زن و معماری

مطلبی که در زیر می نویسم می تواند ایده ای باشد برای ساخت یک فیلم مستند:

در کشور ما بناها و مکان هایی وجود دارد (یا وجود داشته) که با نام دختران پیوند دارد که عبارتند از قلعه، پل، برج، مسجد، حسینیه (تکیه)، قصر، امامزاده، محله و آبادی، چشمه، سرداب، کوه، برج، گنبد، بقعه، منار، تَل، چاه، دخمه، مزار (قبرستان)، حمام، دروازه، …

اینکه چرا این بناها و مکان ها با دختر ارتباط دارند، مساله ای است که “باستانی پاریزی” به برخی از آنان پرداخته است. بر اساس شواهد و معیارهای اسطوره ای روابط میان این موضوعات و دختر کاملا توضیح دادنی است. در این راستا خواننده ی محترم می تواند به کتاب “خاتون هفت قلعه” (اثر باستانی پاریزی) و تحلیل های اسطوره ای که میرچا الیاده، ژوزف کمبل و فریزر ارائه می دهند، مراجعه کند.

در این نوشتار بنده علاقمندم بیشتر بر روی قلعه دختر و برج (گنبد) چهل دختران تمرکز کنم.

“باستانی پاریزی” در کتاب “خاتون هفت قلعه” از قلعه دختر فیروز آباد، قلعه دختر باز (در میان راه مشهد – تربت حیدریه)، قلعه دختر میانه، قلعه دختر شوشتر، قلعه دختر خنامان (در نزدیکی رفسنجان)، قلعه دختر نائین، قلعه دختر قم، قلعه دختر شهرستانک، قلعه دختر فسا، قلعه دختر در نزدیکی چالوس، قلعه دختر فرمشگان (در نزدیکی تنگ بهمن استان فارس)، قلعه دختر بیرجند، قلعه دختر گبر نهاوند، قلعه دختر دشمن زیاری، قلعه دختر کرمان، قلعه دختر شوراب گناباد، قلعه دختر اردهن (گردنه ی امامزاده هاشم)، قلعه دختر سیاه بیشه، قلعه دختر کوهبنان، قلعه دختر کوهبند (در نزدیکی کرمان)، قلعه دختر راور، قلعه دختر گبر (در نزدیکی معبد آناهیتا در کنگاور)، … و همچنین قلعه دخترهایی در کشورهای همسایه ی ایران (افغانستان و آذربایجان و عراق) نام می برد. قبل از ادامه ی بحث، باید یادآور شوم که برخی از این بناها ممکن است اکنون وجود خارجی نداشته باشند.

همین جا باید بگویم که بعید می دانم تا به حال یک فیلم مستند خوب در رابطه با این بناها در ایران ساخته شده باشد و این می تواند انگیزه ای باشد برای فیلمسازان.

دیگر اینکه، ما در سمنان و دامغان برج “چهل دختران” داریم. در کاشان گنبد چهل دختران وجود دارد (یا وجود داشته) و در اصفهان هم. در برخی دیگر از نقاط ایران هم ظاهرا برج چهل دختران وجود داشته یا هنوز هم وجود دارد که بنده الان حضور ذهن ندارم. نکته ی جالب این است که تقریبا قصه ی همه ی این برج ها (گنبد ها) این است که چهل دختر از دست دشمن (یا دیو) فرار کرده اند و در این بقعه ها (و گاهی غار و دخمه و چاه) غیب شده اند.

از طرفی با خواندن هفت پیکر، متوجه می شویم که هفت دختر در هفت گنبد نگهداری می شوند تا بهرام هر یک از روزهای هفته را با یکی از آن ها سپری کند.

عرض بنده این است که علاوه بر همه ی برداشت هایی که از رابطه ی میان دختر و قلعه، و میان دختر و گنبد شده است، برداشت دیگری هم می توان از این موضوع داشت: زن در حصار

منظورم این است که در اندیشه ی معماری ایرانی، زن درون حصار (دور از دسترس جامعه) قرار می گیرد که مصداق هایش همان قلعه، برج، قصر، امامزاده، سرداب، کوه، برج، گنبد، بقعه، منار، چاه (از استادی شنیده ام که ریشه ی چاه و چادر یکی است) و دخمه (معبد هینزا در ابیانه، پیر سبز در اردکان استان یزد) است. آنجا هم که زن را در رابطه با مسجد، حسینیه (تکیه)، محله و آبادی، چشمه، تَل، مزار (قبرستان)، حمام و دروازه می بینیم دلایل ویژه ی خودش را دارد که با زاویه ی دید (زن در حصار) در چالش چندانی نیست.

جالب این است گاهی مکانی که به زن ها نسبت داده می شود و با عموم مردم در ارتباط است، جایی است که با مردگان سروکار داریم نه با زندگان: بهشت زهرا، بهشت سکینه، بهشت رقیه، …

نکته ی جالب دیگر این است که معمولا بقعه ها و برج ها و مناره ها و تکیه های موسوم به چهل دختران در نزدیکی قبرستان وجود دارند (وجود داشته اند). از جمله: برج چهل دختران دامغان، چهل دختران در قبرستان قدیمی شاه زید اصفهان (خراب شده)، چهل دختران در قبرستان قدیمی قبله دعا از متفرعات محله بیدآباد در اصفهان، تکیه چهل دختران در کوچه مقابل مسجد آقاعلی بابا در کوی باقلافروشان در اصفهان (اکنون دیگر اثری از آن نیست)، مناره چهل دختران در محل جویباره اصفهان، چهل دختران در گورستان قریه سین برخوار در اصفهان، …

از منظر دیگر، بناها و مکان هایی در ایران وجود دارند که به قدیسین منسوب است (به پیران و بزرگان و عرفا و امامزادگان و …) و از لحاظ معماری همان هایی هستند که به زنان نیز نسبت داده شده است. از قبیل: برج و گنبد و منار و چاه و چشمه و دخمه و کوه و محله و …

از این لحاظ زنان همتراز با قدیسان در نظر گرفته شده اند.

خلاصه، اندیشه ی معماری در ایران زن را از صحنه ی اجتماعی دور می کند ولی از طرفی آنان را در حد و اندازه های قدیسان بالا می برد.

حال سوال اساسی این است که آیا در ایران زن قدیس است، یا قدیس در حصار است؟

در پرانتز: مطلب بالا را که نوشتم یاد خاطره ای از رضا طوسی (یکی از مسافران تور اروپا که او هم این خاطره را از دایی اش نقل کرد) افتادم که ربطی به موضوع بحثمان ندارد ولی جالب است: سال ها پیش یک بیمار فلج به مشهد می رود تا مداوا شود. از آنجا که مرقد شلوغ بود، او نتوانست به ضریح نزدیک شود. بنابراین یک نخ طولانی را از دست او به ضریح متصل کردند به امید شفا یافتن. بعد از مدتی خانواده ی این فرد بیمار متوجه شدند که یک بیمار دیگر که او هم نتوانسته بود به ضریح نزدیک شود، از نخ در میان راه انشعاب گرفته و به امید مداواست. نتیجه اینکه خانواده ی بیمار اولی با خانواده ی بیمار دومی جنگ و دعوا می کنند و معرکه ای راه می اندازند که نگو و نپرس.

لازم به ذکر است که می دانم برای خوانندگان محترم این نوشتار سوال ها، تضادها و چالش های زیادی به وجود خواهد آورد که دلیلش کوتاه بودن و ناکامل نوشته شدن این متن است. اما احساس می کنم هم می توانم سوال های احتمالی را پیش بینی کنم و هم توان پاسخگویی را دارم.

دیدگاه‌ها

  1. مهران شهرستاني

    سلام
    در شهر فرخشهر چهارمحال و بختیاری، غاری هست موسوم به چهل دختران که بنا بر باور مردم محلی، دختران موسی کاظم در این غار ناپدید شده اند و نام این غار تاکنون در هیچ منبع نوشتاری منتشر نشده است.
    ……………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از اطلاع رسانی.

  2. حامی

    سلام

    از نقطه نظر ایرانی : زن , در حصار قدیس است . که البته این فقط به فرهنگ ایرانی محدود نمی شود.

    تمامی تعلیمات دینی و عرفی هم بر همین مبنا بنا شده اند . یعنی برای پاک و قدیس بودن زن باید
    او را در حصار نگه داشت. شکستن حصارهای عرفی برای زنان به منزله ی خروج از قدوسیت و
    پاکی ست . و نشانه ی سقوط او از درجه ی رفیع قدسی اش و انحطاط اخلاقی اش خواهد بود.
    این حصار را در معماری صد سال اخیر از نظر شکل بناهایی که دارای اندرونی نیز می توان دید و
    و از لحاظ عرفی زن در قیمومیت پدر تا پیش از ازدواج و در قیمومیت همسر پس از ازدواج نیز
    بیانگر شخصیت اسیر و وابسته ی زن در جامعه ی ایرانی و نیاز دائمی او به یک زندانبان تحت عنوان
    مراقب و محافظ به نام پدر و شوهر است .
    ……………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس.

  3. نکیسا

    دوست عزیز. خیلی از خواندن این متن لذت بردم. چون تنها گزارشی از دیده ها از بناهای تاریخی نبود. نقد و جمع بندی جالبی بود که من را به تفکر بیشتر نسبت به اسم بناها جلب کرد. خیلی ممنون بابت این گشودن باب یک گفتار تازه در ذهنم
    ……………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. موفق باشید.

  4. mehrangiz

    با سلام، به نظر من چه زن قدیس، چه قدیس در حصار…..متاسفانه در فرهنگ و تفکر ایران زمین از ابتدا تا الان زن از فعالیت اجتماعی و فکر کردن دور بوده بنابراین مفهوم دو جمله در نهایت دوری و جدایی انداختن و حصار کشیدن بین او و جامعه می باشد…..و شاید تفکری مردانه
    ……………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام.

  5. شراره

    داستان نخ خیلی جالب بود
    در مورد زن و معماری مایه تاسفه اگه زن در حصار باشه که متاسفانه هست
    ……………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام.

  6. مجتبی گهستونی

    با درود از آرش عزیز برای نوشتن یادداشت زن و معماری. همانطور که خود تو می دانی و حتی دیده ای در شهر رامهرمز خوزستان قلعه دا و دختر شاخص ترین قلعه موجود در خوزستان است. که حتی مجسمه دا و دختر را نیز در میدان ورودی شهر نصب کرده اند.
    ……………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از اطلاع رسانی.

  7. ليلا

    با خواندن این قسمت از نوشته تان:”چهل دختر از دست دشمن (یا دیو) فرار کرده اند و در این بقعه ها (و گاهی غار و دخمه و چاه) غیب شده اند.” به یاد کیخسرو در شاهنامه حکیم طوس افتادم.چرا که کیخسرو نیز به درون غار رفت. کیخسرو (فرزند سیاوش اسطوره پاکی)نماد انسان آرمانی است و ناپدید شدنش در غار که در پرده ی از راز نهفته است نیز نماد نامیرایی و جاودانگی است.
    ……………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس.

  8. عليرضا عالم نژاد

    درود بر آرش عزیز

    سپاس فراوان به جهت صحبتهای شیرین دیروز
    دیروز صفحه جدیدی در اندیشه هایم بازشد
    و امروز فردا را به انتظار می نشینم

    نه به معنای مساله‌ی زمان در اسطوره‌ی اویدیپوس و نه به معنای انتظاری که اسطوره کلیتیو در برآمدن خدای خورشید می کشید.
    انتظار من از جنس حیرت است . نمی دانم ، شاید اولین واژه ای که در ذهنم نقش بست و مرا وادار کرد تا چنین بنویسم :
    تابوتی را به دوش می کشند و من سخت حیرانم که کجای این تابوت قرار دارم.
    زیر تابوت ، پشت تابوت و شاید هم درون تابوت .
    لیکن من نمی دانم.

    همواره بر فراز و سر فراز باشی ، ارادتمند : علیرضا عالم نژاد
    ………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاسگزارم دوست من.

  9. Fariba

    سلام
    خوشحالم و ممنون که حدیدا به موضوع زن میپردازید من فمینست نیستم حداقل از نوع رادیکالش نیستم چون معتقدم این فرهنگ به مردها هم آسیب زده البته به شکلی دیگر و شاید خودشونم خبر ندارند. بهرحال اگه هرکسی مخاطب داره و میتونه بنویسه ، در مورد زنان وحقوق برابرشون بنویسه خصوصا اگه مرد هم باشه، خیلی قدم مثبتی درجهت روشن کردن ذهن مردهای دیگه و تکون دادن زنانی هست که حتی اگر به حقوق واقعیشون واقفند ولی به وضع موجود عادت کردند و دنبال آموزش یا پیشرفت نمیرن.
    این مطلب که شما گفتی در مورد اندیشه معماری ایران در مورد زن خیلی جالبه چون در شعر ما هم صادقه بقول دکتر فرهنگ هولاکویی از هزارها بیت شعری که مردان درمورد زن سرودند یکیش نه به علم زن ، نه به هنرش نه به فهمش نه به احساسش نه به انسانیتش نه به ارزشش نه به خوبیش نه به مادریش نه به عاطفه اش نه به کمکش نه به مصاحبتش نه به رهبریش هیچ کاری ندارند و فقط تفسیرهای عجیب غریب در مورد ظاهرش که مثلا قدش مثل سروه، کمرش باریکه یا ابروش که کمونه یا مژه اش که مثل خنجره واینطور چیزاست و طبیعتا هم همه مردها باید عاشقش بشن
    امیدوارم این فیلمها ساخته بشه من دوست دارم توشون نقشی داشته باشم هر چند که هنر پیشگی بلد نیستم ولی شاید پشت صحنه کارهایی ازم بر بیاد
    ………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس.

  10. اشکان بروج

    جالب بود
    چون در بلغارستان و چند کشور اروپای شرقی هم این افسانه ۴۰تا دختر فراری از دست دیو و مردم بد هست.
    ………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. چه جالب. سپاس از تو بابت این موضوع که گفتی.

  11. بهاره

    سلام ,
    به نظر من بودن زن در حصار که میخواستن کلا زن از جامعه واجتماع جدا باشه مربوط میشه به فرهنگ جامعه ونوع دید و تفکری که وجود داشته که البته باعث تاسفه .
    ………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  12. محراب

    سلام
    در مورد واژه دختر باید دانست که تنها معنی آن نیست که امروزه به کار میرود ، واژه دختر به معنای دست نخورده و بکر و دوراز دسترس نیز بوده است که برای مکانهای با دسترسی مشکل یا صعب العبور هم بکار گرفته میشده است مثلا پل دختر هیچ ارتباطی به نام دختر نداشته و تنها به دلیل اینکه در یک منطقه صعب العبور واقع شده بود نامگذاری شده بود.
    “این پل در جنوب لرستان در منطقه موسوم به پل دختر واقع است و به دستور شاپور اول ساسانی ساخته شده است. طول پل دویست و هفتاد متر و ارتفاع آن از رودخانه سی متر است. رودی که در زیر این پل جریان دارد کشکان نام دارد که در طول مسیربا پیوستن به رودهای دیگر به کرخه تبدیل میشود. پل دختر در جاده شاهی قرار داشت که شهر استخر را به بیشاپور وصل میکرد و از آنجا به شهرهای بین النهرین مانند تیسفون وهترا میرسید. این پل از هشت تاق تشکیل شده بود که اکنون فقط یکی از آنها باقی مانده است و به صورت تونلی درآمده است که جاده آسفالت امروزی از زیر آن میگذرد “(برگرفته از http://www.iranatlas.info/sassanid/pol%20dokhtar.htm )
    ………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. تا جایی که من می دانم واژه ی دختر، چنین معنی را نمی دهد. از طرفی شنیده ام، دختر از “دوغ در” و پسر از “پوست در” (اشاره به فرهنگ شبانی) آمده است. البته در درستی موضوع تردید دارم. به هر حال از ارائه ی اطلاعات دیگر سپاسگزارم.

  13. محمد

    درود آرش
    داشتم نظرات دوستان میخوندم دیدم هیچ اثری از شنیده من در باره قلعه دختر فیروز آباد نیست! ولی در آخر متوجه شدم که از دوستم محراب مطلبی ذکر شده،ولی شما در درستی موضوع تردید داشتید.
    اولا واژه دختر :
    دوشیزه واژه‌ایست که در معنای دختر یا زن ازدواج نکرده به کار می‌رود. این کلمه از نام‌های بسیار کهن فارسی و تلفظ دیگری از دغدوا یا دوغدویه (doghdova) است که در اوستا نام مادر زرتشت می‌باشد.

    واژه دختر شاید بخاطر بکارت و سلامت بکارت دختر هست که بر این مکانها ناگذاری شده و این به منظور اسانی دست نیافتن به این مکان هاست .
    معنی این واژه صحت این ادعا رو تایید میکند.
    البته شما استاد هستید و ما شاگرد و به راهنمایی شما نیازمند.

    سپاس فراوان
    ………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام به شما. ۱- آنچه در رابطه با بکارت دختر و عدم دست یافتن آسان و رابطه اش گفتی، در صورتی که با معماری “قلعه” بسنجیم، درست و این نظر آقای باستانی پاریزی است. بنده هم قبول دارم. اما گسترش دادن این موضوع برای چشمه و تپه و نام آبادی و … صحیح به نظر نمی رسد. ۲- اینکه واژه ی دختر از نام مادرزرتشت باشد، بنده اطلاعی ندارم و شاید درست باشد. ۳- سپاس از اظهار نظر و لطف حضرتعالی.

  14. ازاده عسگریان

    بادرود فراوان

    خوشحالم که در شمال کشور زندگی می کنم ، معماری خانه های شمال بر خلاف معماری بخش های دیگر ایران ، یک معماری برون گرا را دارا بوده و زنان در کنار مردان در فعالیت های اجتماعی و کاری شرکت داشته اند ، بدون اینکه بخواهند در برج یا قلعه ای مخفی شوند و زن ها موجودات دست نیافتنی برای مردان نبوده اند و در فعالیت های کشاورزی با لباس های ساده و راحت در کنار مردان حضور داشتند .
    …………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. این خوبه.

  15. م.ا.گندم

    چرا دوستان میگن زن برای اینکه از فعالیتهای اجتماعی دور باشه قلعه را برایش انتخاب کردن کاملا مخالف هستم سالها پیش کتابی با موضوع زن واسطوره از خانم مهر انگیز کار خواندم و در ان ذکر شده بود که زنان در کانون فعالیتهای اجتماعی بوده اند و نگهبانان آتش بوده اند و برای فرزندان نیای مادری آنها مهمتر از پشت پدریشان بوده و……….
    این نام گذاری ریشه دیگری باید داشته باشد . جایی دیگر شنیدم که مثلا در قلعه چهل دختر کوههای کوهسرخ کاشمر دختران مبارزی زندگی می کردند اطلاعات روشنی ندارم وگرنه دفاع بهتری داشتم این هم تا بعد
    قدیس در حصار !!!!!!!!!!!!!!!!!؟
    …………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از ارائه اطلاعات.

  16. م.ا.گندم

    سلام
    دوستان نام کتاب این بود :
    شناخت هویت زن ایرانی در گستره پیش ازتاریخ و تاریخ( ۲۰۰۳) نویسنده: شهلا لاهیجی با همکاری: مهرانگیز کار گردآورنده: ژاله آموزگار کتایون مزداپور. ناشر: روشنگران و ..
    خدا پدر اینترنت را در نیاورد که کمک خوبی به حافظه است اینترنت را باید با نام انبون دانش صدا کرد
    …………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس.

  17. Masi

    قدیس بودنی وجود نداره بنظرم

    ما ازین واژه ها با بار معنایی سنگین استفاده می کنیم به دو دلیل، یا احترام به مقامی (مثل مادر) و یا با این دست واژه های فریب دهنده پذیرش ممنوعات ( که اغلب از طرف مردان وضع شده) رو برای زنان زیبا و تقدیس شده جلوه میدیم که تحملش رو برای زنان راحت تر کنه.

    مرسی برای نوشتن این مطلب، خیلی وقتها از مطالعات و برداشت های روشن شما متوجه میشم، مشکلات ما امروزی نیست و خیلی ریشه دار تر ازین حرفهاست و برای علاجش و یا بهبودش راه طولانی در پیشه.

    داستان انتها انواع و اقسام فکرها رو به ذهنم آورد ، طیفی از خنده تا گریه…
    ……………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *