همیشه وقتی از سفر برمیگردم چند روزی گیج می زنم و تمرکز چندانی بر کارهایی که قبل از سفر در پی انجام دادنشان بودم، ندارم. به هر حال امشب و بعد از چند روز، خودم را پیدا کردم و ذهنم را سر و سامان دادم تا فعالیت های فردی و گروهی باقیمانده از گذشته را به نحوی که باید، دنبال کنم.
۱- قبل از سفر به این موضوع فکر کردم که از این به بعد، خلاصه ی بسیار کوتاه و مفیدی از هر کتابی که تمام می کنم را در این سایت بنویسم. کار راحتی نخواهد بود، اما قصد دارم امتحان کنم.
۲- بعد از چندی دوباره سراغ بزرگمردی رفتم که احترام و جایگاه او، هیجان و نیروی آماده شدن برای برگزاری “جشنواره سفرنامه نویسی ناصرخسرو قبادیانی” را برای دومین مرتبه در جانم زنده کرد. در حال تمام کردن کتاب “گلگشت در وطن، سفرنامچه” ایرج افشار هستم و به بخشی رسیدم که او خاطرات تالیف کتاب “یادگارهای یزد” را ذکر می کند. آنقدر مطلب جالب یادداشت کرده ام و آنقدر سفرهای این مرد را جالب یافته ام که هر آینه به پشتکار و منش او تعظیم می کنم. عکسی بر روی جلد این کتاب هست که وی را در حال شکستن تکه چوبی برای برافروختن آتش نشان می دهد، اگر بگویم تا حالا ده مرتبه بیشتر و هر مرتبه برای چند دقیقه به این عکس خیره شده ام و گاهی بغض کرده ام، گزاف نگفته ام. به محض اینکه خواندن کتاب را تمام کنم، به عنوان پیش زمینه ای برای چگونگی معرفی بزرگان سفرنامه نویسی در مراسم جشنواره، سمیناری از دقت نظر و طریقه ی سفر کردن ایرج افشار در جمع راهنمایان گردشگری استان تهران ارائه خواهم کرد.
۳- قصد داشتم متنی بنویسم مبنی بر اینکه، چرا حتی در سفرهایی که به عنوان راهنمای تور انجام وظیفه می کنم سعی در نوشتن سفرنامه آنلاین دارم. فعلا منصرف شده ام تا فرصت بیشتری داشته باشم برای نگرش دوباره به موضوع. اما الان مطرح کردم تا درناخودآگاه خوانندگان این وب سایت، سوال ایجاد کرده باشم و در این مدت در انتظار رسوب تراکنش های ذهنی اشان بنشینم. بعد که بنویسم (زمانش مشخص نیست)، احتمالا نتیجه ی بهتری خواهم گرفت.
۴- در سفر که بودم دو اتفاق نسبتا خوب شخصی برایم رخ داد. اتفاق ها چندان مهم نیست اما نتیجه اش این شد که بر روی این تصمیم و بررسی چگونگی اجرا شدن آن کار کنم که در آینده، “رویکرد بیشتری نسبت به فعالیت های اجرایی درهم تنیده با چاشنی هنر داشته باشم تا بروز ایده های ذهنی”. البته خودم بهتر از هر کس می دانم که چه افسار محکمی برای رام کردن ذهن وحشی هرزه گردم لازم دارم تا در بیکرانگی عرصه ی خیال هایی که در حمام و رختخواب به سراغم می آیند، رَم نکند.
دیدگاهها
مادر مادر است
برای خوانش دعوتی
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. ؟؟؟
سلام
“رویکرد بیشتری نسبت به فعالیت های اجرایی درهم تنیده با چاشنی هنر داشته باشم تا بروز ایده های ذهنی”. البته خودم بهتر از هر کس می دانم که چه افسار محکمی برای رام کردن ذهن وحشی هرزه گردم لازم دارم تا در بیکرانگی عرصه ی خیال هایی که در حمام و رختخواب به سراغم می آیند، رَم نکند.
چقدر این روزنوشت خوشحالم کرد . به دلایل شخصی . عملگرایی تو
همیشه برام ستودنی بوده و حالا با این روزنوشت چشم انداز آینده رو برات بسیار
بسیار روشن می بینم. با تمام وجود برات آرزوی موفقیت می کنم .
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از تو.
سلام و رسیدن به خیر.
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس.
سلام
حالتون خوبه خسته نباشید،مثل همیشه سفرنامه بسیار زیبا ومفیدی نوشته بودید
سپاس از شما به جهت سخاوت در ارائه اطلاعات و تجارب شخصیتون،امیدوارم
همیشه تندرست باشید
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از لطفت.
سلام ,
خیلی خوشحال شدم از اینکه قرار ما رو در خواندن کتابهاتون سهیم کنید .
موفق باشید.
…………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. امیدوارم بتونم و امیدوارم مفید باشه.
سلام استاد.رسیدن بخیر.سفرنامه بسیار ارزشمندی بود.امیدوارم برنامه های اتی هم با موفقیت انجام شه.
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام و سپاس.
نه رام شده، نه آرام
هیچ افساری کارساز نیست استاد ….
مثل اسب ، ….اصیل ، زیبا ، رام نشدنی، طغیانگر ، جسور ……در عرصه ایی که اصلا خیالتون قصد برگشتن ازش رو نداره!
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.