سهم گردشگری در سینما

اشتباه نشود…

نمی خواهم نوشتار بلند بالایی بنویسم، بلکه قصد دارم  تنها از روند یک اتفاق خوشایند بگویم. و البته مفهوم عنوان این “پُست” از فرایند نوشتار معلوم خواهد شد:

۱- مدتی بود که به موضوع فکر می کردم. نهایتا تصمیم گرفتم کتابی با عنوان “راهنمای گردشگری خوزستان” تدوین کنم.

۲- آن ایده را با دوستان راهنمای گردشگری در تهران و خوزستان در میان نهادم. آن ها قبول کردند و کار شروع شد.

۳- ما برا سفر بستیم و به خوزستان رفتیم. “مجتبی گهستونی” و ده ها نفر دیگر در این پروژه به ما پیوستند و یاری امان دادند.

۴- برای “مجتبی گهستونی” و سایرین، نوع اطلاعات مورد نیاز و نحوه ی گردآوری اطلاعات شرح داده شد.

۵- فعالیت برای گردآوری اطلاعات کتاب “راهنمای گردشگری خوزستان” از شهر اهواز آغاز شد.

۶- در هنگام فعالیت گردآوری اطلاعات “مجتبی گهستونی” با نحوه ی کار بیشتر آشنا می شد. یک مرتبه پرسید، آیا “عدنان عفراویان” به عنوان یک جاذبه می تواند در کتاب گردشگری مطرح شود. جواب مثبت دادیم و با راهنمایی او برای دیدارش رفتیم.

۷- “عدنان عفراویان” (باشو) برایمان حرف زد. ما نهایتا در طول پروژه ی “تحقیقات میدانی کتاب راهنمای گردشگری خوزستان”، سه مرتبه با او گپ زدیم و او هر مرتبه ناراضی تر از دفعه ی پیش بود و اعتقاد داشت که عکس و فیلم و مصاحبه های ما با او بی فایده است.

۸- مراحل “تحقیقات میدانی کتاب راهنمای گردشگری خوزستان” به پایان رسید. من عکس هایی را که از گرفته بودم در تاریخ ۲۰ آذرماه ۱۳۸۹ در همین سایت و در آدرس http://nooraghayee.com/?p=9540 کار کردم و نوشتم که او کنار خیابان سیگار می فروشد. فکر می کنم که “مجتبی گهستونی” هم از او نوشت.

۹- بعدتر، “مجتبی گهستونی” اطلاعات “باشو” را به “فاطیما کریمی” در خبرگزاری “مهر” ارائه داد. در پی آن، خبری با عنوان “باشو، غریبه کوچک سیگار می فروشد” در خبرگزاری “مهر” در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۳۹۰ کار شد. (این عنوان، همان جمله ای بود که “مجتبی” با آن، خبر حضور “باشو” را در یکی از خیابان های اهواز به من داد و من هم  همین عنوان را در سایتم و در زیر عکس “باشو” به کار بردم.)

۱۰- متعاقبا این خبر در سایت ها و وبلاگ های فراوانی از جمله “تابناک”، “فردا نیوز”، “آفتاب نیوز”، “سینمای ما” و …  با  همان عنوان و عنوان های مشابه انعکاس پیدا کرد.

۱۱- “کامران نجف زاده” به اهواز رفت و گزارشی از “باشو” تهیه کرد و مطلبی را در سایت شخصی خودش به آدرس http://www.najafzadeh.ir/weblog/archives/post_143.php و در تاریخ ۲ خرداد ۱۳۹۰ درج کرد.

۱۲- نهایتا در ۲۳ خرداد “جشنواره منتقدان سینمای ایران” برگزار شد و در آن مراسم از “باشو” تقدیر شد.

نتیجه:

– همیشه به مکتوب کردن اعتقاد داشته ام. حالا هم روند دوباره مطرح شدن باشو را مکتوب کردم تا به همه ی همکارانم ثابت کنم، کارهایی که در یک زمان ممکن است بی ارزش تلقی شوند، در روزگار دیگری شاید که ارزشمند شوند.

– وقتی کار گروهی انجام می دهیم، ایده ها و روش ها را با هم بررسی می کنیم و در رابطه با آن ها با هم حرف می زنیم، کوچکترین نتیجه اش این است که به دیگران انگیزه می دهیم و گاهی ممکن است به هدف های غیرمنتظره ای دست پیدا کنیم.

– مجتبی گهستونی یک فعال میراث فرهنگی در شهر اهواز است که متاسفانه بارها از طرف سازمان ها و ارگان های دولتی مورد بی توجهی و حتی بی عدالتی قرار گرفته است و هرگز از انگیزه ها و استعدادهایش بهره برداری نشده. روزی به مجتبی گفتم روشت را تغییر بده و او حالا بیش از پیش برای رونق گردشگری خوزستان تلاش می کند. قطعا جامعه ی سینمای ایران و حتی خود عدنان عفراویان باید از مجتبی گهستونی تشکر کنند.

– حالا بار دیگر دست باشو در دست سینمای ایران قرار داده شده. اگر بهرام بیضایی او را کشف کرد، حالا او دوباره پیدا شده. چه خواهیم کرد که او بار دیگر افسرده نشود و سراغ سیگارفروشی نرود؟ یادمان باشد که باشو میراث زنده ای از سینمای ایران است. آیا با این میراث هم همچون میراث فرهنگی امان برخورد خواهیم کرد؟

دیدگاه‌ها

  1. محسن

    درود بر بزرگ مرد میراث فرهنگی آرش- کمانگیر!
    بسیار خرسند شدم از این روند موفقیت آمیز!

    در این خاک زرخیز ایران زمین
    نبودند جز مردمی پاک دین
    همه دینشان مردی و داد بود
    وز آن کشور آزاد و آباد بود

    چو مهر و وفا بود خود کیششان
    گنه بود آزار کس پیششان
    همه بنده ناب یزدان پاک
    همه دل پر از مهر این آب و خاک

    بزرگی به مردی و فرهنگ بود
    گدایی در این بوم و بر ننگ بود

    نبود این چنین کشور و دین ما
    کجا رفت آیین دیرین ما؟

    در این کشور آزادگی ارز داشت
    کشاورز خود خانه و مرز داشت
    گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
    گرامی بد آنکس که بودی دلیر

    بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
    برون سر از این بار ننگ آوریم
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  2. شراره

    من هم به مکتوب کردن اعتقاد راسخ دارم . اون فیلم را در سینما استارا دیدم با یک پاکت کوچک تخمه افتابگردان چقدر سال گذشته ها از عکس باشو معلومه یه ۲۷ سالی میشه . ممنونم از این فلاش بک شیرین .
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  3. hossein

    سلام استاد،زمانی می بینم که باشو اینگونه ترد می شود دیگر از خودم و کارها و عشق و علاقه و عمری که در حوزه گردشگری صرف کردم و اینگونه مورد حجمه و حمله قرار می گیرم بیزار می شوم.فقط در این عرصه و در این مدت زندگی ام در حوزه گردشگری یک افتخار برایم باقی ماند دوستانی چون شما پیدا کردم که با ورق زدن خاطراتم این برگ افتخاری در صفحه زندگی ام بر جا مانده است.
    قصد دارم برای ادامه و تغییر مسیر زندگی ام به سیگار فروشی روی آورم شاید حکمتی در این کار نهفته باشد.
    ۲ماه است که کنار کشیدم و بریدم هر چند دلم برای تاریخ شهرم و کشورم می تپتد ولی این وانفسا مجالی برای حضور باقی نمی ماند.
    دوستی می گفت می خواهی کشورت را آباد کنی خانه ات را ویران می کنند حالا به عمق حرفش رسیدم.
    ……………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. حسین، تو هم یکی از کسانی هستی که انگیزه ها و تلاش هایت را درک نکردند و مورد بی مهری واقع شدی. شاید تو هم باید نه اینکه مسیر، بلکه روشت را تغییر دهی. اگر به دوستان خوب ایمان داری، پس به دنبال تغییر باش، راهی را پیدا خواهیم کرد.

  4. حبیب

    سلام.میخواستم بدونم سفر ۶۰ روزتون به اروپا چقدر هزینه داشت؟ممنون میشم جواب بدین.
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. اگر سفرنامه رو خونده باشین متوجه می شید که من همه ی هزینه ها رو در پُست های آخری نوشتم. با این حال برای اینکه زحمت شما کم بشه باید بگو حدود ۵۰۰۰ دلار (با شرایط خاص).

  5. سمیه

    سلام
    اتفاقا خبر تقدیر از باشو رو در مراسم ۲۳ خرداد، روز پنجشنبه ۲۶ خرداد تو سایت همشهری خوندم و برام جالب بود بدونم که چطوری پیداش کردن و امروز تو توی گالری ساربان داستان رو تعریف کردی
    ……………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  6. سمیه

    توی مطلب شماره ۱۱ تاریخ ۲ خرداد ۱۳۸۹ رو باید بنویسی ۱۳۹۰.لطفا درستش کن
    …………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس.

  7. شهریار

    سلام و درود
    اگر اشتباه نکنم ،‌ خاطرم هست شما در همان پست باشو به این اشاره کردید که بیشتر درباره باشو خواهید نوشت و منتظر ماندم تا به امروز.
    درباره مکتوب کردن واقعا با شما هم عقیده هستم ،‌ یک دوست همیشه به من می گفت چرا درباره مکانهایی که می روی چیز می نویسی ،‌ به او گفتم سه دلیل دارم ، یکی اینکه وقتی قرار است چیزی بنویسم مجبورم درباره آنجا بیشتر بخوانم و بدانم و … که این به نفع خودم است و دوم آنکه اگر شخص دیگری خواست آنجا را بازدید کند با نگاه کاملتری به بازدید آنجا برود و سوم آنکه در آینده به دخترم بگویم من هم چیزی را مکتوب کرده ام…
    مورد آخر اینکه لطف کردید و حقیر را در لیست قرار داده اید بی نهایت سپاس گذارم.
    اردتمند شما شهریار
    ………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس.

  8. سيمين

    سلام آقای نورآقایی
    راستش مطلب را که خواندم دیدم با عنوانش کمی نمی خواند. فکر کنم بهتر بود بنویسید “سهم سینما در گردشگری” درسته؟
    درواقع عدنان بعنوان یک بازیگر سینما در گردشگری استان خوزستان می تواند نقش داشته باشد. درسته؟ اگر اشتباه میگم لطفا بگید. ممنون
    ………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. درواقع سهم هر دو در همدیگر است. دلیل انتخاب عنوان این نوشته، این است که دوباره مطرح شدن باشو در راستای حرکتی برای گردشگری بود که به این جا ختم شد.

  9. Masi

    به اعتقاد من ، بعد از مطالعه ی سایتتون (نزدیک به یک سال، تقریبا پیوسته) باید بگم ، همه چیز به همه چیز وابسته ست فقط کافیه هر ازگاهی جامونو عوض کنیم، بیشتر فکر کنیم و دوباره نگاهشون کنیم.
    من در اینجا پیوستگی ِ انکار ناپذیر پدیده ها رو به چشمم دیدم و خوندم!

    تک تک پدیده ها سهمی دارن در سایر پدیده ها …..

    خیلی جالب بود استاد.
    و اینکه این همون کتابی هست که همیشه دوست داشتین چاپ بشه، و فرموده بودین که روش کار هم کرده بودین؟ و حالا شروعش از “اهل کاشانم” هست؟
    ………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. فکرها و ایده‌ها گاهی برای مدتی فراموش می‌شوند ولی وجود دارند تا متولد شوند. بنابراین بعید نیست ایدۀ چند سال پیش، امروز جور دیگری نمود پیدا کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *