بهار است این


آخ که لخلخه‌ی بهار می‌آید.
به یقین، باغِ خمار از این بو بیدار خواهد شد.
آن گاه که رخ بنماید توبه‌ها می‌شکند و بلبلِ حیران وحی حی می‌خواند به گل.
هنگامه آن زمان است که حتی قدسیان نظر به اشک ابر می‌کنند و به شاخه‌ی درخت رشک خواهند برد.
چه خیالی از چه نگاری است این و چه خویی از چه خوبی! نه شاه است و نه شیخ است، نه مراد است نه مرید، بهار است این.

دیدگاه‌ها

  1. لیلا

    سلام
    چه جالب من اومده بودم تو سایتت که اون نوشته “نوروز” نام آن عطار ایرانی است که… در کتاب از دل ایران تا تن جهان خوانده بودم اینجا با اجازه تون سرقت کنم واسه استاتوس واتس اپ که بااین نوشته زیبا در مورد بهار غافلگیر شدم.
    بسیار زیبا تراوشات ذهنیت روی کاغذ میریزه و به رقص در می آید.

    دستمریزاد
    ………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. ارادتمندم لیلا جان. سپاس از تو.

  2. لیلا

    میان غنچه و گل، از تو گفت وگو شده است
    که باد، خوش نفس و باغ مشکبو شده است

    تو بر فکنده ای از خویش پرده، ای خورشید!
    که شهر خواب زده، غرقِ های و هو شده است

    درون دیدهٔ من، آفتابگردانی است
    که در هوای تو چرخان به چارسو شده است

    به تابناکی و پاکی ترا نشان داده است
    ز هر ستارهٔ رخشان که پرس وجو شده است

    تنت ز لطف و طراوت به سوسنی ماند،
    که در شمیم گل سرخ، شست وشو شده است

    برابر تو چه یارای عرض اندامش
    که پیش روی تو دست بهار، رو شده است

    چگونه آینه لاف برابری زندت؟
    که از تو صاحب این آب و رنگ و رو شده است

    تو آن بهشت برینی که جان خاکی من،
    برای داشتنت، عین آرزو شده است.

    حسین منزوی

    بهارت آرش جان پیشاپیش مبارک باد
    امیدوارم این بهار واست بهاری دلکش و پر رونقی باشه از هر نظر

    با آرزوی تندرستی و دلشادی و آرامش و تمام انرژی های خوب و مثبت
    ………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از محبت همیشگی تو. امیدوارم شاد و سلامت باشی. نوروزت خجسته.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *