نون تازه خریدم، تو سفره است، تا گرمه بخور. نذار مثل من سرد بشه.
تا بوی نون هنوز تو خونه پیچیده، به آینه نگاه نکن. بذار حافظۀ آینه از یاد من پاک بشه.
سرت سلامت، خدانگهدار…
…………………………………………………………………
۳۲ حرف الفبا را درخانههای سفید شطرنج جا دادم تا از همنشینی، غزل بتراود.
اما ترس از تاریکی خانههای کناری، بخت شعرهای نگفته را سیاه کرد.
…………………………………………………………………
جشم، نویسندۀ قهاری است
که خواناترین متنها را با جوهر بیرنگ اشک تألیف میکند.
…………………………………………………………………
او بازنیامد
و خدا همۀ رفتگان را نمیآمرزد.
…………………………………………………………………
تو مثل ساعت ۱۰ صبح یک روز تعطیل با آفتاب مطبوعی
دعوت مدام به دم عمیق با آغوشِ بازی
دیدگاهها
دعوت مدام و البته مداوم به دم عمیق …به قول یونگ خدا بیامرز(اینو خدا می آمرزدش) : آدمی آنچه در وجود خودش بسیار موجود هست در دیگری می بیند و می یابد.
………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
“آغوشِ بازی”
آفتاب مطبوع صبح روز تعطیل
مرا به کودکی ام برد
………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. به سلامتی.