شهریور را اصولا به یاد دارم. ۱۴ شهریور و ۲۸ شهریور را بیشتر. شهریور ماه تولد من است. منٍ خودم و منٍ سایتم. دیشب ماه کامل بود، ماه شب چهارده. امروز، هم شنبه (روز شروع) است و هم ۱۴ روز از شهریور گذشته. یکسال پیش در چنین روزی (۱۴ شهریور) اولین مطالبم را در همین سایت و در …
متن زیر را در تاریخ ۱۳ شهریور، به درخواست «مونا قاسمیان»، یکی از همکاران خبرنگارم برای یک مجله که نامش را هم فراموش کردم، نوشتم.
قبلا و در جلسهای از جلسات انجمن صنفی راهنمایان گردشگری استان تهران، از ارتباط میان واژههای دشمن، خشکسالی و دروغ صحبت کرده بودم، اما آن را به طور کامل ننوشته بودم. امروز اتفاقی پیش آمد که تصمیم گرفتم این نوشتار را تمام کنم. اکنون تقدیم به شما.
اصولا میانهی من با آب خوب است. یک حمام خوب، همشه اعتماد به نفس از دست رفته را به من بازمیگرداند. دوستان نزدیکم میدانند که حمامهای من چقدر طول میکشد. و یکی از بزرگترین آرزوهایم این است که در همهی دریاها و اقیانوسها و خلیجها و دریاچههای دنیا شنا کنم. اما این مقدمه را گفتم …
سوالی مطرح کردهاند که “این «دشمن» که در ادبیات سیاسی ایران از آن استفاده میشود، کیست یا چیست؟” جواب من: این «دشمن» واژهای نیست که فکر کنیم تنها همین امروز از آن استفاده میشود. این «دشمن» همان «لولوخورخوره» کودکی ماست. «لولوخورخوره» نمرد، بلکه با ما بزرگ شد. قبل از اینکه ما به دنیا بیاییم هم این …
http://nooraghayee.com/?p=1803
این روزها: به ذهنم استراحت دادهام و از هجوم افکار برای نوشتن مقالهای جدید جلوگیری میکنم. کمتر برای روزنامهها و خبرگزاریها مینویسم. کارم نصف شده است. فعلا بعد از ظهرها کار نمیکنم. تا آخر شهریور هم کار صبح را رها خواهم کرد. چندی است که با رادیو (شبکه فرهنگ) و تلویزیون (شبکه آموزش) برنامه دارم. …
شب تابستان است. توپ پلاستیکی دور میشود. پدر به پسرش گل زده.
ارزش خوابیدن چیست، وقتی تنها بلندی که با آن سر و کار داری، بالش است.
این بار من تهی نیستم، اما یک تهی معلق چنبره زده بر من. احساس حواسپرتی میکنم. کسی آیا دروغ میگوید این اطراف؟ وقتهایم منبسط شده، اضافه میآیند. شاید اتفاق بیفتد، اما انگار آرام است و سوگی ندارد به همراه.
سفرنامهها اغلب حاوی مطالب بسیار جالبی هستند که ذهنیت و تصاویر مفید و قابل توجهی از مکانها و مردمان روزگاران ارائه میدهند. از اینرو بنده سعی میکنم سفرنامههای کسانی که به ایران سفر کردهاند و حتی ایرانیانی که به کشورهای دیگر سفر کردهاند را جمعآوری کنم. برخی از این کتابها را که در کتابخانهام دارم معرفی میکنم …
خواب دیدم که به سفری دو ماهه خواهم رفت. و میدانم که وقتی برگردم، نه کاری دارم، نه پولی. فقط بدهکاری میماند برایم و کمی تجربه. البته تجربه بدهکاری از قبل دارم و بدهیها را میپردازم. اما، خُب دوباره از صفر، دوباره از هیچ، دوباره به دنبال یک فلسفهی جدید و یک علاقهی نو و … …
دعوت شده بودیم تا به غار «سهولان» برویم و رفتیم، حمیدرضا مشیر، وحید نظری و من. و این گزارش سفر ماست: