باختیم انگار

از پادشاهی دماوند تا به جمهوری زاینده رود
از چشم انداز آن گنبد مینا تا به جریان این جوی می،

چه اسطوره‌های زمستانی به بهانه‌ی بهارهای افسانه‌ای شنیدیم.

اما حالا دیگر می‌دانیم:
نمایش خون سیاوش، حکایت آشنایی است از سایه‌ی پیکرهای نصب شده بر سردر هفت شهر بی‌عشقی.

حالا می‌دانیم:
از زمان قماربازی مولانا، چنان دادی به هوا خاست که هوس بیداد رخنه کرد به ریش واعظ

اما آنچه نمی‌دانیم این است که:
نظامیه را به خانقاه باخته‌ایم و خوشیم به نخبه‌های ملکوتی

دیدگاه‌ها

  1. لیلا

    سلام
    بد جور بد جور باختیم…..

    ما سال‌ها اندوه را بر دوش کشیدیم
    و صبح طلوع نکرد.
     محمود درویش
    …………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *