نمی دونم چرا با خوندنش ، اشک تو چشمام جمع شد و دلم گرفت…
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. احتمالا خوب درکش کردید.
گشتاسب شهي زاده
شاید ماه نیز با عروسکش
دریا با عروسش
به لحظه ی آرام تو نگریسته …
و آرام و پچ پچ کنان در گوش معشوقشان …
از تو و عروسکت حرف میزدند…
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. شاید. جالب بود.
من چندین بار خوندمش واقعن به دل ام نشست خیلی زیباست ….
آفرین
چه تصویر زیبایی …
من بودم و عروسکی درست شبیه به خودم نشسته در کنارم
خیلی برام جالبه که کارهای کوتاه زیبایی می نویسید من خودم کار کوتاه رو بیشتر دوست دارم و می نویسم حتمن می دونید که کار کوتاه نوشتن سخت تره چون باید حرف مون رو موجز و کوتاه بیان کنیم …
باز هم منتظر کارهای زیباتون هستم ….
سر بلندباشی آرش عزیز
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خوشحالم.
ليلا
تکرار صحنه های ماه و دریا….
با حضور سکوت و بی حضور دیگران…
شاید این عروسکان جان بگیرند.
و شاید بزودی متولد شوند ….
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. نمی دونم دوست دارم جان بگیرند یا نه. نمی دونم.
ماهی
آرش خان،شما جزو معدود ایرانی هایی هستید که حق غر زدن دارند. چون آنچه در توان دارید انجام می دهید. خوب هم انجام می دهید.
خوش به حال شما، حتی اگر “این روزها” شاد نیستید.
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
محمدرضا صالحی
سلام استاد
حالم بدجور گرفته شده نمیدونم چه عنادی با این رشته ی ما دارن هیچ کس که کمک نمیکنه بلکه همه اماده ان تا جلو راهتو تا حالتو بگیرن
این روزا حس تنهایی بدجور مچاله ام کرده.
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. هِی.
سلام استاد بسیار زیبا بود
چند سال پیش دختری غریب و ناشناس خودشو توسفیدرود انداخته بود و صبح پیرمردها اونو با لباس خیس کنار ساحل پیدا کردند من تحت تاثیر اون ماجرا کنار سفیدرود اینو سودم:
…دخترک کرد نظر در رود
دید عکس خود در عکس ماه
دید در نقش فروزنده ان
دختری بی کس و تنها در ماه ..
……………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. زنده باد. زنده باد به تو.
مزدک سلطان محمدی
بسیار زیبا
………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. ارادتمندم. کم پیدایی استاد!
نغمه
آدم های بزرگ معمولا تنهان
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
ليلا
عنوانش که خجسته است
شاید این تنهایی خجسته از آن لحاظ خجسته است که این خلوت دور از حضور دیگران و تنها با حضور ماه بوده…
و یا تنها عروسکان بودند که حضور داشتند…
ویا تنها شما دست در دست هم به دریا مینگریستید…
بحر حال منم خجسته میبینمش…
دلم از این تنهاییه خجسته خواست!
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
ناهید مال عزیزی
تنها بودن و به دور دست بیکران نگریستن…چه خواهد شد؟…آینده…
……………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
المیرا
عروسکی شبیه خودم در کنارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تعبیر من این بود زنی که روح ندارد هویت ندارد …عروسک وبازیگری است که خود را به شکل من در اورده وبزک اش ناشیانه است
…….وگرنه این بود
——-
کنار ساحل غنوده ام
..و دریایی جاودانه در آغوشم است …مواج وپرتلالو….
آماده طوفانها…
در نبردی تن به تن ….
مرا به کام می کشد
نفس گیر…
مدهوش کننده
در او غرق شده ام
بی هیچ فریادی ..
ماه شاهد غریق دیگری است
…………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس.
سیما سلمانزاده
قبل از خوندن این یادداشت تصمیم گرفتم شاهد یک رویارویی باشم…
آخرین نقطه رو گذاشتید، اومدید توی جمع خوانندگان این یادداشت؛
همه شما رو با تعجب، تحسین، مرموز و … نگاه میکردند.
عجب مزهای داره که هنوز تو حال خودت باشی، یک کلمه حرف نزنی و فقط نگاه و لبخند کمرنگ تحویل بدی…حالا همه دلشون میخواد تفسیرشون از یادداشت درست دراومده باشه.
……………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
Masi
همین که دیگرانی آنجا نبودن، خجسته ست.
دریا و ماه……تکمیله این قصه.
………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. بله.
دیدگاهها
نمی دونم چرا با خوندنش ، اشک تو چشمام جمع شد و دلم گرفت…
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. احتمالا خوب درکش کردید.
شاید ماه نیز با عروسکش
دریا با عروسش
به لحظه ی آرام تو نگریسته …
و آرام و پچ پچ کنان در گوش معشوقشان …
از تو و عروسکت حرف میزدند…
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. شاید. جالب بود.
درود و سپاس بیکران
من چندین بار خوندمش واقعن به دل ام نشست خیلی زیباست ….
آفرین
چه تصویر زیبایی …
من بودم و عروسکی درست شبیه به خودم نشسته در کنارم
خیلی برام جالبه که کارهای کوتاه زیبایی می نویسید من خودم کار کوتاه رو بیشتر دوست دارم و می نویسم حتمن می دونید که کار کوتاه نوشتن سخت تره چون باید حرف مون رو موجز و کوتاه بیان کنیم …
باز هم منتظر کارهای زیباتون هستم ….
سر بلندباشی آرش عزیز
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خوشحالم.
تکرار صحنه های ماه و دریا….
با حضور سکوت و بی حضور دیگران…
شاید این عروسکان جان بگیرند.
و شاید بزودی متولد شوند ….
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. نمی دونم دوست دارم جان بگیرند یا نه. نمی دونم.
آرش خان،شما جزو معدود ایرانی هایی هستید که حق غر زدن دارند. چون آنچه در توان دارید انجام می دهید. خوب هم انجام می دهید.
خوش به حال شما، حتی اگر “این روزها” شاد نیستید.
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
سلام استاد
حالم بدجور گرفته شده نمیدونم چه عنادی با این رشته ی ما دارن هیچ کس که کمک نمیکنه بلکه همه اماده ان تا جلو راهتو تا حالتو بگیرن
این روزا حس تنهایی بدجور مچاله ام کرده.
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. هِی.
سلام استاد بسیار زیبا بود
چند سال پیش دختری غریب و ناشناس خودشو توسفیدرود انداخته بود و صبح پیرمردها اونو با لباس خیس کنار ساحل پیدا کردند من تحت تاثیر اون ماجرا کنار سفیدرود اینو سودم:
…دخترک کرد نظر در رود
دید عکس خود در عکس ماه
دید در نقش فروزنده ان
دختری بی کس و تنها در ماه ..
……………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. زنده باد. زنده باد به تو.
بسیار زیبا
………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. ارادتمندم. کم پیدایی استاد!
آدم های بزرگ معمولا تنهان
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
عنوانش که خجسته است
شاید این تنهایی خجسته از آن لحاظ خجسته است که این خلوت دور از حضور دیگران و تنها با حضور ماه بوده…
و یا تنها عروسکان بودند که حضور داشتند…
ویا تنها شما دست در دست هم به دریا مینگریستید…
بحر حال منم خجسته میبینمش…
دلم از این تنهاییه خجسته خواست!
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
تنها بودن و به دور دست بیکران نگریستن…چه خواهد شد؟…آینده…
……………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
عروسکی شبیه خودم در کنارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تعبیر من این بود زنی که روح ندارد هویت ندارد …عروسک وبازیگری است که خود را به شکل من در اورده وبزک اش ناشیانه است
…….وگرنه این بود
——-
کنار ساحل غنوده ام
..و دریایی جاودانه در آغوشم است …مواج وپرتلالو….
آماده طوفانها…
در نبردی تن به تن ….
مرا به کام می کشد
نفس گیر…
مدهوش کننده
در او غرق شده ام
بی هیچ فریادی ..
ماه شاهد غریق دیگری است
…………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس.
قبل از خوندن این یادداشت تصمیم گرفتم شاهد یک رویارویی باشم…
آخرین نقطه رو گذاشتید، اومدید توی جمع خوانندگان این یادداشت؛
همه شما رو با تعجب، تحسین، مرموز و … نگاه میکردند.
عجب مزهای داره که هنوز تو حال خودت باشی، یک کلمه حرف نزنی و فقط نگاه و لبخند کمرنگ تحویل بدی…حالا همه دلشون میخواد تفسیرشون از یادداشت درست دراومده باشه.
……………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
همین که دیگرانی آنجا نبودن، خجسته ست.
دریا و ماه……تکمیله این قصه.
………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. بله.