خوب، سفرم به نیمه رسید، چنانکه پولم و احتمالا عمرم.
اما یونان را چگونه یافتم؟ در یک کلام دوستش دارم. من اکنون Philellenos (دوستدار یونان) هستم.
همانطور که قبلا هم گفتم امروز به «رم» پرواز میکنم. «جَکی» امروز صبح به ژنو پرواز کرد و من از این به بعد با دوستان دیگری همسفر خواهم بود که بعدا از آنها برایتان مینویسم. اما من تا اینجا با چه کسی همسفر بودم:
«جکی» ۵۰ ساله و دستفروش کتابهای دست دوم است. مردی که ۳۵ سال است سفر میکند و در همهی این سالها، شش ماه از سال را کار کرده و شش ماه دیگر را در سفر بوده. بنابراین او بیش از ۱۷ سال از عمرش را واقعا در سفر طی کرده است. از این جهت سفرکردهترین آدمی است که من در تمام عمرم میشناسم. از چگونگی سفرهای او همین بس که بگویم از حدود ۸۰ کشور دنیا دیدار کرده و باید بدانید که او اصلا به فکر قدم گذاشتن صرف به همهی کشورها و این که بگوید من همهی کشورهای دنیا را دیدهام، نیست، نه، از این فکرها وارسته است، چنانکه اگر از تعداد صد مرتبهای سفرهایش به فرانسه و ایتالیا و آلمان و …که بگذریم، او فقط ۲۰ مرتبه به چین سفر کرده و هر دو سال یکبار به تایلند و کامبوج و لائوس میرود و به همین ایران خودمان سه مرتبه و هر بار ۴۵ روز سفر کرده است.
از ویژگیهای جکی این است که ۱- هرگز ساعت مچی نمیبندد (یادتان باشد که او از کشوری است که ساعتهایش زبانزد است) ۲- در هیچ سفری عکس نمیگیرد، یعنی اصلا دوربین نداشته. (البته بعد از ۳۵ سال یک دوربین ساده خریده و من دیدم که در این سفر چهار تا و فقط ۴ تا، عکس گرفت)
او زبان و تاریخ فرهنگ یونان را در دانشگاه آتن تحصیل کرده و تاریخ هنر را در پاریس. این مرد میتواند به زبانهای فرانسه، انگلیسی، آلمانی، اسپانیولی، ایتالیایی، یونانی باستان، یونانی جدید و چند زبان دیگر (۱۲ زبان) صحبت کند و فارسی را هم میفهمد. از ادبیات همهی کشورها و فرهنگهای دنیا کتاب خوانده، یعنی واقعا کتاب خوانده، به طوری باور نکردنی کتاب خوانده.
من تا به حال با او در ایران (هر سه مرتبهای که آمده)، سوریه (۱۲ روز)، سوئیس (در سفر قبلی و به مدت یک ماه)، فرانسه و یونان (همین سفر) همسفر بودهام. او بزرگترین معلم زندگی من بوده و با ملاقات کردن او بود که روش زندگیام را عوض کردم.
آشنایی ما مربوط میشود به حدود ۱۰ سال پیش، که من در آن وقتها عادت داشتم هر سه ماه یکبار، روزهای جمعه از تهران به شیراز پرواز کنم و به ملاقات حافظ بروم. در یکی از این سفرها، «جکی» را در نارنجستان دیدم و سر گفتگو را باز کردم و دعوتش کردم به خانهامان در تهران. و این آغازی شد برای همهی اینها که میدانید. حالا او هر وقت به ایران بیاید، چه من باشم و چه نباشم به خانهامان میرود و در تراس مینشیند و کتاب میخواند و مادرم برایش چای میبرد و …
جکی از کشوری میآید که ۱۵۰ سال است در آن جنگی رخ نداده و ۷۰۰ سال سابقه دموکراسی دارد و امنترین کشور دنیا محسوب میشود. او از کشوری میآید که مردمش با آرامش خاطر که پولشان در جای درست مصرف میشود، به افزایش مالیات رای میدهند و آن را میپذیرند، او از کشوری میآید که در روستاهایش برای عبور قورباغهها از دشت به برکه، تونل میسازند تا قورباغهها در جادهها و زیر چرخهای اتومبیلها تلف نشوند.
همهی اینها را که در بالا در رابطه با جکی و کشورش گفتم، مقایسه کنید با من و کشورم.
با این همه، آنقدر خوششانس بودهام که این مرد را ملاقات کنم و آنقدر در زندگیام همیشه از دوستان خوب برخوردار بودهام که توانستم حتی برای این سفر از آنها پول قرض کنم. شاید این موضوع عجیب به نظر بیاید، اما من اشکالی در این مورد نمیبینم که برای تولد دوبارهام و چنین تولدی، از دوستانم کمک بگیرم.
اما سخن آخر: در طول این سفر، همیشه در این اندیشه بودهام که چگونه باید کشورم را تغییر دهم و چگونه باید این فرصتی که خودم به دست آوردم را برای دیگران نیز به وجود بیاورم. و اینکه از جکی خواستهام تا امسال در جشن بزرگداشت روز راهنمایان به ایران بیاید و برای بچهها حرف بزند. اگر من در جشن امسال عهدهدار مسوولیتی بودم این کار را انجام میدهیم.
پینوشت: چند تن از دوستان در بخش نظرات نوشتهاند که نظر یونانیها در مورد ایران چیست و آیا یونانیها ایران را میشناسند و از این قبیل… من از این دوستان میپرسم؛ نظر ما در مورد یک یونانی چیست؟ ما چقدر از یونان میدانیم؟ بابا، به خدا ما هم یک کشور مثل همهی کشورهای دنیا هستیم که چنانکه خودمان فرض میکنیم مهم نیستیم. تا از این اندیشههای بیاساس ناسیونالیستی دست برنداریم، محکوم به جزیرهای بودن تفکراتمان خواهیم بود. آخر چرا همهی دنیا باید ما را بشناسند؟ ما که نه در هنر حرفی برای گفتن داریم و نه در ادبیات و نه در ورزش و نه در سیاست و … چرا باید ما را بشناسند؟ اینکه این دولتمردان ما اینهمه خودبزرگ بین هستند، ریشهاش را درخودمان باید پیدا کنیم.
اکر ما ادعا داریم که فرهنگ داریم و تمدن و …، پس کجاست؟ امروز کجاست؟ سوال این است، امروز کجاست؟ باور کنید مردم چین، مصر، یونان، پرو، ترکیه، سوریه، لبنان، عراق، ازبکستان، افغانستان، آلاسکا و … به اندازهی ما تمدن دارند، اما به اندازهی ما ادعای بیاساس ندارند. سوال میکنم، کدامیک از ما با یکی از کشورهای بالا آشنا هستیم و یک کتاب خوب در موردشان خواندهایم؟
دیدگاهها
سلامی دیگر
حکایت همچنان باقیست…
سفرتون بخیر ادامه داشته باشه
سلامت،شاد و موفق باشید
چه جالب پس منم تا حالا Philellenos بودم خودم نمی دونستم؟ چه بد شد جکی رفت دلم گرفت!یه جورایی رنگ گیرایی داره توی ماجرا …. حالا یه شخصیت اساسی از نمایشنامه ت کم شده انگار ….
سلام.امیدوارم که صحیح و سالم برگردید.مبادا پناهنده شوید!با نظراتتان موافقم اما این قضیه تغییردادن مملکت را کنار بگذارید بهتر است .چون خیلی ها تو این فکرها بوده اند و لی نتیجه عکس داده است.به قول معروف این مملکت درست بشو نیست حتی با ظهور آقا امام زمان!
به امید دیدار.
جناب نورآقایی حتمن با اومدن جکی به ایران،ایران درست میشه
من که مطمئن هستم .
بیشتر ایرانیان (شاید بیشتر از ۹۵%) دوست دارند خود را در آیینه مردم سایر کشورها ببینند. چرا؟
چون به خیال خود دارای فرهنگی بسیار بالا هستند و از دیگران به شدت قابل تمیز دادن هستند. حال آنکه نمیدانند شاید بدترین مردم دنیا شده باشند. مردمی که کمی به خود احساس مسئولیت نمیکنند. مردمی که جامعه برایشان پشیزی ارزش ندارد. مردمی که بیشتر از جلوی دماغشان را نمیبینند. مردمی بی جنبه و بی فرهنگ. استاد خراب کردن و ویرانی. مردمی که روی مد به مسافرت میروند!!!
کاش اشتباه بکنم.
پی نوشت: البته منکر مهمانوازیشان نمیشوم. امیدوارم این یکی از روی مردمی بودنشان باشد نه چیز دیگر.
با سلام واحترام
برسش:ونیز فرودگاه دارد؟ اگه داره برواز مستقیم از تهران دارد؟اگر ندارد از روم تا ونیز را چطور باید رفت؟
………………………………………………..
جواب: سلام. فکر میکنم ونیز فرودگاه داره (در نزدیکی ونیز). اما بعید میدونم از تهران پروازی برای ونیز باشه. من از رم تا ونیز را با استفاده از ترن طی کردم.
جکی بزرگوار را میستایم، همین.
………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. ستایش برانگیزه ایشون.