باستانی پاریزی هم رفت!

ای کاش پزشک معالج اجازه می داد که ایشان در “هفتمین جشن راهنمایان گردشگری” در کرمان حضور می یافتند. استاد مهمان ویژه جشن امسال بود. گفتند سخت بیمار است، بهتر است سفر نکنند. استاد آن روز نیامدند و امروز رفتند…

هنوز لوح تقدیرش در دفتر کارم روی میز است…

امروز خبر را شنیدم و واقعا متاسفم.

دیدگاه‌ها

  1. Behzad

    بزرگان دوران طلایی یکى یکى دارند میرند
    ………………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. دوران طلایی که نداریم، اما بزرگان می روند.

  2. نیلوفر فریدنی( راهنمای فرانسه زبان)

    سلام
    استاد کوچ کردند و حسرت حتی یک دیدار کو تاه بر دلمان ماند
    فقدان استاد به ایرانیان و بو یژه هموطنان کرمانی و تمامی اهل ادب و تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم تسلیت باد
    صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را * تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
    ………………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. جای تاسف داره.

  3. saeid ayoubi

    تسلیت به کل خانواده گردشگری
    ………………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. تسلیت به علم و فرهنگ.

  4. مهدی جعفری

    بزرگ بود و دوست داشتنی.
    روحش شاد.
    ………………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام.

  5. محمود

    باسلام تلاشها وزحمتهائی که شما ومجموعه دوستان میکشید ماندگار میکنه این ستاره های عرصه تاریخ وفرهنگمان رو سلامت وپاینده باشی ارش عزیز چشم به راهیم
    ………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. متاسفانه برای ایشون که نتونستیم کاری بکنیم.

  6. شميل

    سلام و تسلیت و غزلی از استاد

    گل‌ریزان

    یاد آن شب که صبا بر سر ما گل می‌ریخت
    بر سر ما ز در و بام و هوا گل می‌ریخت
    سر به دامان من‌ات بود و ز شاخ بادام
    بر رخ چون گل‌ات، آرام صبا گل می‌ریخت
    خاطرت هست آن شب همه شب تا دم صبح
    گل جدا، شاخه جدا، باد جدا گل می‌ریخت
    نسترن خم شده، لعل لب تو، نوازش می‌داد
    خضر گویی به لب آب بقا گل می‌ریخت
    زلف تو غرقه به گل بود و هر آنگاه که من
    می‌زدم دست بدان زلف دو تا گل می‌ریخت
    تو فرو دوخته دیده به مه و باد صبا
    چون عروس چمن‌ات بر سر و پا گل می‌ریخت
    گیتی آن شب اگر از شادی ما شاد نبود،
    راستی تا سحر از شاخه چرا گل می‌ریخت؟
    شادی عشرت ما باغ گل افشان شده‌بود
    که به پای تو و من از همه‌جا گل می‌ریخت.

    دکتر محمدابراهیم باستانی‌پاریزی
    ………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از شما.

  7. رامین

    خدایش بیامرزد …
    ………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  8. سمیرا

    این چه رازی است که هر بار بهار با عزای دل ما می آید
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. کلا من فکر می کنم هر آنچه مربوط است به ایران در هر خوش کامی، تلخ کامی هم هست.

  9. مونا گلناز

    در آستانه فصلی سرد

    در محفل عزای آینه ها

    و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ

    و این غروب بارور شده از دانش سکوت

    چگونه می شود به آن کسی که میرود اینسان

    صبور ،

    سنگین ،

    سرگردان .

    فرمان ایست داد .

    چگونه می شود به مرد گفت که او زنده نیست ، او هیچوقت

    زنده نبوده است.

    به مادرم گفتم : ” دیگر تمام شد ”

    گفتم :” همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق میافتد

    باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم ”
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  10. فهیمه

    واقعا متاسف شدم. روحشان شاد
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  11. ایرانی

    واقعا متاسفم
    یکی دیگر از محققان باارزش کشورمان را از دست دادیم
    روحشان شاد و قرین رحمت الهی باد.
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  12. بهاره

    روحشون شاد.عاشق از پاریز تا پاریس هستم و هر چند سال یه بار دوباره خونیش میکنم
    ……………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. زنده باد شما.

  13. امیر

    روحشان شاد، یادشان که همیشه خواهد ماند…
    ………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. حتما همینطوره.

  14. لیلا

    سلام
    روحشان قرین شادی و آرامش باد.

    جامعه کنونی ایران ما به این جور اساتید بزرگوار خیلی نیازمند هست
    ……………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. بله.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *