اَردیبهشت

امشب، در هنگامه‌ی بار برداشتن خاک از قطره‌ی شیرین آب، که از سفر آسمان، دیوانه‌وار، به افسون لبِ بسته‌ی دوست، برمی‌گشت،

نگاهم به حجله‌ی گِل افتاد.

در آن میان، دیدم که از هیجان هم‌بستری‌های دلداده‌های مست بی‌قرار، چشم سروِ سبزِ کهن، تر شده است.

وانگاه، بالای بلندش را تا خود ماه بوسیدم و گفتمش: باری، فرصت و رخصت بده، این بار نیز، امسال نیز، در پی این دیدار، به دیار اعجاز بوسه‌های سرخ‌تر از سرخ شقایق، در ماهی که در پیش است، سفر کنم.

دیدگاه‌ها

  1. فائقه

    باران باران باران….
    باران می برد مرا تا بالاترین بلندای احساس
    تا رهاترین لحظه کودکی
    آنچنانکه دوست دارم ” چون اسبی بی صاحب یا کودکی پابرهنه ساعتهای طولانی در باران بدوم” .

    باران باران باران …
    موسیقی باران رها می کند مرا در بستر رویا
    تا باشکوه ترین لحظه دلدادگی
    آنچنانکه آرزو می کنم کاش دنیا در بزم کوچک من متوقف شود.

    کاش تا ابد می بارید!
    کاش!

    ****
    از نوشته تان لذت بردم. بسیار زیبا بود.
    راستی دیار بوسه های سرخ…. اردیبهشت کردستان است؟؟؟؟؟
    ……………………………………………………………
    جواب: برای من، بله. کردستان، اورامان.

  2. وحیدروش

    باز باران بارید , باز باران بارید / بر تن تب زده ی من بارید
    گل صد خاطره در من روئید / شور یک عشق به قلبم جوشید
    باز باران بارید
    …………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. وظیفه‌ی بنده است که از زحمات شما و مهمان‌نوازی‌اتان تشکر کنم.

  3. f

    سال گذشته به بهانه “مراسم پیرشالیار”( که البته چیزی جز تاسف نصیبمان نشد به همان دلیل که شما هم دیدید) به دیدار دشتهای زیبای اورامان رفتیم. اشتیاق شما را درک میکنم.
    اگر برایتان مقدور است بقیه علاقمندان رو هم در این سفر شریک کنید.
    برفراز باشید

  4. نسرین شهریوری

    من دیشب در شهر خود دیدم که آسمان طلبکارانه با تازیانه صائقه هاودانه های سر سخت تگرگ ودرشت باران بر زمین می کوبید واز او خراج امسال را می خواست،اما چه کند این خسته ی فرسوده که نام ابر شهر بردوشش سنگینی می کند
    و او چیزی جز دود ندارد که با باران بیامیزد وچون معجونی سیاه با بغض فرو برد،
    حال، باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در شهر ما چه خواهد رویاند؟

  5. صدف

    سلام . ببخشید شما عید رفته بودید اورست ؟
    ………………………………………………….
    جواب: راستش من بچه که بودم بازی «بالا‌بلندی» هم بلد نبودم بازی کنم چه برسه به این‌که برم اورست.

  6. نهال

    سیگاری روشن کنم و بنشینم کنار پنجره و پرده حریر را بپیچم روی پاهای عریانم و خنکای دست خدا را احساس کنم! های روزگار، های نامرد زاده شده ی مرد! خاکت نگران و دلم هم هویدا!

    باد بزند زیر موهایم، بریزد روی سینه هایم! کسی هست که دست بکشد روی پوست نازک احساس من، کسی هست که مرا در بستری از خواهش در بر گیرد؟
    … دوست دارم اردیبهشت
    …………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. زنده باد.

  7. لیلا

    سلام

    اردی بهشت همینش خوب است، همینش که شبیه زن جوان لج بازی ست که تو را به بازی میگیرد به راحتی کام دلت را نمیدهد، تو را از کوچه پس کوچه های هوای یک خط در میان ابری و بارانی اش پیش میکشد، تو را نیمه جان میکند …

    این متن از یک دوست هست خودم خیلی از متن اش خوشم اومد
    …………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. عالی.

  8. Masi

    اردیبهشت از اسمش پیداست
    رسمش، بغل فراوون داره و بوسه های بی پایان.
    ……………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. موافقم.

  9. سیما

    نه با یک گل، بهار میشه و نه با سبدی از بوس و بغل فریبکارانه، اردیبهشت.
    بهشت مال دل‌های خاکی و پاکه.
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *