از صادق تا ولادیمیر

گرچه شاید دور از ذهن به نظر بیاید، اما جالب توجه خواهد بود اگر مقایسه ای انجام شود و تحلیلی نوشته شود برای تفاوت های آشکار، و شاید مشابهت های پنهان “داش آکل” و “لولیتا”.

دیدگاه‌ها

  1. 0000000

    ی شعر برات پیدا کردم ، برو واسه عشقت بخون .
    یه مردی به سن من عاشق بشه
    با موهای جوگندمی روبروت
    چقدر فرق داره نگاهش به عشق
    تو رو میرسونه به هر آرزوت
    با کهنه شراب مست تر میشه شد
    نگاه کن چقدر تجربه است پشت من
    نمیبینی خامی و پوچی ازم
    فقط گل میگیری تو از مشت من
    خودم کمتر از تو نفس میکشم
    که سهم هوامو ببخشم به تو
    تو حرف زیادی داری با خدا
    بگو تا خدامو ببخشم به تو
    ببین هر دفعه توی آغوشمی
    یه راز مگو رو بگو میکنم
    بمیرم دوباره به دنیام بیار
    تو رو از خدا آرزو میکنم


    ………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام.

  2. fafa

    هر کدوم ب نوع خودش جالبه…..دقیق نمیتونم چیزی بگم.باید بیشتر روش زوم کنم.
    ………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. موافقم.

  3. فرشاد فيروزي

    سلام ، به نظر من هر دو شخصیت به صورت توتالی شبیه هم هستند .
    ………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. از دست تو.

  4. عزیزمحمدی

    سلام ، لولینا را نخواندم و اصلا نمی دانم که … ولی داش اکل ، قصه مردانگی ، گذشت ، انسانیت ، دلدادگی ، از خود گذشتن ، و به خود رسیدن ، و در یک کلام قصه پر درد ، درد لذت بخش عشق است که یک نویسنده قادر و با سواد و خوش قلمی مثل صادق هدایت می تواند آن را بنویسد تا ببرت به نا کجا آباد …
    ………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. لولیتا رو هم بخون.

  5. مريم

    سلام آرش جان. یه سوال داشتم شاید مرتبط نباشه به موضوع اما مطمئن ترین رفرنس قطعا تو هستی. یکی از دوستان توو یه شهرستان کوچیک که جاذبه های تاریخی داره زندگی میکنه. میخواد یه خونه رو بصورت مهمانسرای محلی در بیاره از کجا ها باید مجوز بگیره؟
    ………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. باید اول بره به اداره میراث شهر و موضوع رو بگه و طلب مجوز کنه.

  6. ناظم

    چون شیر عاشقی که به آهوی پرغرور
    من عاشقـــم به دیدنت از تپه های دور
    من تشنــه ام بـــــــه رد شدنت از قلمرو ام
    آهو ! بیا و رد شو از این دشت سوت و کور
    رد شو که شهر گل بدهد زیر ردِّ پات
    اردیبهشت هدیه بده ضمن ِهر عبور
    آواره ی نجـابت چشمان شرجــــی ات
    توریستهای نقشه به دست بلوند و بور
    هـرگــــــاه حین گپ زدنت خنده می کنی
    انگار “ذوالفنون” زده از “اصفهان” به “شور”
    دردی دوا نمی کند از من ترانه هام
    من آرزوی وصل تو را می برم به گور
    مرجان ! ببخش “داش آکلت” رفت و دم نزد
    از آنچـــه رفت بر سر این دل ، دل صبــــــور
    تعریف کردم از تــــو ، تــو را چشم می زنند
    هان ای غزل ! بسوز که چشم حسود کور
    …………………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس.

  7. لیلا

    سلام
    بابد کتاب لولیتا را بخرم بخوانم .بعد نظر بدهم.
    ………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. موافقم با این ایده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *