوزی تهرانی ساخته شد.
مدارس دینی: حسنخان، مجاهد، بادکوبه و کریم خان،کتابخانههای حائری، مازندرانی و شیخالعراقین و همچنین آبراه، کاروانسرا، باغ و خانه از موقوفات ایرانیان در شهر کربلا هستند.
بغداد: مساجد جامعالفضل به دستور محمد بن فضلالله خواجه رشیدالدین همدانی، وزیر سلطان ابوسعید بهادر و جامعالسلطان به دستور ملکشاه سلجوقی در سال ۴۸۵ ه.ق ساخته شدند. مدرسه معروف نظامیه که به همت خواجه نظامالملک در سال ۴۵۷ ه.ق بنا شد و کتابخانه دارالعلم سابور(شاهپور) که به همت ابونصر سابور فرزند اردشیر از وزرای حکومت آلبویه بنا شد. از موقوفات دوره آلبویه میتوان به بیمارستان عضدی نیز اشاره کرد که بعد از فراز و نشیبهای تاریخی، در حمله مغول آسیب فراوان دید و امروزه اثری از آن باقی نمانده.
از موارد دیگر میتوان به رباط بهروز (محل استراحت رهگذران، مسافران و درویشان محلی) اشاره کرد که به دستور بهروز، یکی از وابستگان و خدمتکاران سلطان محمد خوارزمشاه در سال ۵۰۲ ه.ق برای سکونت صوفیان در بغداد بنا شد.
کاظمین: مسجد صفوی که به دستور شاه اسماعیل در سال ۹۱۴ پس از شکست ترکان آققوینلو و ورود به بغداد ساخته شد. تکیه بکتاش، خانقاهی است که در سال ۱۲۹۸ ه.ق فرهادمیرزا معتمدالدوله (عموی ناصرالدین شاه) بنا کرده است.
بلخ:موقوفهای که به نام حرم علی بن ابیطالب (ع) شهرت دارد. به دستور سلطان حسین بایقرا بنا شده و گسترش یافت، در روستای مجاور آن، بازاری با مغازههای متعدد و یک حمام ساخته شد و یکی از نهرهای بلخ را که امروز «نهر شاهی» نامیده میشود وقف آستان کرد.
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد که می حرام ولی به ز مال اوقاف است! (حافظ)
پرتو حسنیزاده
منابع:
فصلنامه وقف میراث جاویدان، شمارههای ۲،۳،۴،۷،۸، ۹،۱۰،
کتاب وقفنامه ربع رشیدی
سایتها:
خبرگزاری فارس
آستان قدس رضوی
دیدگاهها
خیلی پیچیده شد
اما بهش فکر میکنم!
راستی خاطره نویسی به این شکل خیلی جالبه
خداییش همت میخواد!
درود و سپاس از هر دوی شما
هم حال خوب داشت و هم اطلاعات بسیار خوب
غیر از شرافت و صداقت، لیاقت هم از خدا میخوام.
…………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.