آیا به راستی هنر نزد ایرانیان است و بس؟

در سفر اخیرم به اروپا، کتابی را تحت عنوان TEN THOUSANDS YEARS OF ART خریدم که توسط انتشارات PHAIDON در سال ۲۰۰۹ منتشر شده است. در این کتاب ۵۰۰ شاهکار هنری از فرهنگ‎ها و کشورهای مختلف در بازه‎ی زمانی ۸۰۰۰ قبل از میلاد تا زمان حاضر، مورد بررسی قرار گرفته است. به عبارت دیگر به ازای هر ۱۰۰ سال، پنج شاهکار (هر بیست سال، یکی) معرفی شده است.

در این کتاب آثاری از کشورهای آرژانتین، آفریقای جنوبی، عراق، یونان، رومانی، نیجریه، ایران، چین، مصر، سودان، ایتالیا، قبرس، مالت، چاد، پاکستان، روسیه، انگلستان، اکوادور، آمریکا، ژاپن، آسیای میانه، تانزانیا، ترکیه، سوریه، پرو، مکزیک، سوئد، دانمارک، سوئیس، اتریش، اسلونی، اسپانیا، تاجیکستان، تایلند، ویتنام، تونس، یمن، گواتمالا، افغانستان، فیلیپین، هند، گینه نو، اتیوپی، سریلانکا، کره، ایرلند، پاناما، فرانسه، اندونزی، آلمان، کامبوج، مالی، شیلی، تبت، نروژ، نپال، نیوزیلند، زیمباوه، بلغارستان، چک، کلمبیا، بلژیک، ارمنستان، جمهوری دومنیکن، بولیوی، هلند، سیرالئون، مغولستان، ماداگاسکار، واناتو، پولنزی فرانسوی، کنگو، گینه، گابون، ساحل عاج، استرالیا و کانادا دیده می‎شود. به عبارتی از ۷۷ کشور و منطقه فرهنگی در دنیا آثاری در این کتاب وجود دارد. قابل ذکر است که از برخی از کشورها چندین اثر و از برخی دیگر تنها یک اثر دیده می‎شود.

اولین اثری که در این کتاب به آن اشاره شده مربوط است به کشور آرزانتین در قرن هشتم پیش از میلاد، و آخرین اثر از آمریکاست.

در تمام کتاب، ۱۵ اثر هنری از ایران نمایانده شده است که اولین آن به ۶۰۰۰ سال پیش (سفالی که در موزه بریتانیا قرار دارد) و آخرین آن به دوره قاجار مربوط می‎شود. بر این اساس، می‎توان گفت که ایران ۳% هنر از ۱۰۰۰۰ سال گذشته را به دنیا هدیه داده است.

آثار ایران در این کتاب به دوره‎های ۶۰۰۰ سال پیش (عصر فلز)، ۵۰۰۰ سال پیش (پیش ایلامی)، ۳۲۰۰ سال پیش (تمدن مارلیک)، ۳۱۰۰ سال پیش (عصر آهن)، ۲۵۰۰ سال پیش (هخامنشیان)، ۸۰۰ سال پیش ( سلسله سلجوقی)، ۷۰۰ سال پیش (سلسله ایلخانی)، ۵۰۰ سال پیش (سلسله صفوی)، ۴۰۰ سال پیش (سلسله صفوی)، ۳۵۰ سال پیش (سلسله صفوی)، ۲۰۰ سال پیش (سلسله قاجار) مربوط است.

موضوع جالب در این میان این است که به غیر از یک رخوت ۱۷۰۰ ساله (حد فاصل هخامنشیان تا سلجوقیان)، ایران تا همین ۲۰۰ سال پیش در عرصه‎‎ی هنر بین‎المللی شاهکارهایی را آفریده است. موضوع قابل توجه دیگر اینکه فقط ۲ اثر از ۱۵ شاهکار ایرانی، در کشور وجود دارد و بقیه در موزه‎های خارج از ایران نگهداری می‎شوند.

نکته‎ای که می‎توان به آن اشاره کرد این است که در تاریخ هنر ایران، کسانی هستند که ما آن‎ها را نمی‎شناسیم و شاید حتی هرگز حتی نامشان را نشنیده‎ایم. از این می‎توان به افراد زیر اشاره کرد: “مهر علی” که نقاشی معروفی از فتحعلی‎شاه قاجار کشیده و این آخرین شاهکار ایرانی در عرصه‎ی بین‎المللی قلمداد شده است. و دیگری “سلطان محمد”، نگارگری که در زمان شاه تهماسب صفوی می‎زیست. “مقصود کاشانی” نیز همانی است که “قالی اردبیل” را بافته و امروز این قالی در موزه‎ی “ویکتوریا و آلبرت” لندن نگهداری می‎شود. “عبدالله ابن محمد ابن محمود الهمدانی” و “الحسن ابن عربشاه” هم از هنرمندان گمنام ایرانی هستند که به ترتیب در زمان ایلخانیان و سلجوقیان آثار هنری بی‎بدیلی را خلق کرده‎اند. از طرفی، به غیر از “رضا عباسی”، هنرمندان دیگری که بقیه‎ی آثار ایرانی مندرج در این کتاب را خلق کرده‎اند حتی نامشان در تاریخ ثبت نشده است. این در حالی است که هنرمندان یونانی در شش قرن قبل از میلاد (و شاید هم قبل‎تر از آن)، نامشان مشخص است.

اگر از منظر دیگر به این کتاب نگاه کنیم و توجهمان بر این موضوع باشد که ماندگاری و اثرگذاری کشورهای مختلف در طول تاریخ (نه فقط در یک بازه‎ی خاص) را مورد بررسی قرار دهیم و آن‎ها را با با هم مقایسه کنیم، به نتایج زیر می‎رسیم:

یونان: حدود ۶% از هنر دنیا توسط یونانی‎ها به وجود آمده است، اما تقریبا در ۸ قرن گذشته هیچ اثری از یونان در آثار هنری نیست و هنر این کشور به فراموشی سپرده شده است. اولین اثر یونان (در این کتاب) مربوط به ۷۰۰۰ سال پیش است.

ژاپن: حدود ۵% هنر دنیا از ژاپن سربرآورده است. ژاپن به طور مستمر در طول تاریخ (از ۴۰۰۰ قبل تا ۱۹۷۷ میلادی) شاهکار آفریده است.

چین: حدود ۷% هنر در چین متولد شده است. در این سرزمین به طور مستمر ( از ۵۸۰۰ سال قبل تا ۱۹۸۲ میلادی) شاهکار خلق شده است.

مصر: حدود ۳.۵% درصد هنر جهان در مصر به وجود آمده است. اولین اثر در این سرزمین مربوط به ۵۷۰۰ سال پیش است. در ۶۵۰ سال گذشته مصر هیچ جایگاهی در هنر نداشته است و به مدت ۸۰۰ سال (از ۵۶۵ تا ۱۳۷۲ میلادی) در یک رخوت عمیق فرو رفت.

هند: حدود ۳% از هنر دنیا در هند شکل گرفته است. اولین اثر مربوط به ۱۰۰ قبل از میلاد است. بعد از به پایان رسیدن عصر مغول در این کشور (۳۵۰ سال پیش)، هند در عرصه‎ی هنر جایگاهی نداشته است.

ایتالیا: مهد ۱۱% از هنر دنیا ایتالیاست. ایتالیا از ۵۵۰۰ سال پیش تا قرن بیستم (۱۹۱۴ میلادی) شاهکار هنری خلق کرده است.

آمریکا: در قرن بیستم، یک سوم هنر در آمریکا خلق شده است. کلا ۷% از هنر دنیا (در بازه‎ی زمانی ۱۰۰۰۰ ساله) در این سرزمین متولد شده است که حدود دو سوم از این ۷% در قرن بیستم به وجود آمده است. اولین اثر متعلق به ۴۰۰۰ سال پیش است. در آمریکا نیز در یک بازه‎ی ۲۲۰۰ ساله (از ۲۰۰۰ قبل از میلاد تا ۲۰۰ بعد از میلاد) هیچ اثر هنری قابل توجهی خلق نشده است.

انگلستان: حدود ۵.۵% از هنر دنیا به انگلستان تعلق دارد. اولین اثر هنری این سرزمین مربوط به ۴۴۰۰ سال پیش و آخرین آن مربوط به قرن بیستم (۱۹۶۲ میلادی) است.

نتیجه: از بررسی هنر در کشورها و تمدن‎های فوق، چند نتیجه عایدمان می‎شود:

۱- جمله‎ی “هنر نزد ایرانیان است و بس”، جمله‎ای نیست که واقعیت جایگاه هنر ایران را در میان کشورهای دیگر به درستی و دور از حس ناسیونالیستی بیان کند. اگر این کتاب را مبنا قرار دهیم، در ۱۰۰۰۰ سال گذشته در هر ۶۶۶ سال، ایران تنها یک اثر هنری فاخر به دنیا عرضه کرده است. و بر این اساس، اگر آخرین اثر را مربوط به ۲۰۲ سال پیش بدانیم، شاید باید ۴۶۴ سال دیگر صبر کنیم تا یک اثر هنری قابل توجه به دنیا عرضه کنیم.

۲- برخی از کشورها همچون آمریکا، در قرون اخیر وارد عرصه‎ی هنر شده‎اند، اما امروزه راهبری هنر دنیا در دست آنان است.

۳- بسیاری از کشورهایی که دارای تمدن دیرینه هستند (مصر و یونان و هند) خیلی وقت است که دیگر نامی در میان هنرهای فاخر دنیا ندارند.

۴- برخی از کشورها (چین، ژاپن، ایتالیا) در طول تاریخ با یک روند مستمر (به عبارتی آهسته و پیوسته) در هنر زبانزد بوده‎اند.

پی‎نوشت: ۱- در این نوشتار هرجا سخن از هنر به میان آمده، منظور آثار هنری مندرج در کتاب TEN THOUSANDS YEARS OF ART  است. ۲- درصدها، تحلیل‎ها و نتیجه‎گیری‎ها از نگارنده است.

آرش نورآقایی

دیدگاه‌ها

  1. عیسی

    بسیار متشکر بابت متن.
    فقط در باره‌ی عنوان مطلب و نتیجه‌ی یک یادداشت شما، نوشته ای را از نشریه‌ی شهروند امروز اینجا نقل می‌کنم:

    «هزار سال پس از فردوسی ایرانیان نه تنها شاه‌نامه نمی‌خوانند که در فهم آن به خطا می‌روند و در حق خالق آن جفا می‌کنند و چنان می‌نمایند که گویی حکیم ابوالقاسم فردوسی ناسیونالیستی فاشیست و ملی‌گرایی نژادپرست و هیتلری شاعر بود که سروده: هنر نزد ایرانیان است و بس.
    سروده فردوسی را البته هزار سال چنین نخوانده‌اند که این صد سال. این صد سال که بر ضعف ملت خویش آگاه شدیم و از قوت ملت‌های دیگر هراسان و به جای تاسیس آینده به گذشته پناه بردیم و اول از همه شاه‌نامه فردوسی را ورق زدیم و برای شاه وقت شعر جستیم و لقب یافتیم و پشت ساختیم و رضاخان پالانی را رضاشاه پهلوی خواندیم و شعر شاعر ملی ایران را قربانی ملی‌گرایی ناپخته خویش کردیم و هیچ نیندیشیم که نه آن «هنر» این «هنر» است و نه آن «ایران» این «ایران» و نیاموختیم که «بس و بسا واژه‌‌هایی هستند همانند و هم‌ریشه… به معنای بسیار و بسیاری… که در سرود هنر نزد ایرانیان است و بس نیز چنین باری دارد و به هیچ روی نمی‌گوید هنر تنها نزد ایرانیان است و این تنها ایرانیان هستند که هنر دارند.

    این سرود می‌گوید بسی و بسیاری یا به اندازه نیاز هنر نزد ایرانیان است… استاد سخن … قید که «بس» یا «و بس» باشد را از میان کار به پایان آن برده… است تا نوشته را آهنگین کند یعنی به جای ایرانیان بس و بسیار هنر نزدشان است یا ایرانیان بسی هنر دارند و یا بس هنر نزد ایرانیان است واژه بس به پایان رفته است و شده است هنر نزد ایرانیان است و بس »* نادیده گرفتن همین ظرافت‌های ادبی سبب شده است عمری را در خطایی تاریخی به سر بریم و آن را حجاب فقر تمدنی خویش کنیم و این گونه ناسیونالیسم منفی را از دل باستان‌گرایی خام پهلوی بیرون آوریم که با جشن هزاره فردوسی در واقع ختم اندیشه آن حکیم را اعلام کرد.

    * این تفسیر ادبی برگرفته از یادداشتی به قلم مازیار قویدل است که در ماهنامه اینترنتی «نی» (شماره ۱۲، سال ۱۳۸۴) منتشر شده است. نویسنده ساکن سوئد است و ماهنامه زیرنظر انجمن فرهنگی نی منتشر می‌شود.»
    ………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از شما.

  2. فرشته

    سلام
    سپاس – مثل همیشه اطلاعات مفید و جالبی رو با ما قسمت کردید.
    وقتی بحث هنر مطرح میشه بیشتر از اونکه پای ملیت به میون کشیده بشه بحث تمدن و فرهنگ باید مطرح شه
    سوالی که الان تو ذهن من نشسته و دوست دارم جواب شما رو بدونم اینه که همسایه های ایران که اسمشون تو همین کتاب اومده و یه وقتی جزئی از ایران بودن رو باید تو درصدبندی برای ایران در نظر گرفت یا نه؟
    ………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. این یک بحثی است که باید رو در رو حرف بزنیم.

  3. ا گ

    سلام آرش جان.
    درباره اون درنا دو نفر اگه اشتباه نکنم فیلم ساختند. یکیش تولید شبکه سه هستش که من فیلم رو حتی دیدم اما کارگردان و اطلاعات دیگه هیچی یادم نیست. این فیلم با همکاری خانم کارشناسی که خارجی هستش و یکی از علاقه مندان پیگیری زندگی این درناست ساخته شده.
    و در مورد گمنامی نقاشان ایرانی … می دونی که دلیلش چیه؟ اساسا رقم زدن در هنرهای ایرانی و در واقع در فرهنگ ایرانی نوعی خود شیفتگی بوده که هنرمند خودش رو در حدی نمی دیده که بخاد روی کاراش رقم بزنه. به همین دلیل ما این هنرمندان رو کمتر می شناسیم.
    ………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. احساس می کردم که فیلم ساخته شده باشه، اما نگاهی که من به دنبالش هستم، دست مایه ای برای یک وحدت ملی و حتی دست مایه ای برای یک درام و تراژدی و حتی ژانرهای دیگر هنری است. این موضوع خیلی حس داره.

  4. Azra Farsi

    با سلام.
    یک سوالی دارم که دوست دارم واسش پاسخی داشته باشم. “آیا تمام هنر مندانی که توی اون کتاب اثرشون ثبت شده آمریکایی هستند یا به دلیلی در امریکا زندگی می کنند.و جزء آمار آمریکا به حساب میان.؟”
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. آمریکایی هستند.

  5. فرشته

    سلام مجدد
    سپاس – ماه هاست مشتاق دیدار شما هستم – به امید دیدار و استفاده از کلام پر بار شما
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. ارادتمندم و به امید دیدار.

  6. mahmood

    باز هم از اون نتیجه گیری های شتاب زده و منفک از عقلانیت علمی. آیا از خودت سوال کردی که معیار گزینش آثار ذکر شده چه بوده .چه کسانی این آثار رو گزینش کرده اند . و دوباره روی آوردن به تحقیر خود برای چه . من احساس می کنم ما ایرانی ها در نگاه به خود نباید به انکار دیگران روی آوریم .چه آنکه همه ی انسانها بخشی از پازل انسانیت می باشند.نگاه کمی شما به آثار هنری یک دید سطح پایین و ارتجاعی می باشد .به طور مثال من نقاشی های رامبراند رو به سرستونهای تخت جمشید ترجیح میدم.
    …………………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. اتفاقا بنده هیچ نتیجه گیری شتاب زده ای نکردم، بلکه حضرتعالی سریعا بنده را به انفکاک از عقلانیت علمی متهم کرده اید. هیمشه تا چنین متن هایی نوشته می شود افرادی چون شما با تفکر “کار کار انگلیسی هاست” جلو می آیند و با حس ناسیونالیستی افراطی که در ناخودآگاه وجودشان ریشه دوانیده، چنین می نویسند که شما نوشتید.
    حالا برسیم به جواب شما: ۱- معیار گزینش، همانطوری که در کتاب گفته شده، ۱۰۰۰۰ سال هنر در دنیاست. ۲- بنده چیزی را تحقیر نکردم، فقط گفتم واژه ها و نگرش ها باید اصلاح شوند. ۳- نگاه بنده کمی بوده است، ولی آقای دانشمند محترم، چه کسی می تواند نگاه کمی را سطح پایین و ارتجاعی بخواند؟ چه کسی غیر از شما؟ نگاه کمی هرچند کامل نیست، اما بخشی از واقعیت را در خود نهان دارد، و چه کسی است که نداند ما همیشه و در همه حال فقط بخشی از واقعیت را می دانیم. ۴- در ضمن، دو جمله ی شما که ” همه ی انسان ها بخشی از پازل انسانیت می باشند” و “به طور مثال من نقاشی های رامبراند رو به سرستونهای تخت جمشید ترجیح میدم” ربطی به حرف های دیگرتان نداشت. موفق باشید.

  7. لیلا

    البته از این بیت فردوسی می توان برداشتهای دیگری هم کرد. یکیشان این است که در اینجا هنر به معنای جنگاوری آمده است.
    …………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. بله، می دانم. سپاس از شما.

  8. لیلا

    سلام
    اول اینکه از نوشته بسیار سپاسگذارم.
    وقت گذاشتید و با دیدی دیگر نگاه کردید.
    من میخواستم ببینم امکانش هست که اسم آثاری که از ایران توی این کتاب هست رو هم برایمان بگید.
    خودم کمی در اینترنت گشتم ولی چیزی پیدا نکردم. کمی هم دنبال کتاب گشتم آن را هم نیافتم. اگه لطف کنید و اسم این آثار را بنویسید سپاسگذار خواهم بود.
    …………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. چشم، اگر وقت کنم، حتما.

  9. احسان ر

    قربان!
    نه کتاب یادشده در نوشته شما و نه هیچ کتاب تاریخ هنر دیگر را نمیتوان برای پیدا کردن نسبت سهم کشورها و مناطق گوناگون در تاریخ هنر به کار برد. ماجرا کاملا سلیقه ای(در نگاه خوش بینانه) و سیاسی واستعماری (در نگاه بدبینانه) است.
    مثلا در تارخ هنر هلن گاردنر, سهم ایران در بیش از ۶۰۰ صفحه حدود ۵ صفحه است و نزدیک به همین اندازه است در تارخ هنر جنسن و گامبریج و بقیه شان.
    تکلیف عبارت هنر نزد ایرانیان است و بس را که رفقای دیگر معلوم کرده اند و این جا هم دکتر سپنتا با دقت بیشتر درباره ان نوشته اند:
    http://mehremihan.ir/shahnameh/101-pajoohesh/1481-honari-sh.html
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام احسان عزیز. شاید ماجرا واقع گرایانه هم باشه. شاید ما همیشه یک حس بزرگ بینی نسبت به خودمان داشته ایم و داریم. به هر حال، سپاس از اطلاع رسانی.

  10. Masi

    خیلی مطلب خوبی بود استاد، مثل همیشه نقض کننده ی کلیشه های ذهنی ما
    که ایران مرکز هنر دنیاست!!
    میدونین استاد بسنده کردن به هر چیزی پسرفت به دنبال داره، چین و ژاپن و ایتالیا بسنده نکردن و رها نکردن ، این رمز ماندگاریست.
    این خلق رو در شما هم زیاد دیدم استاد، آهسته، پیوسته و بلندپروازانه ادامه میدین .
    ممنون، به شدت مطلب تفکر برانگیزی بود، دستتون درد نکنه که ما رو از قالب ها و چهارچوب هامون بیرون می کشین.
    ذهنتون پویا و در حال پروازه همیشه .
    …………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.

  11. لیلا

    سلام
    آرش جان نمیشه این کتاب فوق العاده در ایران مترجمی، ترجمه کنه.
    واقعا نیازه ما مردم و جامعه کنونی که در آن زندگی میکنیم هست.

    من خودم خبلی تمایل به خوندن این کتاب شدم.
    در حال حاضر هنوز که هنوزه بیشتر ما مردم به این معتقدیم با تعصب شدید که هنر نزد ایرانیان است و بس

    بهروز و بهکام باشی
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. کتابهای بسیاری باید ترجمه و خوانده بشه. و مطالب زیادی آموزش داده بشه. ولی همه به تخصص و تفکر و وقت و هزینه و علاقه و انگیزه نیاز داره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *