لطفا سریع اقدام کنید

تنها دو هفته دیگر (یک آذر ماه) تا پایان مهلت دریافت آثار برای حضور در جشنواره ناصرخسرو قبادیانی باقی است.

پی نوشت: هنوز از دوستانی که قول نوشتن سفرنامه داده بودند، خبری نشده. چرا؟

دیدگاه‌ها

  1. محراب

    سلام آقای نورآقایی
    با توجه به شیفتگی جنون وار اینجانب به سفر و هر چیزی که به مسافرت ها ارتباط دارد به یک سایت اینترنتی برخوردم که از کویت نوشته بود نمیدانم تا چه اندازه به موضوع این پست ارتباط دارد لیکن بنده از خواندن این صفحه از سایت زیر خودم را در متن نوشته مغروق دیدم و پیشنهاد میکنم این نوشته را از نظر بگذرانید شاید این پاسخ پرسشی باشد که تاکنون در ذهنی شکل نگرفته
    http://www.siahatname.ir/?p=88
    http://www.siahatname.ir/?p=88
    ………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از شما.

  2. سمیه

    سلام
    ما که استعداد نوشتن نداریم
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. نفرمایید قربان.

  3. مهشید

    با سلام و خدا قوت
    جناب نورآقایی صمیمانه تشکر میکنم از اینکه دانسته ها و خوانده های خود را بزرگوارانه در دسترس قرار می دهید. وقتی از کار روزانه فارغ میشم غالبا سری به سایت شما می زنم و از مطالب قسمتهای مختلف خصوصا خاطرات سفر می آموزم و لذت می برم. وقتی خلاصه سفرنامه ایرج افشار رو می خوندم واقعا افسوس خوردم از اینکه بخشی از جوانی و عمرم را به منظور آموختن تنها در دانشگاه صرف کردم؛ ضوابط آموزشی سترونی که تولید علم کارامد و لازم را ندارد. کاش سیاستها به نوعی بود که می شد به منظور بیداری خرد و پرورش خلاقیت، از برکات سفر در دانشگاهها سود برد. خصوصا برای ارتقاء اعضاء هیئت علمی به جای این همه تاکید بر داشتن مقالات ISI ، که میبینم همکاران با چه ترفندهایی این امتیاز را بدست می آورند، امکان سفر برای استاد فراهم می شد و تهیه گزارش سفر و نیازهای مشاهده شده از دیدگاه هر تخصص و ارائه راهکار علمی و اجرای آن، به عنوان یکی از ضوابط ترفیع علمی لحاظ می شد. نمی دونم سازمان جهانگردی تا چه حد با دانشگاهها در ارتباط است و اهداف خود را در این فضا جستجو می کند و همینطور بالعکس. به هر حال امیدوارم که “آموختن در راه” به عنوان یکی از روشهای یادگیری جای خود را در حوزه آموزش پیدا کند.
    سرتون رو درد آوردم. از خدا ممنونم که فرصت آشنایی با شما رو برای من فراهم کرد و سپاسگزارم از شما که ضرروت سفر کردن رو برای من یادآوری کردید. امیدوارم حداقل خودم روزی به این بلوغ برسم که بدون مصلحت اندیشی های دست و پاگیر با گفتن نه به این روزمرگی ها پا به راه بگذارم و درست بیاموزم.
    امیدوارم در این راه به آنچه که می خواهید برسید.
    به امید دیدار
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام به شما. بسیار ارادتمندم.

  4. شراره

    دلم میخواد تو جشنواره عنوان کنید ما جهانگرد داریم به نام ناصر خسرو بعد می ایند پارک ابی و مجتمع گردشگری به اسم ابن بطوطه میزنند در کرج شاکیم شدید
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. ببینیم چه می شود.

  5. شراره

    سلام

    میخواستم بدونم شما عکسی از تنگه سروک دارید ؟ من برای مقاله ای نیاز دارم اما متاسفانه نرفتم انجا . اگه لطف کنید و برام میل کنید ممنون میشم

  6. Dilectio

    سلام آقای نورآقایی…متاسفانه موفق نشدم در مطالب قبلی شما نوشته دیگری با مضمون این پست پیدا کنم و مزاحم شما نشم بابت طرح سوالم…خواستم بدونم که آیا لازمه شرکت در این جشنواره و نوشتن سفرنامه اینه که حتما راهنما باشیم؟ممنون از راهنمایی تون

  7. ليلا

    سلام
    اعتراف میکنم من یکی از اون بد قولها بودم.خیلی سعی کردم ولی نشد.اجازه هست توجشنواره شرکت کنم؟تو جشنواره بعدی جبران میکنم.
    …………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. تمدید شد، بنویس استاد.

  8. مریم

    لطفا مهلتش را تمدید کنید من سفرنامه ام تموم نشده
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. اطاعت شد.

  9. امیر

    با سلام
    جناب اقای نور آقائی طبق قولی که داده بودم سفرنامه خودم رو ارسال کردم . امیدوارم که مطالب خوبی ارائه داده باشم .
    باتشکر
    امیر روستائی
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. موفق باشی.

  10. mahnaz

    سلام……در حال نوشتن یک سفرنامه پر و پیمان بودم که نصفه نیمه ول کردم!!مثل هزاران کار و برنامه ای که به این سرنوشت دچار شدند!!مهنازه دیگه!!!نمیدونم می میرم اگه مثل آدم یک چیزی را که شروع کرده ام را تمام کنم؟آسمان به زمین میاد؟راستش قول داده بودم از هند بنویسم و بنویسم تا جونم بالا بیاد….یعنی اینقدر خنزر پنزر جمع کرده ام واسه نوشتن که اگه بخواهم ادامه اش بدهم تا آخر عمر میتونم ادامه اش بدهم……اما بعضی وقتها دست و دلم به نوشتن که نمیرود هیچ…حتی به زندگی هم نمیرود…یک نقص موقت….چه میدانم شاید از ویروس تنبلی شیرازیها به من کرمانی هم سهمی رسید!!!!به هر حال دلم میخواست که از تجربیاتم به بقیه هم فیضی برسانم!!بعدش به خودم گفتم که چی بشه؟؟خدا عمر با برکت به اینترنت (در ایران بخوانیم فیلتر نت) بدهد که در اندک مدتی یک خروار اطلاعات را به آدم میدهد تا مرز خفه شدن!!!چه نیازی به تجربیات من؟؟خود شما چند تا توریست از ایران برده اید هند که دنبال عرفان و فرهنگ و یه چیز به درد بخور باشند؟دوست عزیز همه به جای دنبال نور بودن دنبال نون هستنند…به چه دردشان میخورد فرهنگ ودایی؟؟بهاگوادگیتا کیلویی چند؟؟چند نفر از دوستان مثلا پر معلومات را بردیم هند و کلی تفسیر و توجیه….یک روز قرار بود برویم معبد میناکاشی در مادورای….هی میگفتنند چی بپوشیم؟آقایان هم میگفتنند کجا بنوشیم؟تا مرز تهوع پیش رفتم…..حالا منی که غیر از اطلاعات مذهبی فرهنگی آدمیزادی چیزی برای نوشتن ندارم به نظرت چی را ادامه بدهم؟که چی بشه؟؟اما خداییش اسم قشنگی داره…..از جاده هایی که گذشتم…اگر یک زمانی چاپاندمش حتما برایتان میفرستم…..شاد باشید
    …………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. بهتره منتظر چاپ مطالب شما باشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *