دومین شبی است که در “آمستردام” سپری می کنیم. اینجا همان شهری است که مردم از سر و کولش بالا می روند. بعضی سوار بر دوچرخه، برخی نشسته در کافه، خیلی ها در صف موزه، و دیگرانی در سرگردانی محدوده قرمز. اینجا، شما صدای نفس کشیدن شهر را می شنوید… آدم اگر در بهشت باشد …
ساعت ۱۹:۱۵ دقیقه به وقت آمستردام بر روی تخت هتل نشته ام و می نویسم. فردا روز بازگشتمان است. هوای اروپا کم کم به سردی می گراید اما لطیف است. وقتی پایم به ایران برسد، اولین ساعات اول مهر خواهد بود. گفته بودم که با پاییز برمی گردم. سفر خوبی بود به همراه بدی هایش.
خودم فهمیده ام که دیگر در نوشتن گزارش های سفر چنان نیستم که قبلا بودم (اگر که بودم). به نظرم چندی است که سفرنامه هایی که می نویسم (اگر بتوان عنوان سفرنامه بر آن ها نهاد) روح ندارند. تنبلی در نوشتن از کالبد کلمات کاملا پیداست و تنها چیزی که هنوز باقی است و شاید …
امروز (۱۳ اکتبر) برای بازدید از آسبادهای هلندی به منطقه “زان” zaan رفتیم.
امروز صبح به همراه حدود ۱۱۴ مسافر از آلمان به سمت هلند حرکت کردیم. ساعت ۹:۳۰ از هتل دوسلدورف حرکت کردیم و ساعت ۱۷:۳۰ در هتل آمستردام بودیم. تمام روز باران می بارید و ما وقت زیادی را در مسیر از دست دادیم. خیلی سعی کردم تا بتوانم پاییز جاده را در درونم حل کنم …
از ۱۶ تا ۲۶ مهر به همراه یک گروه بزرگ و دو راهنمای دیگر، از شهرهای دوسلدورف، کلن، آمستردام، ورونا، مستره، ونیز، فلورانس و رم، بازدید خواهیم کرد. از میان این شهرها، فقط دوسلدورف برایم تازگی دارد. این سفر تا حدی غیرمنتظره رقم زده شد، تا جایی که حتی نتوانستم کارهای عقب افتاده ام را …
امروز صبح (دوشنبه ۹ نوامبر) متوجه شدم که بر خلاف تصور من، موزههای آمستردام روزهای دوشنبه تعطیل نیستند، بنابراین فرصت داشتم تا جایی که زمان دارم از چند موزهی انتخابی بازدید کنم. سه موزه مد نظرم بود. یکی از آنها به خاطر تعمیرات، تعطیل بود، اما دو موزهی دیگر را دیدم. (البته برای بعد از …
در مسافرخانهای که اتاق گرفتهام، مثل سگ بوی حشیش میآید و این یعنی اینکه، من به کشوری آمدهام که به آزادی و تساهل معروف است و نامش «هلند» است. در کم ارتفاعترین کشور اروپایی هستم، هممرز با «دریای شمال». از عصر روزی که وارد «آخن» شدم تا صبح امروز همواره مورد لطف دوست مهربانم «شهرزاد» قرار گرفتم. امروز هم، …